بهمن روبه پایان

ساخت وبلاگ


به نام خدا
آمین امروز موهایش را توسط خاله اش اصلاح کرد وشکرخدا زیباتر شد و قرار است مادرش برایش در جمع کوچکی خانوادگی اولین تولدش را بگیرد؛ برایش عاقبت به خیری آرزو دارم- ندا همسایه مان پیام داد واز مشکلات خانوادگی اش گفت؛ همه توانم را برای درک شرایط او میکنم اما واقعا چه کاری از دست من بر می آید والبته از اعتماد او ممنونم وبسیار هم از شرایط او متاثرم؛ مادرش هم خدا رحمتش کند سختی بسیار کشید- بهروز همسایه دیگرمان در مورد خرید گوشی آیفون ۱۴ بنا به پیشنهاد فرزندانش گفت که گفتم فقط برای رجیستری سه روز دیگر وقت باقیست وباید از کشور خارج و گوشی را در مبادی ورودی کشور به گمرک اظهار کرد تا شاید راهی پیدا شود بعدا- حکم دادگاه حسن آمد که اورا در مورد یک اتهام با پذیرش توبه سقوط حد داده ونسبت به یک اتهام دیگر هم تبرئه؛ امیدوارم درک این لطف دادگاه را داشته باشد که بعید است واقعا با اطرافیانی که دارد- به شخصی که پول ایران را پس داده بود واشتباهی به حسابش واریز کرده بود تماس گرفتم و از اخلاق انسانی اش تشکر کردم؛ به ایران هم گفتم وبسیار خوشحال شد- از پیمان برای سرنوشت شخصی که در پی عفو بود سوال کردم وگفت هنوز کاری نکرده وگفتم بهتر است با هر وکیلی که میشناسد اقدام کند واو برود دنبال کند- از مرتضی همسایه دیگرمان برای وضعیت ابراهیم پدرش سوال کردم که گفت عمل کرده وقرار است اگر نتیجه بخش نبود مجددا عمل شود؛ آرزوی شفای عاجل دارم- خسرو اطلاع داد پول گوشی را به کارت مولایی واریز کرده؛ به مولایی گفتم نیمی از آن را بیشتر نگیرد؛ از خوش حسابی او بسیار خوشحال شدم- احمدی برای خرید خانه بصورت پیش فروش در منطقه ۲۲ مشورت کرد که تخصصی نداشتم وقرار شد با یکی از دوستان تماس ومشورت بگیرد که نگران شدم جواب مرا نداد تا آخر شب- تولد محمد اشرفی را تبریک گفتم وکادو برایش فرستادم؛ مسعود وخودش هم تشکر کردند- مقداری دست راستم حس میکنم دردی مثل اینکه سوزن سُرُم در آن است در رگ دارد که چند روزی است این گونه است وبنظرم می آمد عصبی باشد اما بهرحال شب که تصویری با مادر وخواهرها واتفاقاً عمو غلام وخانواده اش هم بودند و احوال پرسی کردم از سعید پرسیدم گفت احتمالا التهاب موضعی بافتی است و مثلا کمپرس آب گرم بگذارم وموضوع خاصی نیست- پیگیر شیرهای ارسالی برای آمین هم شدم که واقعا داستانی شده وپشتیبانی دو مرکز فروشنده گفتند بررسی واطلاع میدهند و البته یکی از آنها ظاهرا امروز پست کرده بود- با یکی از دوستان هم تلفنی احوال پرسی کردم وقدری گپ زدیم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 100 تاريخ : شنبه 29 بهمن 1401 ساعت: 1:05