داستان هجدهمین روز

ساخت وبلاگ


به نام خدا
خواهرم وامش را گرفته بود برای من فرستاد؛ تشکر کردم- شوهر خواهرم اطلاع داد که با تماس تلفنی از جانب صدا وسیما در حال کلاهبرداری از او بوده اند که زود متوجه شده وتلفن را قطع کرده است؛ شانس آورد؛ این همه هم هشدار به مردم میدهند اما باز گروهی توجه نمیکنند متاسفانه- امروز هم آنتن دهی گوشی من هم از بین رفت وفعلا دائر نشده وبعد دوستان موبایل فروش اطلاع دادند که امری عمومی است وبنظرم باید دولت فکری کند بخصوص برای کسانی که مثل ما در سامانه گمرک هم اظهار کرده ایم ولی دولت نمیداند چه کند؟-سری به جعفری دوست جوانم زدم وبرای یکی از منسوبینم هدیه ای خریدم وبرای خواهر محترم هم؛ برای همسر جان هم گرفتم که خیلی خوشش آمده بود؛ مقداری وسایل پروتوئینی هم خریدم که فروشگاه خوبی بود وهمیشه از کنار آن رد میشدم ومجال نمیشد که بروم- حبیب تماس و احوال پرسی کرد-حسین هم تماس وهمچنان پیگیر شکایت وشکایت کشی کرد- نسرین خانم هم با نااعتمادی به وکلایش در پی عزل وکلایش بود ودرپی وکیل جدید بود- امروز دکتر غفوری فرد؛ استاد عبدالله انوار؛ دکتر آذین نماینده اسبق رفسنجان فوت کردند؛ غالباً از نیمه دوم اسفند ماه هر سال تا پایان فروردین با طلیعه ی بهار فصل فوت هنرمندان؛ اصحاب سیاست وافراد حساس هست ومن هرسال نگران اشخاص وپیشکسوتان هستم؛ امیدوارم در این فصل نیز با کمترین فوت- که البته مرگ حق است ومشیت الهی هم- بگذرد-دامادِ دیانا از اوضاع بد مالی وارزی گفت - علی ثبتی هم دوست دوران راهنمایی اش فوت کرده بود که تسلیت گفتم ویادداشتی از خاطره با او نوشته وبه اشتراک گذاشته بود که متاثرم کرد- در مسیر شب؛ یک ماشین با پلاک گناباد دیدم وتا آمدم سوال کنم رفتند؛ جالب بود؛ گناباد دست از سر من بر نمیدارد ظاهرا-زرگانی در کربلا بود و نایب الزیاره بود؛ حاجت روا باشه ان شاالله- مولایی هم گفت رسیده و از رفتار بد راننده آژانس در مسیر فرودگاه گفت که شکایتش کرده بود به ایران کارت.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 22:47