سرما و باران و‌تاثر آرمان

ساخت وبلاگ


به نام خدا
یکی از دوستان برای موضوعی مربوط به دادخواست در دیوان عدالت اداری مشورت کرد توصیه کردم با وکیل مشورت کند- سهام برای قنادی هانس گفت که باید مجال شود سری بزنم-رضا وحسین برادران حسن از تماسی متعاقب نامه توبه حسن گفتند که این تماس عجیب بود وبنظرم قدری هم مشکوک بوده- عمران در پی ایمیل ونصب فیلتر شکن بود برای گوشی اش که آخرش هم موفق نشده بود- نیرومندی از عدم ثبت نامه آزادی اش گفت؛ گفتم تا شنبه تامل کند وبعد اطلاع دهد- امینی زندان رفته ودرخواست خودش را تحویل داده بود وامیدوارم شورا با نظر موافق اقدام ومشکلش حل شود- دختر آزما از حال نامساعد پدرش ناشی از خود درمانی پدرش گفت که الان بهتره شکر خدا- چیکا تماس واحوال پرسی کرد و تصویری کارگاه خودش را نشان داد که با نات شراکت دارد- آرمان نگران بود و گفت هم کلاسی اش خودکشی کرده؛ خیلی متاثر شدم؛ بچه در این سن چه مشکلات عظیمی داشته که به اینجا کشیده- تورج از زندان تماس و در مورد سند وتهیه کارهای آن گفت وامیدوارم که سند تهیه ورها شود- امین هم ماشین را برد وشمال رفت ومن هم موتور را بردم یک تعمیرگاه نشان دادم که گفت باید میدان گمرک ببرم و کار آنها نیست- شعبان زاده هم سوالی داشت که راهنمایی کردم- شکوه هم مجددا برای رفتن به تجدید نظر تاکید کردم که وقت نداشته برود- زمانی مشورت وسوال داشت در مورد اعتبار پروانه یک وکیل که راهنمایی کردم- برادرِ شهیدی هم در مورد نهادهای ارفاقی برای برادرش سوال وپیگیری کرد- در مورد فیلی هم که پیامک هایش قطع شده وهنوز دایر نشده به وزارت ارتباطات وهمراه اول منعکس کردم عجیب است واقعا عدم پاسخگویی دقیق؛ بنا شد دنبال کنند واطلاع دهند- جعفر همسایه مان بجای اقدام حقوقی نزد یک سردار رفته وامیدوار بود از این طریق حل شود- سروش هم تلفنش قطع شده و در مورد قطع دایورت خط و وصل مشورت کرد؛ راهنمایی کردم حل شد- مجید عقیلی هم تماس ودر مورد پرونده هایش گفت وبرایش نگاه کردم وپرونده ای را که شکایت کرده بود با موقوفی تعقیب مواجه شده وگفتم باید اعتراض کند اگر چه نتیجه آن معلوم است قاعدتاً؛ مگر اینکه ادله ی محکمی بر آن داشته باشد- از پسر ملکه هم برای پرونده اش سوال کردم که گفت بنا دارد سری به شرکت بزند شاید حق وحقوق او را بدهند بعد- ایمانِ نور الدین هم همچنان از بلاتکلیفی روی کار خودش میگفت و نمیداند باید چه کند؟ و روابط عمومی هم نرفت فعلا- سهیلا گفت دیدن سام رفته بوده و اصرار داشت سری به سام بزنم ویا با توکلی صحبت کنم ولی چندان دل ودماغ نداشتم وبیشتر هم نمی خواستم دخالتی کنم به خاطر کاری که کرده بود ولی با اکراه با توکلی صحبت کردم وگفتم هر طور صلاح است برای ماندن یا نماندن سام اقدام کنند- شب هم امانی را دیدم ومشورتی در مورد کاری حقوقی داشت راهنمایی کردم که امیدوارم به نتیجه برسد.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت: 2:56