پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «شروع» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

شروع نیمه دوم فروردین

  • به نام خداامروز کمی ضعف روزه بر من غالب شد وآن هم بنظرم ناشی از این بود سحر دیر متوجه اوقات شرعی شدم وبعد هم یکی دو لقمه نان خوردم البته عصر قند خونم را گرفتم خوب بود تقریبا- افطار میخواستم بچه ها را ببرم چنجه باشی آرمان وامید نیامدند برایشان غذا گرفتم و امین آمد؛ خوب بود واز برنامه هایش گفت- محسن تماس گرفت و از ناهماهنگی در برنامه هایش گفت وبا مقداری جابجایی زمان توافق کردیم برای پرداخت هایش؛ امیدوارم زودتر این حساب وکتاب ها ختم شود واسترس های آن که ناشی از خُلف وعده های اوست- احوال پرس خواهرها شدم ومادرم وشنیدم زن برادرم هم بازنشست شده وبرای آینده امید مشورت شد- خسرو تماس گرفتم حالش مساعد نبود کمی درد داشت وبیمار وآخرشب اطلاع داد پرونده هایش را چک کنم که حکم شورای حل اختلاف به اجرای احکام رفته است ونگران خلف وعده هایش بود- برای یاسی قهوه عمانی را که قول داده بودم توسط امین فرستادم واحوال پرسی وتبریک عید گفتم- یاسان برای انتقال پول قرض گرفته شده مشکل داشت بالاخره اطلاع داد پلیس فتا در استان دیگری حساب او را مسدود کرده وخودش هم نمیدانست چرا؟ دیر هم به من گفت وباید شنبه دنبال کند که موضوع چیست؟- با اشفعی برای خرید مشورت وپیگیری کردم وتشکر از لطف او کردم- بهنام نزد دکتر بیات رفت وراضی بود از معاینات ونظر او و باید سه ماه دیگر هم برود- قرار بود که یکی از دوستان را ببینم که احتمالا به فردا موکول شد- مازیار را هم قرار بود ببینم که نشد ونگران عدم اطلاع او شدم وگفت کمردرد شدید دارد و فردا هم بر میگردد واحتمالا بعد از عید فطر میشود- ابول هم اطلاع داد کارت بلو او آمده وفعال کرده- نظر مشورتی برای عدم وجاهت تعلیق سردفتر در فرض عدم صدور کیفرخواست در فضای مجازی دیدم برای حاذقی فرستادم اگر, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه دوم اسفندماه

  • به نام خداشرفی احوال پرسی ومشورت داشت وبرای یکی از همکارانش هم اطلاع داد که موضوع در همان مراحل بازپرسی حل شده ومتعجب هم بود - امین پاسخ آزمایش را گرفته وبرای سعید هم فرستاد واو هم صحبت کرد وگفت مشکل خاصی ندارد خدا را شکر؛ بسیار نگران شده بودم- فرید تماس وبرای خرید یک خط ۱۱۱ تهران مشورت کرد؛ موضوعی ‌که مدتهاست دنبال آن است ولی هیچ وقت هم عملی نشده- حسین برای پدرش وبستری در مرکز سالمندان مشورت کرد وبا همسرش هم مشهد رفته بود وطبق معمول عجله کرده بود وهتل خوبی نگرفته بود که برایش سفارش دادم وفردا به آن هتل برود- آزما تماس واز حال نامساعد محسن گفت وشب هم عیادت او رفته بود وتلفنی با من صحبت کرد؛ محسن حال مساعدی نداشت ولی متوجه شد واحوال پرسی کردم وآرزوی شفای عاجل دارم؛ مژده همسایه مان هم از بستری شدن مادرش در بیمارستان برای عمل چشم گفت که آرزوی شفای عاجل دارم- یکی از دوستان هم تماس واز اینکه با تاخیر تماس می گیرد عذر خواهی کرد و تبریک گفتم وآرزوی موفقیت برایشان- با عمران برای سفارش کت وشلوار رفتیم و سفارش دادم و قرار شد بعدا اطلاع دهند برای پرو بروم؛ از دیدن حبیب و محمد آقا مجددا خوشحال شدم- برای قلم گوشی که دچار مشکل شده یک مرکز موبایلی رفتم حدود نیم ساعت با آن کلنجار رفت ودرست نشد ونزد بدری رفتیم و خوشبختانه نزد یک فروشگاه رفتیم و فوری تعمیر کرد و بسیار خوشحال شدم وبا زور پول حق الزحمه گرفت- خسرو هم در مسیر آمد ویک فروشگاه قدیمی بوتیک دیدیم که عمران میشناخت آقای قاسمی واز او لباس پیراهن عالی خریدم با تخفیف ویژه؛ مرد خوب و مسلطی بر کار خود او را یافتم- کافه نادری رفتیم خوب بود ؛ دومین بار است میروم- سری هم به پلاسکو زدیم خوب ساخته شده پس از آن آتش سوزی دلخراش؛ جالب بود- دختر فیرو, ...ادامه مطلب

  • شروع سال جدید2024

  • به نام خداخاطرات آقای زید آبادی در فضای مجازی منتشر شد که جلد پنجم است؛ شروع کردم آخر شب به خواندن آن- سالروز فوت فرید شوهر فرانک هم هست یادش را گرامی میدارم وبه روحش درود میفرستم وپیام به فرانک دادم- احمد احوال پرسی و برای تلفن مشورت کرد و طبق معمول سرمایه گذاری که نیمه کاره رها میکند- برادر بزرگتر شهیری فوت کرده؛ تماس گرفتم وتسلیت گفتم وبه دوستان مشترک هم اطلاع دادم- اشفعی قبول زحمت کرده بود برای کارهای من که تشکرکردم از پیگیری هایش- شکوه در موردی مشورت حقوقی داشت که تا جایی که میدانستم راهنمایی کردم- تغییرات در زندانها را شنیدم که البته هیچ کدام را نمی شناختم وبعد احمد زاده هم تلفنی گفت وامیدوار بود با این تغییر در کار او هم تغییری حاصل شود ووضع محدود فعلی او- یکی از دوستان هم مشکل تلفن را دنبال کرد که گویا هنوز پاسخ استعلام دایر شدن برای آنها نیامده وگفتم دنبال کنند خوب است- محسن تماس وبرای فروش خط تلفن خودش مشورت کرد؛ مشخص است که کمبود منابع دارد اما توصیه کردم بخصوص الان در این مقطع این کار را نکند ومشکلاتش را به نحو دیگری رفع ورجوع کند والبته در جزییات چیزی به من نگفت- با فرهاد مشورت کردم تا ماشین را ببرم تست کند که امین گفت لرزش دارد و فرصت نشد امروز ببرم- شهره لطف کرد و آمین را دندان پزشکی برد برای معاینه دندان ها که خوب بوده وبعد هم باغ کتاب برده بود وحسابی سرگرم بود وخسته وتقریبا بیهوش خوابید- فری خریدهایش را به لطف یکی از منسوبینم اینترنتی سفارش داد که هدیه ایران کارت بود وشوهر خواهرم هم جداگانه سفارش داد که وقت آن نگذرد- فرید برای یکی از دوستانش سوال بانکی داشت که اطلاع دقیقی نداشتم- آغاز سال جدید میلادی را به دوستانی که در خارج از کشور اند ومیشناختم وهمچنین مدد, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه دوم مرداد

  • به نام خداخواستم خانواده شهیری را دعوت کنم که در حال درمان وچکاب بودند وعصر هم با خانواده خودشان که به بعد موکول شد- خواستم خانواده مقیم را هم دعوت کنم که فریده گفت شب عازم است ونشد اورا ببینم ومتاثر شدم- خانم مهندس گفت امروز بازدید آمده اند وامیدوارم که مشکلاتشان حل شود ودر فضای مجازی هم دیدم خوشحال شدم- از پسر حسن سازگار برای سربازی پرسیدم که اقدام خاصی نکرده بود- الی از انجام آزمایشات در بیمارستان برای خودش گفت- وکیل اطلاع داد که وقت رسیدگی دادگاه تجدید نظر که مواجه با تعطیل رسمی بود تجدید وبرای آبان تعیین شده برای امینی فرستادم- برای خجسته فر هم که برای املاک همسرش گفته بود با یکی از وکلا مشورت کردم بنا شد عصر بروند که آماده بودند وبه فرصت دیگری موکول شد- سینا برادر همسر ساجدی از پیگیری هایش در فولاد گفت- شکوهمند از فوت دکتر گاورسی گفت که وصف اورا شنیده بودم و مشهور به مرتبط با اجنه بود و فرصت نکردم دیدن او بروم تا صحت وسقم آن را بررسی کنم؛ کاش دیده بودم او را- از رحمتی پیگیری دوستانش شدم که خبر دقیقی نداشت- از علی ثبتی هم پیگیری شدم که مشکلش در سامانه حل نشده اما دستی انجام شده بود؛ بنا شد که وقت داشته باشم وداشته باشد اورا ببینم؛ سالهاست اورا ندیده ام- مقداری از اقساط وبدهی ها وبه حساب وکتاب هایم نظم دادم وخرسند شدم- برای تاجری سیم کارت هایش را گرفتم و آمد سری زد واز مشکلات خودش ودامی که در آن افتاده گفت؛ متاثر شدم- نیرومندی احوال پرسی کرد وخبر از بازداشت ملکان گفت؛ متاثر شدم؛ بارفتارهایی که دیده بودم این سرنوشت عجیب نبود- تولد مطوری را تبریک گفتم؛ در رستورانی که کار میکند برایش تولد گرفته بودند که خوشحال شدم ؛ اگر شد اورا هم ببینم پس از مدتها- خسرو تماس وساعتی احوال پ, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه ی دوم

  • به نام خدابنا داشتم که یکی از دوستان را پس از مدتها ببینم وتماس گرفتم و هماهنگی نبود و بنا شد احتمالا به هفته بعد موکول شود- کمش را هم بنا داشتم ببینم که امروز کمی سرم خلوت بود وپیام دادم و او مسافرت خارج از کشور بود وبه بعد موکول شد- عصر بالاخره عزم کردم والبته مجال که بروم سری به شعرباف بزنم وسری زدم وبیشتر احوال پرسی بود و در پی توسعه شرکت خودش بود وبرنامه های برگزاری مراسم ها وجشن ها وخواستم علیان را هم ببینم که مرتب میخواست مرا ببیند وآمد همان جا چند دقیقه ای اورا هم دیدم بیشتر مراد دیدن بود والبته شب تماس ومشورتی حقوقی هم برای مهلت تخلیه خانه ای داشت که پاسخ دادم- چون از دفترچه وامکانات بیمه ای یکی از منسوبان که برایم گرفته بود در کارهای درمان دیروز استفاده کردم؛ فاکتور ها ودفترچه را به ایشان دادم تا کارهای بیمه را انجام دهند- به صادقی که پیام داده بود ومیخواست با او تماس بگیرم زنگ زدم ومشکلی قضایی با همسایه شان داشت که به محکمه کشیده ومشورت داشت- شهرام پیک فرستاد وجواب آزمایش را گرفت واز دکتر هم وقت گرفت و رفت ویزیت شد و تجویزهای دارویی به او داد- به شاهین پیام دادم وموضوعی را که با من مشورت کرده بود پرسیدم که گویا پیگیری نکرده بود- از امیر شمس هم سوال کردم برای وسایل بچه واسباب بازی که قرار بود بیاورد برای آمین تهیه کنم که یادش رفته بود گویا والبته پاسخی نداد- خواهر دوستانم سازگار برای حق وحقوق شوهر خواهرشان که اخیرا فوت کرده؛ سوال کرد وبا توضیحاتی که داد توصیه کردم به محکمه دادخواست دهند- فتحی از بایگانی شدن پرونده اش وختم به خیر شدن گفت وبرای نحوه برگشت به کار سوال کرد که گفتم بهتر است با وکیل مشورت بیشتری کند- تلفنی احوال پرس آرمین شدم که مدتی است با او صحبت نکرده , ...ادامه مطلب

  • شروع آذرماهی

  •  بنام خدا دیروز آقای میرزایی عزیز تماس گرفت و حالم را پرسید و برای فصل برداشت زعفران دعوت کرد آن جا بروم که خیلی دوست داشتم بروم و فعلاً ممکن نیست، تشکر کردم-تلفنی جویای احوال پیرمرد و پیرزن مهربانی ش, ...ادامه مطلب

  • شروع فروردین

  • به نام خدااز دیدن فیلم بسیار تلخ متری شش ونیم وسینما خارج میشدم که یکی لز دوستان تماس گرفت که گوشی اش زیرماشین رفته ودچارمشکل شده؛برایش تلفن ها حایز اهمیت بود که با اینکه حال روحی مناسبی نداشتم توصیه , ...ادامه مطلب

  • شروعی جدید در سال نو

  • به نام خداامروز اولین روز عملی شروع کاروفعالیت درکشوراست؛به همه ی کارگزاران درهمه بخش ها خداقوت می گویم وسالی کاری پراز خیروبرکت برای یکایک آنان آرزودارم-دیروز شنیدم خواهرخانم ایمان ازدواج کرده وعکس ه, ...ادامه مطلب

  • شروع ماه آخر

  • به نام خدادیروز رفتم برای دوستم که تولدش بود لباسی بعنوان کادو بخرم وبا قیمت مناسب از کت وشلواری هم برای خودم خوشم آمد وخریدم -زی زی را دیدم وحال واحوالی پرسیدم ونهار میهمان بودم با قیمه پلویی خوشمزه , ...ادامه مطلب

  • شروع این هفته

  • به نام خدا آقای علی پور ومادرشان تماس گرفتند وحال مرا پرسیدند؛خیلی خوشحال شدم واز توجه آنها تشکرکردم-درخصوص مشکلات مترتب برمجموعه ایی درجایی که بودم به آنهادرخصوص چگونگی کاروپیگیری راهنمایی ای کردم وا, ...ادامه مطلب

  • شروع مردادماهي ديگر

  • بنام خداامروزتولداشرفی هم هست که تولدش راتبریک میگویم وسعادت وتندرستی برایش ارزودارم؛ازدوستان واقعارفیق سالهای سخت ودوراست-شنیدم حاج حسن دوست قدیمی دیگرم حالش مساعدنبوده؛تماس گرفتم جویای احوال شدم؛عمل جراحی مختصری کرده بهتربود-جویای احوال دایی شدم که درادامه ی مشکلی که باعلی داشته بیمارستان بستری ب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها