پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «باران» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

باران های شدید بهاری

  • به نام‌خداباران صبحگاهی یک باره آمد وهوای روز را هم عوض کرد وبعدا در اغلب جاها دیدم باران حسابی آمده و مادر وخواهرانم هم گفتند باران زیاد آمده ودر شهرهای دیگر هم حال دوستانی که میشناختم را پرسیدم وخوشحال بودند علیرغم آب گرفتگی فراوان در بعضی از مناطق؛ شکر خدا خواهرم هم بهتر بود و آرمین هم سوال کردم حالش خوب بود- با امین اول صبح شعبه بانک رفتم وچک های محسن را گرفتم به امین دادم به او بدهد تا رفع سو اثر شود ومشکلاتش رفع شود-پاسخ آزمایشات آمد وبرای دکتر سعید فرستادم وگفت شاید داروها را تغییر دهد ومقداری هم باید حتما راه بروم وورزش کنم که مقداری باید وزن کم کنم لزوماً- ملکی امروز عمل کرد و عصر هم منزل رفت وبا دکتر صحبت کردم و بسیار تشکر کردم وهزینه هم نگرفت که حتما باید جبران کنم این لطف ومرحمت شان را- ابول گفت در راه طالقان رفته و فیلم و عکس هایی از آنجا فرستاد جالب بود- صبری تلفنی از رد اعسار خود به دلیل مشخص نبودن عین خواسته و هزینه معادل گفت که گفتم باید دادنامه را ببینم که موضوع چیست؟- با نصراللهی تلفنی صحبت واحوال پرسی کردم خوشحال شد وگفت میخواهد برای خواستگاری کسی برود بافت کرمان!- از اژدری نتیجه پیگیری هایش برای رستوران را سوال کردم که گفت نتیجه ای نداشته؛ مشخص است برنامه درستی ندارد- با یکی از دوستان هم صحبت کردم که از کارها وبرنامه هایش گفت- شکوه دادنامه های دیوان برای شکایت بچه ها را فرستاد وبرای دادخواست خودش هم در مرحله تبادل لوایح است با وزارت دارایی- بهمنی قطر بود واز فرودگاه قطر فیلم فرستاد جالب بود- به منصوری و مولایی برای کار نا صحیح مجید نسبت به استاد کار سابق خودش گفتم که بسیار غیر اخلاقی بوده گویا درجریان بودند ومتاسف شدند- از جعفر همسایه مان سوال کردم بالاخر, ...ادامه مطلب

  • قم گردی در باران

  • به نام خداامروز رفتم قم که مدتی بود میخواستم بروم ابتدا بهشت معصومه رفتم ومتوجه شدم مدتی است پیکر آقای خسروشاهی را از این آرامستان با اجازه مراجع خارج وطبق وصیت به کنار کتابخانه خودشان برده ودفن کرده اند ورفتم کتابخانه را یافتم و فاتحه ای هم خواندم-سرای ایرانی را با انواع واقسام کالاها مقداری دیدم والبته بسیار شلوغ بود-قبرستان های بیات و نو هم رفتم والبته آشفته بودند هرچند قبرستان نو را در حال بازسازی بوده اند- حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفتم و زیارت کردم و به مادرم هم زنگ زدم تصویری سلام وزیارت کرد ودر مسجد جمکران هم رفتم که البته سالها بود نرفته بودم وبسیار تغییر کرده بود وبزرگ وشلوغ هم بود ونشد مسجد مقام بروم-سری به عباس هم زدم و بسیار خوشحال شد از سر زدن به او ومیخواستم حمام قدیمی را هم بروم که دیگر وقت نبود وبازهم از مشکلات قضایی خود گفت که من متوجه نمیشوم و پیچیده است- یک دیزی قدیمی که تعریف کرده بودند در چهارمردان بود اما بقدری سنتی بود که همراهانم اکراه داشتند ومن هم بلند شدم وعطایش را به لقایش بخشیدم- لبنیات مشهور با گاوهای جرسی را هم مقداری وسایل خرید کردم وبعد مجتمع بازار شهر هم رفتم برای نهار وجالب بود والبته مجال نیافتم مغازه های دیگر را ببینم- مجتمع زیتون فدک هم تعطیل بود که خرید کنم واین همه مسیر هم رفتم اما تلفن هم جواب نمیدادند- در رفت وبرگشت بارش باران وباد بی وقفه ادامه داشت و مراکز بین راهی هم شلوغ ونشد در مه وماه برویم- تولد زهرا دختر سعید را تبریک گفتم خوشحال شد- نیرومندی شرحی از پیگیری هایش برای اخذ رضایت هایش گفت ونگران عدم تمدید مرخصی اش بود- احمدی از کفش های جدید آمده گفت وبنا شد بعدا به او سری بزنم- فاضل سوالی در مورد یک تابلو در شهر داشت ومرجع, ...ادامه مطلب

  • اتوبوس و باران

  • به نام خداسری به دکتر سیاوش زدم وبه برنامه هایش و گپ وگفت گذشت؛ خوب بود؛ ایده خاصی نداشت برای کارهایش ومن هم نخواستم بیشتر چیزی بگویم؛ خیلی خوشحال شد ومن هم؛ عمران آمد دنبال من و چون مسیر شلوغ بود برای رفتن وکت وشلوارهایم را بگیرم پیشنهاد داد با اتوبوس تندرو برویم وخلاصه پس از سالها سوار اتوبوس شدم اوضاع عجیب وغریبی بود با اینکه صندلی هم داشتم ؛ سری به خیاطی زده و کت وشلوارها را گرفتم خیلی خوب دوخته و پروی مجدد کردند وگرفتم واز دوخیاط خوب و قابل هم تشکر کردم؛ برای برگشت باران هم می بارید وهوا نامساعد چون ماشین را در مبدا گذاشته بودم منتظر اتوبوس ماندم در ایستگاه وبعد سوار شدم وتا مقصد سرپا بودم وخلاصه اوضاعی بدتر از آمدن؛ تجربه جالبی بود بسیار اما خسته شدم ودر برگشت پیرمردی را دیدم بسیار به مرحوم سپهر شبیه بود یادش را گرامی داشتم و فاتحه ای خواندم؛ آرش را هم اتفاقی در کنار پارک دانشجو دیدم ومرا نشناخت اول وبعد خوشحال شد- مقداری از قنادی خرید خشکبار کردم خوب بود- به مرتضی پیام تبریک فرستادم وکادوی تولدش هم قبض موبایل را پرداخت کردم؛ خوشحال شد- شوهر خواهرم تماس و احوال پرسی و برای تعمیر فریم عینک خودش گفت- میترا برای مشکلی پیام داد ومشورت کرد- شکوهمند احوال پرسی و طبق معمول در آسمان ها سیر میکرد- شب شهرام وهمسرش آمدند و مشورت داشت بسیار از استرس واضطراب و نگرانی های او که برایش سم است رنج بردم و همسرش هم-با سهام هم تلفنی احوال پرسی کردم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باران و باد بهاری

  • به نام خدادر شب تولد مودب؛ فرشته وعباس جداگانه تولدهایشان را تبریک گفتم وآرزوی برکات وسلامتی و موفقیت برایشان دارم- با آمین سری به ملکوتی زدیم وبعدهم در مسیر با عشق وعلاقه به مترو دو سه ایستگاه مانده به مقصد پیاده شان کردم رفت مترو و پله برقی سواری خیلی خوشحال بود وذوق زده وبعد سری به احمدی و جعفری هم زدیم ومقداری خرید کردم و جعفری هم با آمین سرگرم بود وبرایش حلوای عمانی هدیه برد؛ خیلی او هم خوشحال شد؛ مغازه خالی میرصادقی را هم دیدم که فروخته و برایش فیلمی گرفتم وفرستادم خیلی خرسند شد- امتیازات همراه اول را هم برای خانواده که قبض ها را سرموقع پرداخت میکنند گرفتم وساعتی طول کشید- خسرو از آزادشدن تلفن خودش گفت اما بازهم درپی اوهام وجلسات متعدد برای فردا بود- عمران گفت گرمسار رفته وباد وباران است ولباس مناسب هم نپوشیده وبرای سردفتری دختر کارگرشان مشورت کرد- یکی از دوستان تماس ومشورت برای گم شدن شخصی داشت- حسین تماس واز بیماری اش و سرفه هایش گفت؛ گفتم باید درمان را جدی بگیرد وکامل هم که متاسفانه توجه نمی کند واحساسی وبدون تدبیر عمل میکند- شهرام در ادامه صحبت های حضوری دیشب تماس گرفت وگفتم نگران نباش حواسم هست به بچه- صبری هم تماس واز بیکاری گلایه داشت- حسن هم نگران دادگاه فردا بود که برای بررسی تخفیف مجازات او تشکیل میشود- دو قسط طوبی وسوسی را پیشاپیش فرستادم که بعدا کلا تسویه کنم- خانم شهیری مدارک پزشکی فرستاد که برایش با دکتر مشورت کنم- سعید دوستم برای موضوعاتی درخواستی داشت که الان در توانم نبود خودم ناراحت شدم- ذبیح هم از گوشت های تازه گفت که گفتم چند روز صبر کند - ساکی از برگزیده شدن بعنوان معاون دادستان انتظامی کانون وکلا گفت؛ آرزوی موفقیت برایش دارم- شاهین زاد هم همکارش ر, ...ادامه مطلب

  • درجستجوی برف و باران

  • به نام خداتاجری اعتراض قبلی حکم را اعلام کرد که دیوان عالی رفته و در مورد پرونده دیگرش هم توصیه کردم اعاده دادرسی را تقدیم دیوان کند ومشورت کرد- احوال پرس خواهران و مادرم شدم و به منسوبین دیگر هم اطلاع دادم حال مادر را- امروز هم خیلی دنبال بلیط بودم حتی قطار ولی پیدا نکردم که برگردم؛ حال ماندن نداشتم وبیشتر روز خواب بودم- حسین امروز رفت وبا محسن قرار داد بست در محضر وامیدوارم برایشان با برکت همراه باشد ومشکلی هم ایجاد نشود وبرای کلیه و دیابت خودش هم مشورت کرد ونگران اظهار نظر پزشک شده بود- آرمان فیلم فرستاد که اندکی برف باریده وتمام وامیدوارم استمرار داشته باشد؛ اینجا که فقط هوا سرد است- عباسپور اطلاع داد که برای مصاحبه میخواهد برود وامیدوارم موفق باشد؛ جوان ساعی بنظر میرسد- ساعتی هم پاسخ به تبریکات دوستان برای ازدواج غزل را دادم که به اشتراک گذاشته بودم- هادی همسایه مان دنبال کاری در فرمانداری محل بود که جزییات مشکلش را هم نگفت ومن آشنایی در این ارتباط نداشتم- علیشاهی برای برادرانش مشورت کرد همانطور که پیش از این گفته بودم راهنمایی مجدد کردم- شیرالی بازهم دنبال خانه ومشتری یابی بود که توجهی نکردم- غروب با اصرار برادرم وهمسرش وبویژه سروش به یک کاروان سرای قدیمی که بازسازی شده رفتیم ودر کافی شاپ آن چای وقهوه خوردیم؛ بسیار زیبا بود وامیدوارم فردا برای نهار بیایم اینجا-از لیست جاهایی که میخواستم بروم وحال نداشتم در مسیر آرامگاه مشتاقیه را دیدیم وبرادرم وخانواده اش هم اصلا آنجا نرفته بودند ونذری هم داشتند لوبیا؛ شانس بامن یار بود که آنجا را دیدم واین موقع شب هم باز بود؛ حس خوبی داشت‌. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سرما و باران و‌تاثر آرمان

  • به نام خدایکی از دوستان برای موضوعی مربوط به دادخواست در دیوان عدالت اداری مشورت کرد توصیه کردم با وکیل مشورت کند- سهام برای قنادی هانس گفت که باید مجال شود سری بزنم-رضا وحسین برادران حسن از تماسی متعاقب نامه توبه حسن گفتند که این تماس عجیب بود وبنظرم قدری هم مشکوک بوده- عمران در پی ایمیل ونصب فیلتر شکن بود برای گوشی اش که آخرش هم موفق نشده بود- نیرومندی از عدم ثبت نامه آزادی اش گفت؛ گفتم تا شنبه تامل کند وبعد اطلاع دهد- امینی زندان رفته ودرخواست خودش را تحویل داده بود وامیدوارم شورا با نظر موافق اقدام ومشکلش حل شود- دختر آزما از حال نامساعد پدرش ناشی از خود درمانی پدرش گفت که الان بهتره شکر خدا- چیکا تماس واحوال پرسی کرد و تصویری کارگاه خودش را نشان داد که با نات شراکت دارد- آرمان نگران بود و گفت هم کلاسی اش خودکشی کرده؛ خیلی متاثر شدم؛ بچه در این سن چه مشکلات عظیمی داشته که به اینجا کشیده- تورج از زندان تماس و در مورد سند وتهیه کارهای آن گفت وامیدوارم که سند تهیه ورها شود- امین هم ماشین را برد وشمال رفت ومن هم موتور را بردم یک تعمیرگاه نشان دادم که گفت باید میدان گمرک ببرم و کار آنها نیست- شعبان زاده هم سوالی داشت که راهنمایی کردم- شکوه هم مجددا برای رفتن به تجدید نظر تاکید کردم که وقت نداشته برود- زمانی مشورت وسوال داشت در مورد اعتبار پروانه یک وکیل که راهنمایی کردم- برادرِ شهیدی هم در مورد نهادهای ارفاقی برای برادرش سوال وپیگیری کرد- در مورد فیلی هم که پیامک هایش قطع شده وهنوز دایر نشده به وزارت ارتباطات وهمراه اول منعکس کردم عجیب است واقعا عدم پاسخگویی دقیق؛ بنا شد دنبال کنند واطلاع دهند- جعفر همسایه مان بجای اقدام حقوقی نزد یک سردار رفته وامیدوار بود از این طریق حل شود, ...ادامه مطلب

  • باران غم

  • به نام خداباران امروز رحمت الهی را افزون تر کرد؛ ظهر در این هوا به سَرم زد بروم سری به بهزاد بزنم که دیزی دارد واخیرا با او آشنا شدم و به عمران هم زنگ زدم خودش را با مترو رساند واتفاقا گفت الان هوس دیزی کرده بودم وزنگ زدی شاخ در آوردم؛ در این حال وهوا شب در راه برگشت پیمان زنگ زد وگفت مادرش فوت کرده؛ اصلا حالم بشدت منقلب شد ودر حال رانندگی بودم کنار خیابان متوقف شدم؛ این روزها نوری در اراک بستری بود وتمام تلاشم وآرزویم این بود تهران برود در مرکز درمانی ای مجهز ولی پزشکان اجازه نمیداند وحالش مساعد نبود ودر بخش مراقبت ویژه بود؛ خاطرات کودکی ام رژه رفت از جلوی چشمانم که او وخانواده اش چقدر به من لطف داشتند؛ به همسایگان دیگر هم اطلاع دادم وهمه متاثر شدند؛ رضوان الله تعالی علیها- خسرو از مسدود شدن حساب بانکی اش و تماس تلفنی از کلانتری گفت که پولی به حساب او آمده وامیدوارم که مشکل خاصی نباشد وکار دست خودش نداده باشد- آمین ومادرش هم دیدن یکی از بستگان رفتند وحال نداشتم من بروم؛ عذر خواهی کردم- حسین تماس واز مشکلات پسر پیکانی گفت متاثر شدم و توصیه هایی کردم- سعید احمد زاده تماس واحوال پرسی کرد واز شرایط خودش گفت وناراحت بود- سیم کارت ایران هم پست شد وبه او اطلاع دادم- یگانه اطلاع داد از سفر برگشته ومدال سوم گرفته؛ خوشحال شدم وتبریک گفتم- علیرضا تماس واز آرزوی خود برای ps5گفت کاش بتوانم برایش بگیرم- محسن برای چک نیمه این ماه گفت که ملاحظات واحتیاط هایی داشت ومیخواست عوض کند وگفتم با آن شخص ذی نفع هماهنگ کند که او هم البته به دیگری واگذار کرده؛ اوضاعی شده واقعا وبرای مشارکت جدیدی هم مشورت کرد که برایش هماهنگ کردم-یکی از دوستان هم احوال پرسی کرد ومدتی بود از او خبر نداشتم؛ خوشحال شدم -, ...ادامه مطلب

  • خوشحالی هایی در روز بارانی پاییز

  • به نام خدایکی از بستگان فتح نیا ‌که تقاضای فرجام خواهی از دیوان عالی کرده بود وبسیار ناامید بود اطلاع داد فرجام خواهی اش در دیوان پذیرفته شده وبرای تکمیل تحقیقات مجددا به شعبه اعاده شده؛ در همین حد هم بسیار خوشحال شدم برای دقت توجه قضات دیوان- جعفر اطلاع داد از استانداری به او زنگ زده وگفته اند که نامه را بالاخره به قرار شده به شرکت ارجاع کنند؛ همین حد هم خوشحالم که رسیدگی بشود وامیدوارم راهی برای تمکین به حکم قضایی برای اعاده به کار او بشود- علیشاهی از وصول پیامک برای ارجاع پرونده به اجرای احکام گفت ونگران بود اعاده دادرسی رد شده باشد وبعد بررسی کرد که هنوز شعبه دیوان رای نداده است- ابراهیم مددجو تانزانیایی حالم را پرسید؛ تشکر کردم از لطف او وحال دوستان مشترکش را پرسیدم وخوشحالم سر زندگی شان هستند- دکتر سیاوش در مورد موضوعی تعزیراتی مشورت کرد که اطلاع بیشتری نداشتم- منصوری گفت بازهم تماس گرفته اما این بار گفته اند تا آخر وقت اداری رفع توقیف از حساب میکنند واحتمالا تا فردا حل میشود؛ ظاهرا شکایت به بازرسی فراجا تا الان موفقیت آمیز بوده-تولد دختر آزما را متوجه شدم که به اشتراک گذاشته بود تبریک گفتم؛ خوشحال شد- شمعونی از وقت گرفتن برای بیمارستان تازه تاسیس جامع سرطان وپزشک گفت وامیدوارم شفای عاجل همسرمحترمشان یابند- زیبایی هم از وقت گرفتن از طریق دکتر جزایری برای متخصص دیگری فردا گفت وامیدوارم روند درمان او به سرعت انجام شود وبا تدبیر البته- با آمین هم برای خرید شب ؛ شهروند رفتیم وامروز هم شروع کرده بابا گفتن با صدای بلند وبا شوق؛ عالمی دارد این بچه وهمه را هم سرگرم کرده- شهرام اطلاع داد که زلزله شدیدی در امیدیه حس شده وبعد متوجه شدم در حوالی مشراگه همان حوالی ورامهرمز بوده وتلف, ...ادامه مطلب

  • باران بهمن ماهی

  • به نام خدااز دیشب باران رحمت الهی ادامه دارد اگرچه زیاد نیست؛ در شهرهای دیگر بارش برف هم بوده و البته خبرهای تاسف باری از تصادف ها درجاده ها منجمله سمت دلیجان در رسانه ها دیدم که متاثرم کرد؛ امیدوارم این بارش ها ادامه دار باشد وکمی سفره های زیر زمینی را پرکند وزمین تشنه را سیراب کند- عمران گفت با دختر وهمسرش بخاطر تولدش به شمال رفته ودر مسیر معطل مانده بود و توصیه کردم برگردند بهرحال رفت وبه سلامت رسید؛ برایشان آرامش آرزو دارم؛ کادوی تولدش برای شارژ هم نرسیده بود که با پشتیبانی تماس گرفتم وراهنمایی کرد وحل شد شکر خدا- باشناس تماس وقدری گپ وگفت کرد؛ آخر هفته می آید برای اینکه بیمارستان برود و حین صحبت کردن حس کردم همسرم ناراحت است که میخواهد بیاید وبرای حجاب گرفتن سختش هست وحاضر هم نیست همین را به میهمان بگویم با اینکه کمتر میهمان خانه دعوت میکنم وغالبا با دوستان رستوران قرار می گذارم ویا جای دیگری- شهرام در خصوص کسی گفت که ماشین های زیادی دارد وهر ماشین را ده میلیون تومان زیر قیمت بازار به فروش میرساند؛ گفتم یک جای کار می لنگد وگفت خودت زنگ بزن که گفتم نیازی ندارم من زنگ بزنم ومهم نیست اما مراقب باشد- از امروز یا دیشب گویا برنامه هایی ایرانی که روی گوشی آیفون نصب میشوند غیر فعال شده اند وداستان عجیب وغریب دیگری برای دارندگان این گوشی ها ایجاد شده وشهرام هم گفت برنامه همراه کارتم غیرفعال شده- آمین را بردم پیش برادرهایش وتا آخر شب بود؛ خوابش برده بود ودلم نمی آمد اورا برای لباس پوشیدن اذیت کنم واز طرفی دوست هم ندارم شب پیش مادرش نباشد وهردو اذیت شوند؛ مادرش هم چون شب بود بیم داشت با ماشین بیاید ومن هم دوبار به امین زنگ زدم سرموقع نیامد تاکسی گرفتم بردم اورا؛ این روزها بیشتر به, ...ادامه مطلب

  • بهار و باران

  • به نام خدااز امروز در بخش هایی غیر از تهران نیمه فعالیت ها آغاز ودر تهران هم گویا از ۳۰ فروردین قراراست بخشی از فعالیت ها آغاز شود والبته کماکان مدیریتی منسجم دراین راستا نیست وبسیار نگرانم برای سلامت, ...ادامه مطلب

  • باران اسفند ماهی

  • به نام خداامروز روز وکیل مدافع است؛بهانه ای شد تا به این مناسبت از وکلا وفعالان این عرصه که برای عدالت ودادرسی منصفانه تلاش می کنند تقدیر کنم وبازتاب خوبی داشت؛خوشحالم-دیروز یکی از دوستان در وانفسای ش, ...ادامه مطلب

  • باران بهشت

  • به نام خدابرای سالروز درگذشت بانویی بزرگوار که البته سعادت دیدار حضوری با ایشان را نیافتم به مزار ایشان رفتم وفاتحه ای قرائت ودرود فرستادم؛روحشان شاد ان شاالله؛مجالی برای سرزدن به دیگر اموات نیافتم؛حا, ...ادامه مطلب

  • 3شنبه بارانی

  • به نام خدابالاخره پس از چندروز آلودگی هوا باران رحمت الهی نازل شد وقدری هوا تلطیف شد؛گرچه با بارش ابتدایی حجم آلودگی بسیار بیشترشد؛اما از رحمت الهی بسیار شاکرم-دوست خوبی که گفته بود باید مجوز از ناشر , ...ادامه مطلب

  • غوطه ور در باران

  • به نام خداساعاتی پیش اعظم طالقانی فرزند خلف آیت الله طالقانی دارفانی را وداع گفت؛برای خودش شیرزنی بود وفعال وپویا؛تا جایی که من یادم است هرباردر انتخابات ریاست جمهوری شرکت میکرد تا تکلیف رجل سیاسی مشخ, ...ادامه مطلب

  • باران صبحگاهی

  • بنام خداصبح با صدای بارش باران# تند-والبته دلنشین-ازخواب بیدارشدم؛حیف که زود تمام شد؛باران# رحمت الهی است وآنچه دراین روزها آمده وتعبیرسیل ومصیبت شده مشکلات ودست اندازی های خودماست که خوشحال شدم آقای ری, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها