باران بهمن ماهی

ساخت وبلاگ


به نام خدا
از دیشب باران رحمت الهی ادامه دارد اگرچه زیاد نیست؛ در شهرهای دیگر بارش برف هم بوده و البته خبرهای تاسف باری از تصادف ها درجاده ها منجمله سمت دلیجان در رسانه ها دیدم که متاثرم کرد؛ امیدوارم این بارش ها ادامه دار باشد وکمی سفره های زیر زمینی را پرکند وزمین تشنه را سیراب کند- عمران گفت با دختر وهمسرش بخاطر تولدش به شمال رفته ودر مسیر معطل مانده بود و توصیه کردم برگردند بهرحال رفت وبه سلامت رسید؛ برایشان آرامش آرزو دارم؛ کادوی تولدش برای شارژ هم نرسیده بود که با پشتیبانی تماس گرفتم وراهنمایی کرد وحل شد شکر خدا- باشناس تماس وقدری گپ وگفت کرد؛ آخر هفته می آید برای اینکه بیمارستان برود و حین صحبت کردن حس کردم همسرم ناراحت است که میخواهد بیاید وبرای حجاب گرفتن سختش هست وحاضر هم نیست همین را به میهمان بگویم با اینکه کمتر میهمان خانه دعوت میکنم وغالبا با دوستان رستوران قرار می گذارم ویا جای دیگری- شهرام در خصوص کسی گفت که ماشین های زیادی دارد وهر ماشین را ده میلیون تومان زیر قیمت بازار به فروش میرساند؛ گفتم یک جای کار می لنگد وگفت خودت زنگ بزن که گفتم نیازی ندارم من زنگ بزنم ومهم نیست اما مراقب باشد- از امروز یا دیشب گویا برنامه هایی ایرانی که روی گوشی آیفون نصب میشوند غیر فعال شده اند وداستان عجیب وغریب دیگری برای دارندگان این گوشی ها ایجاد شده وشهرام هم گفت برنامه همراه کارتم غیرفعال شده- آمین را بردم پیش برادرهایش وتا آخر شب بود؛ خوابش برده بود ودلم نمی آمد اورا برای لباس پوشیدن اذیت کنم واز طرفی دوست هم ندارم شب پیش مادرش نباشد وهردو اذیت شوند؛ مادرش هم چون شب بود بیم داشت با ماشین بیاید ومن هم دوبار به امین زنگ زدم سرموقع نیامد تاکسی گرفتم بردم اورا؛ این روزها بیشتر به من وابستگی میکند و نگرانم از این حس قشنگ او برای خودم وخودش و همچنین اینکه بزرگترها وحتی برادرانش تصور نکنند به آنها بی توجهی ویا کم توجهم- حسین تماس گرفت و گفت مدتی بیمارستان بستری بوده؛ بسیار متاثر شدم که به من نگفته بود و گفت نخواستم بگویم مزاحمت شود وهمچنین از میلاد خواهر زاده اش گله کردم نگفته؛ به اشرفی هم اطلاع دادم احوال پرسی کند وفردا تهران می آید برای دکتر ویا بیمارستان؛ گفتم اطلاع دهد- برای فاطی نامه نوشتم به مدیر بیمه وبا خودش هم هماهنگ کردم متن شکایت را که فردا بفرستم وامیدوارم که توجه شود وهزینه درمان را به او پرداخت کنند این شیوه وایراد اخلاقی نیست وقانونی هم- وکیل محترم گزارشی از پرونده کاشانی داد که مشخص نشده بالاخره اعاده دادرسی پذیرفته شده یانه؟جزییات را هم به من نگفتند ومشورت هم؛ خوشبختانه وآنچه را هم که من میدانستم و گفته بودم توجهی نکرده وسهل انگاری کرده ویا به موقع کاری نکردند؛ خبری هم از دادگاه سیم کارت نداشت - امروز رای وحدت رویه دیوان عالی کشور هم در رسانه ها منتشر شد که البته جزییات آن را هنوز ندیده ام اما بالاخره صرف شکایت کیفری از قاضی را از موجبات رد دادرس نمیداند واین رای حکم قانون ولازم الاجرا برای تمام محاکم است وظاهرا راه شکایت کیفری از قضات متخلف را هم بست گرچه ممکن است عده ای از آن سو استفاده هم کرده باشند اما اصل قانون را زیر سوال بردند و تخطه کردند که بهرحال استدلال هایی قضات شریف دیوان داشته اند که اکثریت آنان چنین رای داده اند- امین گفت از گمرک با او تلفنی تماس وگفته اند آیفون ۱۴ رجیستر نمیشود وبه توضیح شفاهی بسنده کرده اند و جالب اینکه همزمان نامه او را هم که به بازرسی گمرک فرستاده بودم نگرفته اند وگفته اند که تلفنی صحبت شده!!!عجیب است؛ گفتم آن را پست کنند تا بالاخره در دبیرخانه ثبت شاید پاسخ دهند تا پیگیری بعدی شود وهمزمان شکوه هم نامه ای به معاون اول رییس جمهور برای مشکل عامه شهروندان نوشت که امیدوارم توجهی شود؛ نامه امیدهم برای دادستانی کل پست شود که آن مرجع هم توجهی کند بالاخره باید تصمیمی قانونی اخذ شود برای این امر- سفارش باطری برای مودم هم به دوستمان در شهرمان دادم که بفرستند- خانمی تماس وخود را نامزد فرید معرفی کرد وگفت که فرید را بازداشت کرده اند واین بار هم به اتهام نگهداری اسلحه وگفت گویا اختلاف خانوادگی بوده وخبر هم داشته ولی اسلحه را دروغ میدانست وتهمت؛ گفتم باید به بازپرس بگوید وهمزمان به ۱۱۶ و۱۹۷ نهادهای نظارتی فراجا اطلاع دهد اگر حس میکند اتهام است و در مورد سامانه ثنا هم میخواست اطلاعات آن را بگیرد که گفتم گوشی خود فرید باید باشد ورمزهای آن- حسن شوهر خواهرم برای تهیه بخاری برای یک خانواده کمک خواست که در حد جزیی ای که میتوانستم کمک کردم- از حسین برای پیگیری نمایشگاه پرسیدم که گویی دل خودش نبوده شرکت کند وبعد هم کارهای شهرداری که حس کردم چندان با پیگیری هدف پیش نمیرود- حسن سازگار برای تقسیم شدن مجدد سربازی پسرش گفت که گفتم احتمالا در درون استان است وجای نگرانی نیست- ابول بر سر مزار سایه رفته بود وعکس فرستاد؛ تشکر کردم- قاسمی فرد هم برای نحوه اجراییه صادره مشورت کرد که توضیح دادم- فریده هم برای برادر شوهرش که در خوزستان است و جویای کار مشورت کرد که کسی را نمی شناختم؛ البته اطلاع دقیقی هم خودش نداشت-اسدالله عکسی را که در خانه شان باهم گرفته بودیم فرستاد؛ تشکر کردم- آرام پس از مدتها احوال پرسی کرد ودرمورد پرونده ای مشورت کرد که اصلا نمی فهمیدم چه میگوید؟ونه جزییات آن را میگفت ونه من سردر می آوردم؛ گفتم به معاون بازرسی استان مربوطه هرچه حس میکند درست است اطلاع دهد وتظلم خواهی کند.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 12 بهمن 1401 ساعت: 22:29