وبالاخره یک قدمی پاییز

به نام خدا
امروز اموراتی را نهایی کردم- سرشب عینکم را به فیلی دادم که بنا شد شیشه را تنظیم یا کلا عوض کند- یک گوشی جدید که منتظر آمدنش بودم خریدم ؛ بنظرم قیمت با لوازم آن مناسب بود البته ساعتها وقت مرا انتقال داده ها واطلاعات گرفت و کد فعال سازی هم زدم رجیستر نشد که فردا باید دنبال کنم- با سهام ومولایی ومحمد که در دوبی موبایل فروشی هم دارد مشورت کردم برای قیمت های مشابه- مادر الی امروز هم پیگیر سفر من بود که چندان دل ودماغ رفتن ندارم- تاجری ایمیل هایی از کارها وشکایت های جدید فرستاد که فرصت نشد صحبت کنم که داستان چیست؟- شهرام برای فروش خط خودش گفت ومشورت کرد؛ بنظرم برای پول پیش خانه میخواهد- حسین هم احوال پرسی کرد که تشکر کردم- لادن همسایه مان چندین بار تماس گرفت که نشد صحبت کنم- بهزاد نیا احوال پرسی کرد وتشکر کردم؛ فرصت نشده به او هم سری بزنم- دختر سید رضا اطلاع داد که اعاده دادرسی پذیرفته شده؛ خوشحال شدم واز امینی ولطفی هم تشکر کردم- منصوری از پیگیری پلیس فتا گفت برای فیلمی که از او میخواهند وکسی خرید کرده؛ گفتم اگر مطمئن است پلیس است فیلم را بدهد ودر عین حال برای عدم مشکل مراتب را در ۱۹۷ بازرسی فراجا ثبت کند که گفت روی پیام گیر بوده وثبت نشده- ایران قسط دیگری از بدهی اش برای سیم کارت را داد که به موقع وکار ساز بود تشکر کردم.