دنیاهایی متفاوت

به نام خدا
خانم مهندس اطلاع داد که برای پیگیری اختلافات خودش با شریک سابقشان به محکمه رفته وامیدوارم حل شود-بچه ها به من زنگ زده وگفتند ظاهرا" اریک دچارمشکل مجدد شده وخبری ازاو نیست؛خودم هم متعجب شدم زیرا دوسه روزی است به من زنگ نزده ونمیدانم چه میکند؟به دوستانی اطلاع دادم خودشان راسا" دنبال کنند؛دلم برای این بدبخت می سوزد-جابر اطلاع داد دراین پرونده جاری اش خوشبختانه مشمول عفو واقع شده ودرپرونده دیگری چنانچه ادغام نشود باید ۱۱ماه دیگرطی کند تارهاشود وبه ادغام کلی خوشبین بود؛خوشحال شدم-درمترو جوانی را اتفاقی دیدم که فیلم سینمایی ساخته اما بدون حمایت لازم وناامیدانه cdآنرا درمترو می فروخت وازاینکه دیگران توجه هم انچنان نمی کنند ناراحت بود واصرارداشت کسی ازاو فیلمی نگیرد تا دچار مشکل محتمل نشود؛محجوبی اش وآنچه را که شاهد بودم سخت متاثرم کرد تعدادی ازاوخریدم وراهنمایی کردم از مبادی ذیربط بطورجد ودقیق پیگیری کند؛خوشحال شد؛امیدرادرچهره اش دیدم خودم نیز خرسندشدم وامیدوارم که حل شود-آمدم دیدن یکی ازمنسوبینم که ازدیشب قراربود مطلبی به من بگوید ومشورتی-اصولا" بد یا خوب از انتظاربرای شنیدن خبری متنفرم وحاشیه بجای متن-مطالبی درخصوص موضوعی به من گفت که چون خودش اشراف داشت ومن درجریان نبودم مرا به اصل قضیه برد وبرای همین دچارتشویش شدم زیرا نمی فهمیدم داستان چیست؟وهمین سوتفاهم آورد؛برایش ریز نوشتم که برای اطلاع ومشورت دقیق به کسی-حداقل من- چه ابزارهایی لازم است ولی ظاهرا" قضیه را پیچیده ترکرد-چندروزی هم هست که درموارد دیگری با دیگرمنسوبینم دچار ابهام شده ام؛این نتیجه دنیاهای متفاوت همه ماست که البته مشکل من بیشتراست وحساس ترشده ام.-بالاخره رفتم با فروش ساعت خودم ساعتی را که علاقمند بودم خریدم وخوب بود.