پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «آن که هلاک من همی» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

آبی که ریخت و…

  • به نام خدابدری در مورد تصادفی که کرده مدتی قبل و کروکی نکشیده اند وحال کسی مرتب از او پول میخواهد وتهدید میکند مشورت کرد- یکی از دوستان وکیل هم در ادامه مطالبی که من سر در نمی آورم از هک گسترده حساب های بانکی وسایر حسابهایش گفت؛ گفتم بهتر است به دادسرای جرائم رایانه ای وپلیس ذیربط اطلاع دهد ودنبال کند- دکتر حسین برای وقت گرفتن برای فرید همسایه مان گفت که درحال پیگیری است؛ تشکر کردم- نیرومندی از صدور نامه نهایی آزادی اش برای یک پرونده گفت- برای عمران ابلاغیه آمده بود که هزینه تجدید نظر خواهی واریز کند که باید برای اعسار اقدام کند- احمدی نیا هم برای مکاتبات خودش مشورت کرد که البته هر بار مشورتی میکند اما نامه ای نمی فرستد ومن متوجه نمی شوم داستان چیست؟- نسیم از تقدیم اعمال ماده ۴۷۷ به دادگستری استان گفت که البته هیچ نامه ای را کپی نگرفته بود وشرکت هم داده ونه وکیل؛ با لطفی صحبت کردم واو هم گفت وکالتی نداشته در این ارتباط- با فرهاد برای تعمیر ماشین تماس گرفتم بسیار از شاهین ناراحت بود ودرک میکنم شرایط او را- شکوهمند تماس ومشورت داشت وهمانطور که به او اخطار وتذکر داده بودم احتیاط کند باز گویا خانمی سر او کلاه گذاشته وخبری از او نیست واز جابجایی منزل خود به حاشیه استان دیگری گفت- ایمانِ نورالدین هم برای کار خودش مشورت کرد و فقط راهنمایی کردم تا تصمیم بگیرد- زن سعید برای درمان وعدم همکاری او گفت؛ واقعاً نمیدانستم چه باید به او بگویم؟- با راهنمایی سهام به ساندویچ طلایی در میرزای شیرازی رفتم و روبروی آن قنادی طلایی هردو خوب وبخصوص قنادی عالی بودند وباز آدرس یک قنادی دیگر را هم داد که بعدا بروم ؛ بچه ها هم خوشحال شدند که برای همه گرفتم؛ سری هم همان حوالی به مقدم زدم وساندویچ خریدم ا, ...ادامه مطلب

  • اولین روز آذر و ابلاغیه های قضایی منفی برای دوستان

  • به نام خداامروز روز وصول ابلاغیه های قضایی برای دوستان بود ومنفی هم؛ امانی زنگ زد وبرایش ابلاغیه ای آمده بود و شورای حل اختلاف محکوم به پرداخت وجه چک کرده با ضرر وزیان؛ متاسفانه به حرف من گوش نکرد که در جلسه شورا برود ولایحه ای داده بود که در رای هم آمده؛ برای اعتراض کردن مشورت کرد اگر بازهم سرخود عمل نکند- نسیم حکم دادگاه تجدید نظر را فرستاد که اعاده دادرسی را رد کرده اند وآنهم بدلیل عدم صلاحیت درخواست مدعی استدعای اعاده دادرسی؛ مدارک را هم نتوانستند به موقع به دادگاه تقدیم کنند؛ متاثر شدم با لطفی صحبت کردم اگر بشود تقاضای اعمال ماده ۴۷۷ کنند گرچه بعید است مورد پذیرش واقع شود توسط رییس کل دادگستری استان ورییس قوه قضاییه - عمران برایش ابلاغیه آمده بود با کمال تعجب ودر حالی که دادگاه تحقیقات تکمیلی هم داده بود؛ تعدیل اعسار او را رد کرده بود؛ قرار شد اعتراض بنویسد وامیدوارم دادگاه تجدید نظر توجه کند- روند پرونده شهره هم چک شد که دیدم تجدید نظرخواهی برای رای شعبه بدوی دیوان عدالت اداری هم مدتی است رد شده وبا وکیل ابلاغ شده اما به او نگفته؛ متاثر شدم وبنظرم باید به معاون دیوان به لحاظ موضوع مبتلا به عام منعکس شود شاید توجهی شود- شب میزبان نجفی وخانواده اش بودیم؛ کلی صحبت شد واز دیدنشان خوشحال شدم واز تجارب خودش بار دیگر استفاده کردیم؛ خود خواسته از دیگران فاصله گرفته و در تنهایی خود است- شکوه هم با سند آزاد شده وامیدوارم از این پرونده هم ختم به خیر شود- حسین احوال پرسی کرد ونگران بود که چند روز است از من خبری ندارد؛ تشکر کردم- بیمه موتور هم امین رفت انجام داد- با یاسی برای فردا هماهنگ کردیم- سری به احمدی وجعفری زدم وبخش مهمی از بدهی ها را با ایران کارت دادم- یکی از دوستان هم برای, ...ادامه مطلب

  • هجدهمین روز شهریور

  • به نام خدابه یاسین گفتم برای پیگیری زمین هایی که ادعا داشت با لطفی مشورت کند- رفیعی در مورد موضوعی حقوقی مشورت کرد- نجفی که جاوید معرفی کرده بود پس از چندین روز تازه یادش آمد که با شکوه تماس ومشورت کند ودیگر خود داند- زن سعید دوستم گفت خانه را عوض کرده و ویلایی گرفته اند که برای تردد سعید هم با وجود بیماری بهتر است؛ خوشحال شدم- برادر خانم ساجدی هم از پیگیری هایش گفت که هنوز نتیجه نداشته است- امانی طبق معمول گفت فردا شورای حل اختلاف نمی رود ومیترسد وتوصیه کرده بودم از وکیل مشورت بگیرد که گفت ترسیدم مرا تحویل نگیرد وزنگ نزدم؛ دیگر چه بگویم؟!!!- حسین در مورد پیگیری هایش برای اعسار دادگاه گفت به عمران گفتم اورا راهنمایی کند- لادن پاسخ وزارت راه را فرستاد که پاسخ درخواست دخترش را منفی داده وگفته اند باید طبق فرایند فراخوان ها اقدام کند- حاذقی بیمار بود واحوال پرسی کردم ولطفی پیگیر کار پدرم بود که گفت استعلام محضری صورت گرفته وامیدوارم بزودی حل شود- یکی از وکلا هم مشورتی حقوقی داشت در پرونده ای که آنچه میدانستم عرض کردم واطلاعات خودش هم دقیق نبود- شاهین تماس وبرای بنام کردن سیم کارت هایی که قبلا فروخته بودم گفت وبه همسرم گفتم با او تماس بگیرد وتاکید کردم شخصا هماهنگی کند وتا آخر شب متاسفانه مجال تماس نداشته؛ من که بسیار دقیق ومعمولاً وفای به عهد میکنم شرمنده شدم-منصوری و مولایی نگران تماسی بودند که از شخصی مدعی بوده از پلیس فتا تماس می گیرد؛ گفتم به ۱۱۰ و۱۹۷ اطلاع دهند وبدون دستور قضایی کاری نکنند مگر اینکه برایشان احراز شود واقعا پلیس فتا بوده- ایران گفت بالاخره امین سیم کارت را پست کرده برایش- فاطی احوال پرسی کرد که تشکر کردم- امینی تماس واحوال پرسی کرد ونگران برای انتقال ومرخصی , ...ادامه مطلب

  • مهاجرت در هجدهمین روز مرداد

  • به نام خداصبح خواهران آمدند وامیدوارم درمان هم به نحو شایسته انجام شود که فردا میرود وتا جلسه بعدی هم سوال کنیم- یکی از منسوبینم هم از دکتر وقت گرفته که برود که دکتر را هم چند سالی است ندیده ام وامیدوارم مجال شود بروم زیارت کنم- نوری برای پرونده های پیمان گفت وبنا شد سوابق آن را بفرستد من ببینم که نفرستادند- شنیدم که حال پدرم خوب نبوده؛ ناراحت بودم تا آخر شب که شوهر خواهرم عکس فرستاد واز انجام آزمایشات گفت که خوب بوده وپرستار سابقش هم دچار مشکل شده گویا وشاید به او وابسته بوده؛ سایه اش مستدام ان شاالله- تاجری از صبح پیگیر کارها ووسایل هایش بود که در رجایی شهر مانده وبالاخره گفتند به او اطلاع میدهند پیدا شود- احمد تماس واحوال پرسی کرد وگفت مشکل ارشدیت حل شده واحتمالا تا آخر سال ارتقای او هم انجام میشود؛ خوشحال شدم وبرایش موفقیت آرزو دارم- سالار تماس واحوال پرسی کرد تشکر کردم از لطفش مسافرت بود- احمد زاده ونیرومندی هم جداگانه تماس گرفتند واحوال پرسی واز کارهایشان گفتند- از دکتر حسین برای نتیجه کار امیرمحمود پرسیدم که گفت حل شده ولی هنوز کارت معافیت نرسیده- حسین دنبال مدارک برای محسن بود که انجام داد- زینب از وصول ابلاغیه ای که برایش آمده گفت ورمزها را فرستاد ودیدم وبرایش فرستادم - باستان در حرم رضوی بود ودنبال راهی برای تهیه بلیط برای تهیه غذای حضرتی بود- شکوه که برای تکمیل نقایص دادگاه تجدید نظر رفته بود برای سیم کارت از پرداخت نقصی هزینه ها گفت وتجدید نظر خواه هم باید گویا مبلغی پرداخت کند- از نجفی زاده برای کد رهگیری شکایتشان در سامانه ۱۹۵ سوال کردم که یادش رفته بود اطلاع دهد برای اخلال در آنتن دهی در محدوده خانه شان- فاضل اطلاع داد که خانوادگی تا اردبیل میروند وشاید اینجا ه, ...ادامه مطلب

  • روز دیگری که رفت

  • به نام خداتولد یکی از دوستان ومرادی را جداگانه تبریک گفتم و تولد یکی از دوستان دیگر را هم به حاضران گفتم اگر صلاح میداند تبریک بگوید که نخواستم خودم تبریک بگویم- دیروز سالروز فوت همسایه قدیمی ما حسن چادردوز بود که یادش را گرامی میدارم وهمچنین دوست خوبم مرحوم حیدری که از او بسیار آموخته بودم وبه گلباف هم پیام دادم که دوست مشترکمان بود وخوشحال شد- علیان برای خرید سیم کارت ۱۱۱ برای یکی از دوستانش مشورت کرد؛ معلوم هم نیست جدی بوده یانه؟- امروز بخش عمده ای از بدهی ام به شاهین را دادم؛ از اعتماد او متشکرم که قبل از اینکه تسویه کرده باشم رفت سیم کارت را بنام خریدار کرده بود که من معرفی کرده بودم؛ این چندمین بار است اینگونه اعتماد می کند- همسرم هم اطلاع داد به گوشت فروشی ای رفته که سلطانی معرفی کرده بود واز کیفیت گوشت های او راضی بود؛ کمی هم گوشت شتر به همراه گوشت گوسفند چرخ کرده باهم فرستاد که گفتند برای بهبود بیماری ام خوب است وبسته بندی شده هم فرستاده بود که تشکر کردم که تا الان گوشت شتر نخورده ام- شب هم بالاخره رفتم ودر دزاشیب دنده کباب طاق بستان کرمانشاه خریدم که تا الان نخورده بودم جالب وخوشمزه بود؛ تعدادی جوان هم آنجا دیدم که میخواستند دنده کباب سفارش بدهند وهمه ایذه ای بودند وجالب تر شد- با اینکه ظهر توان صحبت نداشتم اما زنگ زدم به یکی از دوستان که مادرشان فوت کرده بود وتسلیت گفتم وخوشحال شد از تماسم؛ آرزوی سلامت برای همه بازماندگان وایشان دارم- یکی از دوستان هم تماس واحوال پرسی کرد که تشکر کردم- در خبرها خواندم نجفی شهردار اسبق تهران که محکوم به قتل همسرش بود باگذشت شاکی خصوصی مشمول عفو عمومی دهه فجر پارسال شده وآزاد شده است- از اشرفی ها احوال رضا را پرسیدم دنبال متخصص مغز و, ...ادامه مطلب

  • حال و هوای من در سومین روز بهار

  • به نام خدامطالب چند روز معوق را نوشتم که حال نوشتن نداشتم وتوان هم- آرمان سری به مزار برادرش زده بود با مادر وبرادر وخاله اش وپدر ومادر بزرگش؛ عکس فرستاد وگفت شاید فردا جنوب بروند؛ آرزوی آرامش وشادی برایشان دارم- شب برای مقداری خرید شهروند رفتیم والبته کمی خسته شدم وبی حال وابتدا در ماشین کمی چرت زدم وبعد که رفتم ازدحام جمعیت در صندوق ها هم من وهم آمین را کلافه کرد؛ یک خانواده هم لطف کردند نوبت خود را به ما دادند وزودتر آمدیم؛ خیلی آمین در چشم مردم بود ویک خانم هم به مادرش گفت برایش اسپند دود کن؛ کمی نگران شدم- برای ادامه درمان چشمم از متخصص سوال کردم چون قرمزی چشم کاهش پیدا کرده نیازی به ادامه درمان هست؟ گفت بله تا ده روز ادامه یابد ودرمان قطع نشود فردا برای داروهای گوش وحلق وبینی هم از متخصص دیگری بپرسم که چه باید کرد؟اصولا این داروها کلِ بدنم را خشک کرده با قوی بودن آن- عمران بیرون و در شهر بود وکتابفروشی ها سری زده بود ومیگفت اکثرا بسته بوده اند وخسرو هم احوال پرسی کرد وفاطی هم جویای روند درمانم شد-در مورد مرخصی امینی از همسر وبرادرش سوال کردم وگفتند مرخصی نداده اند؛ عجیب است وتماسی هم با من نداشته است بدانم مشکل چیست؟- یکی از دوستان اطلاع داد که بنا به پیشنهاد همسرش قرار است برای سلامت من نذری دهند؛ شرمنده شدم وبرای دل بزرگ ومهربانشان دعا میکنم- داماد دیانا اطلاع داد اولین روز کاری مغازه رفته ودیده شیشه ویترین شکسته است؛ گفتم قضا بلایی بوده وصدقه ای دهد وبا یاد خدا سال جدید را شروع کند؛ خیر است ان شاالله- عکس هایی در کانال خانه علیپور دیدم مربوط به عبادی وایمان ونیک وتدین وشهیری؛ پیشنهاد کردم پیامک بفرستند وسال نو را تبریک بگن حتما خوشحال میشوند که یادشان بوده اید- مولای, ...ادامه مطلب

  • تشدید بیماری ام و دردهای آن و اطلاع از کرونای مجدد

  • به نام خداتا صبح درد شدید گوش بسیار آزارم داد و دم صبح مزاحم خانواده نشدم وناچارا میدانستم موقع نماز مادرم بیدار است زنگ زدم وگفت گوشم را با کهنه داغ نگه دارم وبعد همسرم هم آمد انجام داد وبخور کمی به گوش داد ودود واین کارها؛ کمی بهبود یافتم؛ پیامکی به دکتر سعید ودکتر ثابتی هم گفتم که دکتر سعید گفت اگر درد برگشت باید گوش معاینه شود و دکتر ثابتی تا عصر پاسخ نداده بود که عذر خواهی کرد وگفت درگیر بیماری مادرش بوده و چون عصر درد برگشت نوبت اینترنتی گرفتم وتنهایک خانم متخصص برای امروز نوبت داد که با امین وآرمان ناچارا رفتیم؛ جالب بود که در مطب گویی من وصله ناجور بودم همه دختر ها وخانم ها در صف معاینه برای جراحی بینی!! ومن تنها بیمار درمانی! لطف کردند و زود معاینه و نسخه تجویز کردند و به سرم و آمپول ضد عفونت وآنهم زدن در بیمارستان توصیه کردند؛ در حال رفتن به بیمارستان بودیم که با دکتر ثابتی مشورت کردم وگفت اصلا نزن ونیازی به این مشقت نیست وبا سوالاتی مبتنی بر درمان وتجربه؛ نسخه نوشت وآن را از داروخانه گرفتم واز شب شروع به درمان کردم بر پایه خوراکی؛ امیدوارم بهبودی حاصل شود البته تا آخر شب دردی برنگشت اما کمی در اتاق خوابیده بودم نفسم گرفت که فوری با کمک امید وآرمان به صحن خانه برگشتم- جالب اما دکتر سعید بود که از دهانش در آمد که من مبتلا به کرونا بوده ام ونخواسته اند به من بگویند وخوب هم شد نگفتند وعلی نگران بوده مبادا از من بگیرد که اینجا بوده!- در برگشت از دکتر با استفاده از بُنی که علی داده بود رفتم هاکوپیان و دیدم به اندازه کافی کت وشلوار دارم وامین هم نخواست برای آرمان کت وشلوار وکفش خریدم وچقدر این بچه زیبا وجنتلمن تر شد با این کت وشلوار؛ مرتب تشکر کرد ومن خوشحال که از خوشحالی, ...ادامه مطلب

  • داستان هجدهمین روز

  • به نام خداخواهرم وامش را گرفته بود برای من فرستاد؛ تشکر کردم- شوهر خواهرم اطلاع داد که با تماس تلفنی از جانب صدا وسیما در حال کلاهبرداری از او بوده اند که زود متوجه شده وتلفن را قطع کرده است؛ شانس آورد؛ این همه هم هشدار به مردم میدهند اما باز گروهی توجه نمیکنند متاسفانه- امروز هم آنتن دهی گوشی من هم از بین رفت وفعلا دائر نشده وبعد دوستان موبایل فروش اطلاع دادند که امری عمومی است وبنظرم باید دولت فکری کند بخصوص برای کسانی که مثل ما در سامانه گمرک هم اظهار کرده ایم ولی دولت نمیداند چه کند؟-سری به جعفری دوست جوانم زدم وبرای یکی از منسوبینم هدیه ای خریدم وبرای خواهر محترم هم؛ برای همسر جان هم گرفتم که خیلی خوشش آمده بود؛ مقداری وسایل پروتوئینی هم خریدم که فروشگاه خوبی بود وهمیشه از کنار آن رد میشدم ومجال نمیشد که بروم- حبیب تماس و احوال پرسی کرد-حسین هم تماس وهمچنان پیگیر شکایت وشکایت کشی کرد- نسرین خانم هم با نااعتمادی به وکلایش در پی عزل وکلایش بود ودرپی وکیل جدید بود- امروز دکتر غفوری فرد؛ استاد عبدالله انوار؛ دکتر آذین نماینده اسبق رفسنجان فوت کردند؛ غالباً از نیمه دوم اسفند ماه هر سال تا پایان فروردین با طلیعه ی بهار فصل فوت هنرمندان؛ اصحاب سیاست وافراد حساس هست ومن هرسال نگران اشخاص وپیشکسوتان هستم؛ امیدوارم در این فصل نیز با کمترین فوت- که البته مرگ حق است ومشیت الهی هم- بگذرد-دامادِ دیانا از اوضاع بد مالی وارزی گفت - علی ثبتی هم دوست دوران راهنمایی اش فوت کرده بود که تسلیت گفتم ویادداشتی از خاطره با او نوشته وبه اشتراک گذاشته بود که متاثرم کرد- در مسیر شب؛ یک ماشین با پلاک گناباد دیدم وتا آمدم سوال کنم رفتند؛ جالب بود؛ گناباد دست از سر من بر نمیدارد ظاهرا-زرگانی در کربلا, ...ادامه مطلب

  • بهمن روبه پایان

  • به نام خداآمین امروز موهایش را توسط خاله اش اصلاح کرد وشکرخدا زیباتر شد و قرار است مادرش برایش در جمع کوچکی خانوادگی اولین تولدش را بگیرد؛ برایش عاقبت به خیری آرزو دارم- ندا همسایه مان پیام داد واز مشکلات خانوادگی اش گفت؛ همه توانم را برای درک شرایط او میکنم اما واقعا چه کاری از دست من بر می آید والبته از اعتماد او ممنونم وبسیار هم از شرایط او متاثرم؛ مادرش هم خدا رحمتش کند سختی بسیار کشید- بهروز همسایه دیگرمان در مورد خرید گوشی آیفون ۱۴ بنا به پیشنهاد فرزندانش گفت که گفتم فقط برای رجیستری سه روز دیگر وقت باقیست وباید از کشور خارج و گوشی را در مبادی ورودی کشور به گمرک اظهار کرد تا شاید راهی پیدا شود بعدا- حکم دادگاه حسن آمد که اورا در مورد یک اتهام با پذیرش توبه سقوط حد داده ونسبت به یک اتهام دیگر هم تبرئه؛ امیدوارم درک این لطف دادگاه را داشته باشد که بعید است واقعا با اطرافیانی که دارد- به شخصی که پول ایران را پس داده بود واشتباهی به حسابش واریز کرده بود تماس گرفتم و از اخلاق انسانی اش تشکر کردم؛ به ایران هم گفتم وبسیار خوشحال شد- از پیمان برای سرنوشت شخصی که در پی عفو بود سوال کردم وگفت هنوز کاری نکرده وگفتم بهتر است با هر وکیلی که میشناسد اقدام کند واو برود دنبال کند- از مرتضی همسایه دیگرمان برای وضعیت ابراهیم پدرش سوال کردم که گفت عمل کرده وقرار است اگر نتیجه بخش نبود مجددا عمل شود؛ آرزوی شفای عاجل دارم- خسرو اطلاع داد پول گوشی را به کارت مولایی واریز کرده؛ به مولایی گفتم نیمی از آن را بیشتر نگیرد؛ از خوش حسابی او بسیار خوشحال شدم- احمدی برای خرید خانه بصورت پیش فروش در منطقه ۲۲ مشورت کرد که تخصصی نداشتم وقرار شد با یکی از دوستان تماس ومشورت بگیرد که نگران شدم جواب مرا , ...ادامه مطلب

  • باران بهمن ماهی

  • به نام خدااز دیشب باران رحمت الهی ادامه دارد اگرچه زیاد نیست؛ در شهرهای دیگر بارش برف هم بوده و البته خبرهای تاسف باری از تصادف ها درجاده ها منجمله سمت دلیجان در رسانه ها دیدم که متاثرم کرد؛ امیدوارم این بارش ها ادامه دار باشد وکمی سفره های زیر زمینی را پرکند وزمین تشنه را سیراب کند- عمران گفت با دختر وهمسرش بخاطر تولدش به شمال رفته ودر مسیر معطل مانده بود و توصیه کردم برگردند بهرحال رفت وبه سلامت رسید؛ برایشان آرامش آرزو دارم؛ کادوی تولدش برای شارژ هم نرسیده بود که با پشتیبانی تماس گرفتم وراهنمایی کرد وحل شد شکر خدا- باشناس تماس وقدری گپ وگفت کرد؛ آخر هفته می آید برای اینکه بیمارستان برود و حین صحبت کردن حس کردم همسرم ناراحت است که میخواهد بیاید وبرای حجاب گرفتن سختش هست وحاضر هم نیست همین را به میهمان بگویم با اینکه کمتر میهمان خانه دعوت میکنم وغالبا با دوستان رستوران قرار می گذارم ویا جای دیگری- شهرام در خصوص کسی گفت که ماشین های زیادی دارد وهر ماشین را ده میلیون تومان زیر قیمت بازار به فروش میرساند؛ گفتم یک جای کار می لنگد وگفت خودت زنگ بزن که گفتم نیازی ندارم من زنگ بزنم ومهم نیست اما مراقب باشد- از امروز یا دیشب گویا برنامه هایی ایرانی که روی گوشی آیفون نصب میشوند غیر فعال شده اند وداستان عجیب وغریب دیگری برای دارندگان این گوشی ها ایجاد شده وشهرام هم گفت برنامه همراه کارتم غیرفعال شده- آمین را بردم پیش برادرهایش وتا آخر شب بود؛ خوابش برده بود ودلم نمی آمد اورا برای لباس پوشیدن اذیت کنم واز طرفی دوست هم ندارم شب پیش مادرش نباشد وهردو اذیت شوند؛ مادرش هم چون شب بود بیم داشت با ماشین بیاید ومن هم دوبار به امین زنگ زدم سرموقع نیامد تاکسی گرفتم بردم اورا؛ این روزها بیشتر به, ...ادامه مطلب

  • این روزهای پر از نگرانی و ضعف جسمی من

  • به نام خدااعطای سوبسید مستقیم به مردم متعادل ورها شده وگرانی وتورم هم با خودش آورده وهمین هم استرس ونگرانی به خانواده ها وارد کرده ونگرانی از آینده؛ امیدوارم زنجیره ی افزایش قیمت اینگونه افسار گسیخته نشود واز مدیریت خارج نشود وان شاالله که اینگونه باشد-تولد مولایی را تبریک گفتم وبه دوستان مشترک هم اطلاع دادم-نهار میهمان دکتر حسین بودم ودر حین غذا خوردن با اینکه در زیر کولر وفضای خوبی هم بود کمی حالت گرما زدگی وافت قند مواجه شدم که فوری مرا به مطب خودش برد وبا آمپول وسرم حالم بهتر شد البته صبح اشتباهاً بجای یک قرص دوتا قرص هم خورده بودم وهمین هم مزید بر علت شد؛ البته سعی کردم نوشابه بخورم که قندم افزایش پیدا کند؛از توجهش متشکرم-علیشاهی در خصوص کارهایش مشورت کرد؛ راهنمایی کردم-همسرم احوال پرسی کرد ونگران وضعیت من بود واز توجه دکتر حسین هم تلفنی تشکر کرده بود-محمد جعفر اطلاع داد که کارهای مرخصی دوستش را انجام داده ولی مدارک کافی نبوده نسبت به یک قرار که احتمالاً به فردا موکول میشود؛خدا قوت عرض کردم واز حمیت ودلسوزی اش نسبت به دوستش قدردانی کردم-احسان نجفی احوال پرسی کرد وسوالی در خصوص پلاک یا منزل یکی از دوستانش داشت-سعید احمدزاده تماس واحوال پرسی کرد واز پیگیری هایش گفت-ماشین را برای سرویس به امیر محمود دادم که دوست امین ومتبحری دارد وقرارشد که انجام دهد واز او بسیار متشکرم-حسن شوهر خواهرم در خصوص کارهایی اداری شخصی مشورت کرد که در توان من نبود وبنظرم هم آمد موضوع باند بازی است وگروه ودسته جات که کاش در این گونه امور دخالت نکند-رونوشت ارجاع شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به سوال یکی از عزیزان برای یک موسسه مدعی انتقال دانشجو به خارج رسیده بود که امیدوارم پاسخ مقنع بدهند-از فروشگ, ...ادامه مطلب

  • بیستمین روز بهمن

  • به نام خداشهرام دستگاه کارت خوان را چک کرد وغیر فعال است وبنظرم درخواستش موجب اجابت واقع شده بود-نامه ی ارسالی به مدیریت آموزش وپرورش تهران را پیگیری کردم وگفتند دستِ مدیرکل است وامیدوارم که به آسیب شناسی نحوه پاسخ دهی مدرسه وبازرسی آنجا بیانجامد-اختلاف حساب های ایران کارت هم داستانی شده واقعا؛اختلاف حساب دیگری از شهرام را به آنجا ایمیل کردم که بررسی شود؛ زنگ زدند وگفتند که بررسی میکنند-احوال سعید را از خودش و همسر وفرزندانش پرسیدم؛ شکرخدا قدری بهتر است اما همسرش گفت کمی نگران حواشی است وبیکاری ودرمان-حاج مهدی در خصوص نحوه ثبت نام خودرو سوال کرد وگفتم در سامانه درج میشود والان هم هست-ازیکی از دوستان در خصوص جابجایی ها در محل کارش سوال کردم و احتمالاتی داد وامیدوارم خیر باشد-در خصوص یکی از دوستان که برایش خواستگار آمده بود نتیجه گیری تحقیقم را گفتم وباید خودش تصمیم بگیرد-لایحه ی مادر کاشانی را فرستاده بودند ویرایش کردم واصلاحاتی-یکی از عزیزان در خصوص کار بستگانش در شهرداری متنی را فرستاد ومشورت کرد؛ امیدوارم به موقع اقدام کنند؛ متاسفانه از ابتدا که گفتم دنبال نکردند بنحوی که گفتم؛ مواردی از رفتارهای ملاقات اتحادیه ای که به او وهمکارش مراجعه شده بود را گفت؛مشورت دادم وباید خودشان تصمیم بگیرند ودر مورد مِلکِ دختر جفری هم گفت قرار داد را امضا کرده وتمدید کرده-بهزادی از قضایا وپیگیری هایی که برای رفع مشکل نسبت به همسرانش میکند گفت وتذکر دادم بی تدبیر کاری نکند والان مجالی نیست که با آزمون وخطا جلو برود-ندا همسایه ی مان از پیشنهاد کلاهبرداری وتماسی که با او صورت گرفته به بهانه برنده شدن در قرعه کشی گفت وخوشبختانه فریب نخورده-زیبایی اطلاع داد گچ پا را باز کرده و طبق معمول از رفتار پ, ...ادامه مطلب

  • جمعه بیست و دوم بهمن

  • به نام خداظهر با همسرم وآرمان و شهرام برای سرزدن به دیانا همسایه ی قدیمی رفتیم وبعداز سالیان متمادی اورا با بچه هایش دیدم والبته همسرشان نبود؛خوشحال شدیم وکلی گپ زدیم؛ دختر خانم های بزرگوارشان را هم دیدم وداماد محترمش را؛ بعدا" سری به حسن زدیم وقدری از همسایه شان هم برنج با قیمت مناسب خریدم و با او سری هم به عمو رسول زدیم که دفعه قبل هم رفته بودم ومرد خوب ومردم داری است با باقلاهای خوشمزه ترش؛کمی در فضای قدیمی مغازه اش باقلا خوردیم ومقداری هم خریدم وتخم مرغ محلی هم؛ حسن تعریف کرد چون سواد ندارد ودستگاه کارت خوان هم ندارد؛ بعض از جوانان به او پول های تقلبی میدهند ویا اصولا هزینه اش را نمیدهند وخیلی متاثر شدم والبته خودش گِله ای نداشت ومیگفت خدا بزرگ است-قرار بود ابوالفضل را هم ببینم که این دومین بار است وتوجیه داشت که سرکار است و..بنظرم آمد ملاحظاتی دارد ودیگر اصرار نکردم واگر این هم صحت دارد بهترین راه کار این بود او بیاید جایی عمومی زیارتش کنم؛ خیراست ان شاالله-شام هم با اصرار میهمان حسن وخانواده محترمشان بودم و از توجهشان متشکرم؛بیماری های مادرش هم تشدید شده بود که برایش وقت پزشک برای فردا وپس فردا گرفتم که برود وان شاالله درمان را جدی بگیرد-محمد جعفر تماس واز بی تفاوتی شکوه که وکیل شده گفت و ناراحت بود وگفتم با شخص مورد اعتماد دیگری تماس وبا ایشان مشورت کند وایشان هم  با شکوه صحبت کرد و به جمع بندی نهایی نرسیده بود؛گویا قرارشده با خودشان مشورت شود-خانم مالی اطلاع داد که درِ خانه ماست وما منزل نبودیم وتعجب کردم چگونه اطلاع نداده بوده وبنده خدا مدتی ماند ومسیر ماهم طولانی ومنزل یکی از دوستانشان بود وآخر شب در مسیر اورا آوردیم؛ پیگیر کارهای علی است وقرار است فردا برود بر, ...ادامه مطلب

  • من درد تورا زدست آسان ندهم..

  • به نام خدادرخصوص فضای آلوده ناشی از تبعات سیل دراهواز یکی از همسایگان دلسوز نواری ضبط وارسال کرده که هم متاثرشدم وهم اینکه خوشحال از مطالبه گری ایشان شدم؛قرارشد دنبال کنم-دیشب فیلمی از یک بنده خدایی گ, ...ادامه مطلب

  • آن که را خوبی کنی؛هاری نگیرد؛آرزوست

  • به نام خدادیروز یکی از عزیزانم را دیدم ونهارهم خدمت ایشان بودیم ومختصری صحبت کردیم که البته طبق معمول مجال نشد وراستش من خیلی با همه احترامی که به ایشان قایل هستم اما از شنیدن حرفهای تکراری وبی نتیجه-, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها