روزنگار اردیبهشت ماهی

ساخت وبلاگ


به نام خدا
حاضران احوال پرسی کرد؛ تشکر کردم- ترکمن هم شنیدم که استوری گذاشته و ایراد گرفته برای واردات خودرو ؛ پیشنهاد دادم اینها تدابیر بزرگتری است که دخالت نکند تا موجب برداشت ناصواب نشود که حذف کرد- قریشی برای داوری خودش مشورت کرد بنا شد دنبال کنم- یکی از دوستان احوال پرسی کرد وحدود ۲۵ سال است اورا حضوری ندیده ام ظاهرا هنوز کمی نگران است هنوز؛ درک میکنم- اژدری مشورت کرد وبازهم یک قرار برای ضامنش آمده وگویا اعتراض نکرده اند سر موقع ومتاثر شدم- فیروزه گفت پدرش در بیمارستان بستری وآنژیو کرده؛ نگران شدم وپیگیر احوالش شدم- از جعفر و رفیعی جداگانه پیگیر روند درمان دیابت آنها شدم که آیا سر موقع درمان را ادامه میدهند؟- امیری برای اسناد خرید زمین که خریده مشورت کرد- احسان ؛ ساجدی؛ ادوارد جداگانه اطلاع دادند که نمیتوانند برای میهمانی بیایند- خسرو گفت بالاخره تلویزیون درست شد وخوشحال بود- صبری هم تماس واحوال پرسی کرد ومشورت داشت- دکتر حسین تماس واحوال پرسی وتبریک عید فطر گفت که نشده بود صحبت کنیم- خواهرم تماس وگفت مدارک را بالاخره امینی وکیل به قیم داده است وامیدوارم که به نتیجه مطلوب برسد- زی زی هم احوال پرسی کرد- سالاری برای میهمانی هماهنگی کرد- ابوالفضل تماس واحوال پرسی واز کادو برای تولد دخترش تشکر کرد واز کسب وکارهایش گفت- عمران دو روز است گویا در مجموعه خودش رفته و برای هماهنگی گفت که بچه ها می آیند یا نه؟- خانم مهندس هم احوال پرسی کرد وگله کرد که توجه نکرده ام زیاد به او؛ که گفتم اینگونه نیست- ماشین را برای تنظیم چراغ های آن بردم که انجام شد- شنیدم که موتورهای سیکلت گران شده وبه امید گفتم بپرسد از امین برای افزایش قیمت آن در بیمه بدنه؛ گویا امین هم چند روزی است مثلا با من قهر است شاید برای تذکر محترمانه ای که برای سرعت ماشین و رفتن به اهواز که گویا ناراحت است ومن هم توجهی نکردم البته به این کارش که در گذر زمان پی خواهد برد- هماهنگ کردم برای دیدن دوستان که اگر تعدادی بیایند یا نیایند- با آمین وآرمان رفتیم مجددا از ساندویچ موسیو خندان و ساندویچ خریدیم- یک ویدئو از عبدالخانی آمد که فروشنده ماهی است در اهواز؛ از ماهی صبور که البته میلاد فیلم کاملش را برایم فرستاد؛ برای دوستان فرستادم جالب است که شنیدم ماهی صبور کیلویی دو میلیون تومان شده!!!!- تولد مودب و فرشته وعباس را جداگانه تبریک گفتم - شب ساعاتی هم ماهنامه نسیم بیداری را خواندم جالب بود.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 59 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:14