ارديبهشتانه...

بنام خدا
قدری باران می آید وهواتلطیف شده؛حس خوبی دارد..-باخانم به روستایی باستانی وگردشگری رفتیم بسیاردلنوازوزیبابودوآرامش فوق العاده ای داشت؛کاش قدری به این روستاتوجه بیشتروتبلیغ میشد..-درخصوص مرخصی هم امروزپیگیری کردم وهمانطورکه پیش بینی هم میشدموافقت نکرده اند!خیراست..-احمدزاده درخصوص مشکلات باشکاتش مشورت کردتوصیه کردم بامذاکره حل کندحیف است جوانی اش اینگونه هدربرود-ساجدی هم پیگیراقایانی است که سرپناهی وتکیه گاهی ندارندومن که نیستم برای کارهایشان به اومراجعه میکنندومستاصل اند؛امیدوارم مشکلشان حل شود-برای موضوعی که سالهافرصت ومجال رفتن انرانداشتم اینجاثبت نام کردم وباجوان ترهاهم کلاس میروم فرصت مغتنم خوبی است؛تقریباهمه ی کارهای معوق شخصی ام رااینجاانجام دادم واخیراهم خانواده نیزاقدام کردندفرصت خوبی است-حسن هم رفت ودل تنگ شده؛جوان دلسوزی است وقرارشدبه من سربزند..-شایسته درموصوعی به من کمک کرد بی نهایت ازاومتشکرم؛دراین شرایط کمک های زیادی کرده است که درخورسپاس است-تولددخترصفرلوراتبریک گفتم که ماشاالله برای خودش خانمی شده وجالب بودمادرشان میگفت یادم نبوده تولدش است؛برایش سلامت وشادکامی ارزوکردم-باکبری حرف زدم خاطرات خادم زاده راگفت بازمرابهم ریخت به این مردنازنین علاقه داشتم وخاطرات زیادی ازش دارم وازبچه هاکه هریک گوشه ای رفته اندگفت؛خستگی دراین بانوی بزرگوارموج میزد-دیشب به دیدن فیلم تیک آف رفتم روی هم رفته جالب بود.شنیدم نامه من برای رسیدگی به وضعیت عموی فقیدم به مسوولان محترم درمان مرتبط ارجاع شده که از اهتمام آنان متشکرم.خطوط یکی از اپراتورها اینجا مشکل داشت که با پیگیری از سازمان ناظر حل شد، از پیگیری آنان متشکرم. عصر به یک روستایی رفتم مشغول چیدن توت، فضای خوبی بود و تجربه ی قشنگی، خرسندم کرد. فرصتی شد تا قسمت های چهارم و پنجم فصل جدید سریال فرار از زندان را هم ببینم جذاب بودند.