روز دیگری که رفت

ساخت وبلاگ


به نام خدا
تولد یکی از دوستان ومرادی را جداگانه تبریک گفتم و تولد یکی از دوستان دیگر را هم به حاضران گفتم اگر صلاح میداند تبریک بگوید که نخواستم خودم تبریک بگویم- دیروز سالروز فوت همسایه قدیمی ما حسن چادردوز بود که یادش را گرامی میدارم وهمچنین دوست خوبم مرحوم حیدری که از او بسیار آموخته بودم وبه گلباف هم پیام دادم که دوست مشترکمان بود وخوشحال شد- علیان برای خرید سیم کارت ۱۱۱ برای یکی از دوستانش مشورت کرد؛ معلوم هم نیست جدی بوده یانه؟- امروز بخش عمده ای از بدهی ام به شاهین را دادم؛ از اعتماد او متشکرم که قبل از اینکه تسویه کرده باشم رفت سیم کارت را بنام خریدار کرده بود که من معرفی کرده بودم؛ این چندمین بار است اینگونه اعتماد می کند- همسرم هم اطلاع داد به گوشت فروشی ای رفته که سلطانی معرفی کرده بود واز کیفیت گوشت های او راضی بود؛ کمی هم گوشت شتر به همراه گوشت گوسفند چرخ کرده باهم فرستاد که گفتند برای بهبود بیماری ام خوب است وبسته بندی شده هم فرستاده بود که تشکر کردم که تا الان گوشت شتر نخورده ام- شب هم بالاخره رفتم ودر دزاشیب دنده کباب طاق بستان کرمانشاه خریدم که تا الان نخورده بودم جالب وخوشمزه بود؛ تعدادی جوان هم آنجا دیدم که میخواستند دنده کباب سفارش بدهند وهمه ایذه ای بودند وجالب تر شد- با اینکه ظهر توان صحبت نداشتم اما زنگ زدم به یکی از دوستان که مادرشان فوت کرده بود وتسلیت گفتم وخوشحال شد از تماسم؛ آرزوی سلامت برای همه بازماندگان وایشان دارم- یکی از دوستان هم تماس واحوال پرسی کرد که تشکر کردم- در خبرها خواندم نجفی شهردار اسبق تهران که محکوم به قتل همسرش بود باگذشت شاکی خصوصی مشمول عفو عمومی دهه فجر پارسال شده وآزاد شده است- از اشرفی ها احوال رضا را پرسیدم دنبال متخصص مغز واعصاب بودند تا اورا به بیمارستان دیگری ببرند ظاهرا ریه ودست وکمر هم آسیب جدی دیده است- یکی از دوستان که مدتی قبل یک خط۱۱۱ خریده بود تماس گرفت و مشورت کرد که گویا به او از موسسه ای تماس وگفته اند این خط ما هست!! گفتم توجه نکند شما سند داری وهرکس که ادعایی دارد باید مدارک بیاورد ویا به دادگاه مراجعه کند مگر میشود همینطور کسی ادعا کند؟- یادم آمد فردا سالروز عقد ازدواج مرتضی وهمسرش هست برایشان پیامکی فرستادند که خیلی خوشحال شدند- دکتر حسین هم تماس ودر مورد اشرفی گفت وروند درمان رضا- حاج عباس هم تماس گرفت ونگران من بود که صدایم را شنید بیشتر نگران شد از تن صدای من؛ تشکر کردم از لطف او- نیرومندی هم چند بار تماس گرفته وپیام گذاشته بود که از توجهش متشکرم- عمو غلام هم لطف کرد زنگ زد وبسیار گرم احوال پرسی ونگران من بود که آرزوی سلامتی وتندرستی برایش دارم وبسیار شرمنده ام کرد- عبادی هم پیام داد وجویای احوالم شد که تشکر کردم از توجهش وگفت بنا دارد بیاید دیدن من- حسین هم تماس واحوال پرسی کرد وتشکر کردم از پیگیری هایش- ایمانِ نورالدین هم گفت برای جوش نخوردن پاهایش گفت ومکرر نزد پزشکان مختلف رفته که هرکس یک نظر داده و گفتم توجه نکند وبرود نزد استاد دکتر متخصصی که معرفی کردم وقرار شد برود وهماهنگ کنم- آرمان هم برای انشایی که به او داده اند که نامه ای به مدیرکل ورزش استان برای کمک به تیم ورزشی کند مشورت کرد که راهنمایی کردم- الی ومادرش هم احوال پرسم بودند که تشکر کردم- شکوهمند هم جداگانه توصیه کرد درمان را جدی تر بگیرم که تشکر از لطفش کردم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 66 تاريخ : جمعه 25 فروردين 1402 ساعت: 3:43