در پی فیلترشکن!!

ساخت وبلاگ

به نام خدا

امروز جالب بود برای رفتن به واتس آپ و تلگرام وسایر اپ ها تعدادی از دوستان به من پیام میدادند ودر پی فیلترشکن قوی بودند وسرعت دار!! وبعدا به همدیگر هم معرفی میکردند که اکثرا هم کار نمیکرد و دوستانی هم که خبری از آنها در فضای مجازی نیست ومعلوم است که فیلتر شکن ندارند؛ ملیکا هم خبر داد مادرش سلام رسانده وچون فیلترشکن ندارد وقبلا هم دانلود نکرده بدون فیلترشکن قادر با دانلود نیست؛ خلاصه داستانی شده این روزها- برادرم هم تماس ودر پی قسمت دیگری از مستندی بود که برایش فرستاده بودم وپاک شده بود والبته او هم درگیر فیلتر شکن و پروکسی بود- شهره ویکی از منسوبانم هم ایضاَ به همین شکل- پسرِ بخشی اطلاع داد که در رشته فنی شهر خودشان قبول شده وتشکر از پیگیری های من کرد وتشویق هایم؛ از موفقیتش خیلی خوشحال شدم- کبری تماس واحوال پرسی کرد وتشکر کردم از توجهش ومیهمان نوازی اش برای خانواده ام که دیشب شام پیش او بوده اند وگفت بچه های طوبی هم آمده وسر زده اند ولی خودشان نه، خوشحال بود واز خوشحالی اش خوشحال شدم؛ گفت همسرم از آمین گفته وبچه ها هم که خیلی به او علاقه دارند وگفت من حس میکردم و...توضیح چندانی ندادم اما از توجهش تشکر کردم- یکی از دوستان هم بخش دیگری از بدهی خط را فرستاد؛ تشکر کردم؛ با اینکه حساب وکتاب های معوق هم دارم که باید به تکمیل آنها برسم- اریک تماس واحوال پرسی کرد؛ تشکر کردم از توجهش وگفتم مشکل خاصی نیست؛ دائم نگران است وچون اخبار را از دور با بزرگ نمایی نگاه می کند تصور میکند خیلی حاد است این داستان وامنیتی وجود ندارد کامل- امید ماشینش را برای پولیش نزد اوستا اسماعیل که کنار خیابان کارهای صافکاری ونقاشی انجام میدهد برد که با قیمت متعادلی انجام میدهد وراضی بود از کارش؛ عمران هم لطف کرد وماشین یکی از منسوبانم را که دیروز تصادف کرده بود برد نزد او وصافکاری ونقاشی کرد وخوب هم انجام داد؛ از توجه وپیگیری اش متشکرم- احسان پیگیر کارت های تماس با خارج از کشور بود گفتم نمیدانم اصولا الان هست یانه؟از دکه های روزنامه فروشی ومطبوعاتی در سطح شهر بپرسد- هویزه احوال پرسی کرد؛ پیگیر کارهایش بود که امیدوارم نتیجه بخش باشد- جعفرزاده از تماس بانک متعاقب نامه ای که به مدیرعامل داده بود با آنها خبر داد که قرار شد برود وپیگیری کند- شکوهمند هم احوال پرسی کرد ودر پی فیلترشکن بود ومیگفت از اخبار عقب مانده ام!!!- آرمان تماس گرفت وگفت خانه ایران رسیده اند واز خوشحالی وآرامش آنها خوشحالم؛ اینترنت هم نداشت وکمی بیشتر میتواند به خودش وسیر وسفر بپردازد- خسرو بارها تماس و طبق معمول در اوهام خودش- ابوالفضل تماس واحوال پرسی کرد؛ در حرم شریف رضوی بود وزیارت قبولی گفتم- صبری هم چند بار تماس واحوال پرسی کرد واخبار بیرون را پیگیری میکرد- فرزانه سوالی در خصوص مشکلی که برای فرزند یکی از دوستانش دیروز حادث شده گفت که راهنمایی کردم- کتاب ماموریت در بغداد را مطالعه کردم که چند روز بود در لیست مطالعه ام بود وجالب بود وایرادات اغلب ویراستاری وتایپ را برای مولف محترم فرستادم؛ تشکر کردند- مرجانِ استاد حسن از ایجاد مزاحمت یک تلفن برای خودش گفت؛ نوشتم بهتر است به دادسرای محل مراجعه کند وسوابق امر وهویت صاحب خط مشخص میشود- سروش برای اجاره خانه در دانشگاه محل تحصیل و مجازی یا غیر مجازی بودن تحصیل این ترم گفت.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 5 مهر 1401 ساعت: 14:12