شروع سال جدید2024

ساخت وبلاگ


به نام خدا
خاطرات آقای زید آبادی در فضای مجازی منتشر شد که جلد پنجم است؛ شروع کردم آخر شب به خواندن آن- سالروز فوت فرید شوهر فرانک هم هست یادش را گرامی میدارم وبه روحش درود میفرستم وپیام به فرانک دادم- احمد احوال پرسی و برای تلفن مشورت کرد و طبق معمول سرمایه گذاری که نیمه کاره رها میکند- برادر بزرگتر شهیری فوت کرده؛ تماس گرفتم وتسلیت گفتم وبه دوستان مشترک هم اطلاع دادم- اشفعی قبول زحمت کرده بود برای کارهای من که تشکرکردم از پیگیری هایش- شکوه در موردی مشورت حقوقی داشت که تا جایی که میدانستم راهنمایی کردم- تغییرات در زندانها را شنیدم که البته هیچ کدام را نمی شناختم وبعد احمد زاده هم تلفنی گفت وامیدوار بود با این تغییر در کار او هم تغییری حاصل شود ووضع محدود فعلی او- یکی از دوستان هم مشکل تلفن را دنبال کرد که گویا هنوز پاسخ استعلام دایر شدن برای آنها نیامده وگفتم دنبال کنند خوب است- محسن تماس وبرای فروش خط تلفن خودش مشورت کرد؛ مشخص است که کمبود منابع دارد اما توصیه کردم بخصوص الان در این مقطع این کار را نکند ومشکلاتش را به نحو دیگری رفع ورجوع کند والبته در جزییات چیزی به من نگفت- با فرهاد مشورت کردم تا ماشین را ببرم تست کند که امین گفت لرزش دارد و فرصت نشد امروز ببرم- شهره لطف کرد و آمین را دندان پزشکی برد برای معاینه دندان ها که خوب بوده وبعد هم باغ کتاب برده بود وحسابی سرگرم بود وخسته وتقریبا بیهوش خوابید- فری خریدهایش را به لطف یکی از منسوبینم اینترنتی سفارش داد که هدیه ایران کارت بود وشوهر خواهرم هم جداگانه سفارش داد که وقت آن نگذرد- فرید برای یکی از دوستانش سوال بانکی داشت که اطلاع دقیقی نداشتم- آغاز سال جدید میلادی را به دوستانی که در خارج از کشور اند ومیشناختم وهمچنین مددجویان سابقی که از آنها شماره داشتم با ارسال پیامی تبریک وآرزوی خیرات وبرکات بسیار برایشان کردم؛ خیلی خوشحال شدند- تولد بیتا را هم جداگانه تبریک گفتم خیلی خوشحال شد به یادش بودم- دوسه روز پیش حوالی میدان خراسان پیرمردی را شبیه مرحوم خواجه دیدم که ایستادم وبنحوی که متوجه نشود فیلم کوتاهی گرفتم وبرای پوریا پسرش فرستادم خیلی تشکر کرد که یاد پدرش هستم- مازیار هم از ایده ها وطرح هایش گفت وامیدواراست نامزد انتخابات فعلی شهری که هست نماینده شود وکمکی به او بکند- سعید دوستم هم تماس وکوتاه احوال پرسی کردیم تا بعدا زنگ بزنم- یکی از دوستانی هم به علتی شنیده بودم دچار مشکل شده بود؛ امروز شنیدم رها شده وتماس گرفتم واحوال پرسی کردم؛ خوشحال شد- یکی از دوستان دیگر هم که دیشب شنیدم بازداشت شده در کلانتری وجلب داشته؛ امروز با پرداخت حقوق شاکی رها شده وتماس گرفت واز مشکلات عدیده خودش گفت- از فاضل سوال کردم برای پیگیری طلب هایش چه کرده؟ که گفت هنوز موفق نشده دیدن آن پزشک برود- عمران تماس واز حسن واوضاع او سوال کرد وبعد هم طوسی جداگانه- تورج دوستم هم تماس واز امکان راهی برای اعطای مرخصی با چک گفت که بنا شد برایش سوال کنم- حسین در مورد متن نامه پدرش مشورت کرد؛ سریع خواندم اما بنظرم عملا نتیجه ای ندارد؛ متاسفانه به توصیه من هم برای بهره مندی از فرصت های قانونی توجه نکرد- حسن هم زنگ زد ومحکومیت او به شش ماه زندان هم به زندان ابلاغ شده اما دیه ای به او ابلاغ نشده بود ودر سامانه اش هم عناوین متعدد اتهامی تغییر یافته بود؛ نمیدانم امر مثبتی است یا صرفاً اصلاح سیستمی است؟- با بچه ها اطلس مال رفتم سری هم به احمدیان زدم ودوستان دیگر هم نبودند ومقداری خرید هم برای خانه کردیم؛ عصر هم مقداری گوشت ومرغ خریده بودم از فروشگاه یکی از دوستان که واقعا قیمت ها به نسبت ماه پیش هم بسیار افزایش پیدا کرده- سرشب مواجه با خبر ‌درگذشت فعال فرهنگی بزرگوار آقای علی دهباشی شدم وبسیار متاثر شدم وآخر شب مواجه با تکذیب خبر!! عجیب است این فضای مجازی وموج دروغ های بسیار- حاذقی مشورتی داشت که راهنمایی کردم و با لطفی هم در همین ارتباط مشورت کردم .

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 2:23