لطف الهی دیگر

به نام خدا
دیشب برای تعویض شیشه ی شکسته ی عینکم رفتم ودرراه هم سری به رستورانی قدیمی زدم وآبگوشت داشت مقداری مختصرخوردم وپیاده مقداری هم راه رفتم تا بعداز مدتها آن حوالی را هم بیشتر ببینم ودرراه با مترو برگشتم؛متروی آخرشب وتقریبا" خالی جالب بود؛ درخانه یک باره با کمبود تنفس وسردرد شدیدی مواجه شدم وبا کمک خانواده وسپس سهام وعلی برادرم بیمارستان رفتیم؛اورژانس ۱۱۵ که آمده بود من از بیمارستان سابق ومشکلاتی که برایم حادث شده بود نخواستم بروم وبیمارستان دیگر ,ی رفتم وساعاتی با سُرم ودرمان بهترشده وبرگشتم وقرارشد البته آزمایشات مفصل بیشتری صورت گیرد که انجام خواهم داد؛ان شاالله...ازخانواده مکرم وهمراهی های سهام وعلی متشکرم واز خدای بزرگ برای توجهات ویژه اش سپاسگزارم_ اندیشه پوبای شماره۵۵را خواندم ومطالب خوب وآموزنده ای داشت درقسمتی درخصوص سندی درخصوص احمدشاملو که تدین هم ازمن سوال کرده بود بدون اینکه درخصوص ماهیت آن نظری داشته باشم سَبک وسیاق نگارش واینکه رعایت سلسله مراتب اداری نشده برایم قدری تشکیک داشت ویادداشتی برای سردبیرمجله فرستادم وامیدوارم که توجه کند؛ انتشار اسناد دررسانه هاوبدترازآن استناد به آن معضلی شده است.