درجستجوی برف و باران

ساخت وبلاگ


به نام خدا
تاجری اعتراض قبلی حکم را اعلام کرد که دیوان عالی رفته و در مورد پرونده دیگرش هم توصیه کردم اعاده دادرسی را تقدیم دیوان کند ومشورت کرد- احوال پرس خواهران و مادرم شدم و به منسوبین دیگر هم اطلاع دادم حال مادر را- امروز هم خیلی دنبال بلیط بودم حتی قطار ولی پیدا نکردم که برگردم؛ حال ماندن نداشتم وبیشتر روز خواب بودم- حسین امروز رفت وبا محسن قرار داد بست در محضر وامیدوارم برایشان با برکت همراه باشد ومشکلی هم ایجاد نشود وبرای کلیه و دیابت خودش هم مشورت کرد ونگران اظهار نظر پزشک شده بود- آرمان فیلم فرستاد که اندکی برف باریده وتمام وامیدوارم استمرار داشته باشد؛ اینجا که فقط هوا سرد است- عباسپور اطلاع داد که برای مصاحبه میخواهد برود وامیدوارم موفق باشد؛ جوان ساعی بنظر میرسد- ساعتی هم پاسخ به تبریکات دوستان برای ازدواج غزل را دادم که به اشتراک گذاشته بودم- هادی همسایه مان دنبال کاری در فرمانداری محل بود که جزییات مشکلش را هم نگفت ومن آشنایی در این ارتباط نداشتم- علیشاهی برای برادرانش مشورت کرد همانطور که پیش از این گفته بودم راهنمایی مجدد کردم- شیرالی بازهم دنبال خانه ومشتری یابی بود که توجهی نکردم- غروب با اصرار برادرم وهمسرش وبویژه سروش به یک کاروان سرای قدیمی که بازسازی شده رفتیم ودر کافی شاپ آن چای وقهوه خوردیم؛ بسیار زیبا بود وامیدوارم فردا برای نهار بیایم اینجا-از لیست جاهایی که میخواستم بروم وحال نداشتم در مسیر آرامگاه مشتاقیه را دیدیم وبرادرم وخانواده اش هم اصلا آنجا نرفته بودند ونذری هم داشتند لوبیا؛ شانس بامن یار بود که آنجا را دیدم واین موقع شب هم باز بود؛ حس خوبی داشت‌.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت: 15:01