رايزن

بنام خدا
تادم دمای صبح اندیشه پویای شماره۴۵رامیخواندم؛بیشتردرمورددکتریزدی بود؛ایشان راسالهاپیش دیده بودم منتهاشخصیتش همیشه برایم معماگونه بودودشمنان زیادی داشت گاه اغراق میکردندودوستانی که باشدت وحدت دفاع میکردند؛کاش فرصت میشد ازنزدیک بااودرموردابهاماتم سوال میکردم؛بایدمنتظرماندتاکتاب های خاطرات ایشان کامل منتشرشودودرمعرض نقدهم قرارگیرد؛خداوندرحمتشان کند؛مطالب خوبی این شماره داشت وتوضیح هم درخصوص مصاحبه خانم دکترصادقی قابل تامل بود-بعددرخواب خوابهای متواتری درخصوص بعض ازدوستان دیدم که متاثرم کردبقدری این خوابهادقیق بودنگران شدم ازدوستانی که خواب دیدم احوال پرسی کردم وجالب این بودغالبانگرانی هایی داشتند‌وخوابم درست بودوبهرحال خیراست-تولدبیات راهم تبریک گفتم فرداست وسلامت وشادکامی برایش آرزوکردم-جویای احوال بعض دوستان قدیمی شدم وحالشان راپرسیدم؛ازخانم خواستم سری به همسایه قدیمی مان بزندوخوشحال شده بودند؛به دوستانی که اززیارت کربلابرگشته بودندزیارت قبولی گفتم-کفولی تعجب کرده بودهنوزپس ازسالهاوبلاگ هست؛جویای حال اوهم شدم-باعزیزی درخصوصی قدری اوقات تلخی پیش آمد؛وقتی نمی توانم ویانمی خواهم به هردلیلی توضیحی درخصوص خودم یاقضایایی بدهم محل سوتفاهم میشودوالبته درمواردی حق باطرف مقابل است منتهامن عادت به بیان همه ی امورندارم چه کنم؟-دوستی قدیمی رامطلع شدم مادرشان سکته کرده وبیمارستان است؛جویای احوال شده وبرای سلامتی شان دعامیکنم—تاجری بعدازمدتهاحالم راپرسید؛شکوهمندخیلی دلگیرازروزگاربودومیگفت تنهادوست واقعی ام توهستی!؛یکی ازبستگانم درخصوص مشکلات ورفتاردیگران ناراحت بودوهرچه سعی میکنم دراین مناسبات نباشم ولی متاثرشدم-برادری ازآن مجموعه گفت تنهاکسی هستی بعدازآن دوره یادمامیکنی!به مدیریکی ازبانکهادرخصوص پیام هایشان پیام دادم وبلافاصله رییس دفترشان تماس گرفت که صبح پیگیری خواهندکرد؛امیدوارم حل شود؛خلاصه امروزروزرایزنی بود.!..