پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «ماهی» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

جمعه شهریور ماهی

  • به نام خدادکتر گرایش برای نحوه اجرای حکم دیوان برای شخصی که پیگیر کارش بود گفت؛ گفتم باید اجرای احکام دیوان برود واز طریق وکیل ویا خودش دنبال کند که قطعیت آن به محل خدمت منعکس شود- فتحی گفت بازنشست شده اما هنوز کاری را شروع نکرده وهمچنان دنبال این بود سری به قشم بزنم که مجال نیافته ام هنوز متاسفانه- احسان کلیپی از آهنگ جدید خودش فرستاد؛ جالب بود؛ هنوز موسیقی و خوانندگی را رها نکرده- مرتضی همسایه مان از آسیب دیدگی بینی دخترش در هنگام مسابقات ورزش های رزمی گفت ومشورت کرد که آیا بیمه ودیه شامل میشود یا نه؟ گفتم از حقوقی اداره ورزش وجوانان سوال کند- وکیل محترم اطلاع داد که آن شخصی که دینی معرفی کرده بود مدارک را نفرستاده وگفتم دیگر خودش میداند؛ اگر مهم باشد دنبال میکند- اسدالله برای کارهایش که دیروز مشورت کرده بود مجددا مشورت کرد- بانکی از تغییرات در دانشگاه شان گفت وامیدوار بود موسسه اش هم سروسامان بگیرد مجددا- ابوالفضل فیلم وعکس از کربلا ونجف فرستاد؛ زیارت قبولی گفتم- با خواهرم وشوهرش که شوش بودند تصویری تماس واحوال پرسی کردم- عموغلام تماس ودر مورد خانه سوال کرد که من اطلاعی نداشتم وبه خواهرم ارجاع دادم- بهروز از ابتلای مادرش به بیماری صعب العلاج گفت بسیار متاثر شدم وتصویری با بی بی آمنه صحبت کردم وبرایش سلامت وشادی وشفای عاجل آرزو کردم- خواهرم ماهی خریده وبوسیله امین فرستاد خیلی تشکر کردم- به دو مرکز خرید وفروش موبایل ولوازم جانبی رفتم تا ببینم قلم ویا نوک آن پیدا میشود یا نه؟که نشد ویک فروشگاه گفت فردا یادآوری کنم به او تا تلاش کند از طریق همکارانش- فیلم کوتاه تولدی الی برای مادرش گرفته بود را دیدم که فرستاد- برای نهار به هتل بوتیک نظامیه رفتیم فضای زیبایی داشت اما متاسفانه, ...ادامه مطلب

  • مرداد ماهی دیگر آغاز شد

  • به نام خدایکی از دوستان مشورتی حقوقی داشت که چندان سر از آن درنیاوردم وبه یکی از دوستان دیگر ارجاع دادم؛ بناشد همدیگر را حضوری ببینند وامیدوارم مشکلشان حل شود-طوبی وسوسی وبچه هایشان آمدند؛ آمین هم شب با اینکه رفتم دنبالش وخواب بود وبعد از بیدار شدن آمد ولی دیگر به جاهایی که میخواستم ببرم نشد ببرم ودیر شد وشکر خدا کمی بهتر است وسروش هم که برنامه داشت بیرون برود نرفت وگفت حال وحوصله ندارد ولی گویا با مادر وخواهر وبرادرم سر شب کمی بیرون وپارک رفته بودند وبنا شد اگر بشود فردا هماهنگ کنیم بیاید- دختر وخواهر اسدلو پیام وبسیار از اینکه یاد حسین بودم تشکر کردند- فردا هم سالروز درگذشت سرهنگ تبرایی است که یادش را گرامی میدارم ورحمت وبرکات خدا بر روح آن بزرگوار دلسوز باد- یک آقایی معلم با معرفی جاوید تماس ومشورتی حقوقی داشت که مدارک را هم فرستاد متاثرشدم از آنچه که خواندم واکنون اعاده دادرسی کرده وامیدوارم دلایل او مورد تایید دیوان قرار گیرد- ناهید پیام داد وبرای معافیت پزشکی پسرش مشورت کرد گفتم معافیت باید بیماری قبلی وفعلی واقعی باشد وبعد به کمیسیون مربوطه دلالت شود- فیلی قیمت لنز را فرستاد که بنظرم مناسب بود وبعد خودشان تصویری تماس واحوال پرسی کردند ولی از این شاخه وآن شاخه پریدن وبعد که به بن بست میرسند یاد من می افتند ناراحتم ومطالب خود را هم نصفه ونیمه میگویند ومن چندان توجهی نمی کنم وفقط نظاره گرم والبته مادر بیشتر والی بهتر ودر حال تحصیل خودش هست- حاذقی سندی از پایان کار فرستاد وبسیار تشکر کردم از پیگیری ولطف او وبرای امینی ولطفی هم فرستادم ولطفی هم اطلاع داد دیروز رسیده وبسیار خسته بود که حق دارد وعصر هم حسین مشورتی برای سرمایه گذاری اش داشت که من چندان نمیتوانستم پاسخ دهم وتای, ...ادامه مطلب

  • روزنگار اردیبهشت ماهی

  • به نام خداحاضران احوال پرسی کرد؛ تشکر کردم- ترکمن هم شنیدم که استوری گذاشته و ایراد گرفته برای واردات خودرو ؛ پیشنهاد دادم اینها تدابیر بزرگتری است که دخالت نکند تا موجب برداشت ناصواب نشود که حذف کرد- قریشی برای داوری خودش مشورت کرد بنا شد دنبال کنم- یکی از دوستان احوال پرسی کرد وحدود ۲۵ سال است اورا حضوری ندیده ام ظاهرا هنوز کمی نگران است هنوز؛ درک میکنم- اژدری مشورت کرد وبازهم یک قرار برای ضامنش آمده وگویا اعتراض نکرده اند سر موقع ومتاثر شدم- فیروزه گفت پدرش در بیمارستان بستری وآنژیو کرده؛ نگران شدم وپیگیر احوالش شدم- از جعفر و رفیعی جداگانه پیگیر روند درمان دیابت آنها شدم که آیا سر موقع درمان را ادامه میدهند؟- امیری برای اسناد خرید زمین که خریده مشورت کرد- احسان ؛ ساجدی؛ ادوارد جداگانه اطلاع دادند که نمیتوانند برای میهمانی بیایند- خسرو گفت بالاخره تلویزیون درست شد وخوشحال بود- صبری هم تماس واحوال پرسی کرد ومشورت داشت- دکتر حسین تماس واحوال پرسی وتبریک عید فطر گفت که نشده بود صحبت کنیم- خواهرم تماس وگفت مدارک را بالاخره امینی وکیل به قیم داده است وامیدوارم که به نتیجه مطلوب برسد- زی زی هم احوال پرسی کرد- سالاری برای میهمانی هماهنگی کرد- ابوالفضل تماس واحوال پرسی واز کادو برای تولد دخترش تشکر کرد واز کسب وکارهایش گفت- عمران دو روز است گویا در مجموعه خودش رفته و برای هماهنگی گفت که بچه ها می آیند یا نه؟- خانم مهندس هم احوال پرسی کرد وگله کرد که توجه نکرده ام زیاد به او؛ که گفتم اینگونه نیست- ماشین را برای تنظیم چراغ های آن بردم که انجام شد- شنیدم که موتورهای سیکلت گران شده وبه امید گفتم بپرسد از امین برای افزایش قیمت آن در بیمه بدنه؛ گویا امین هم چند روزی است مثلا با من قهر , ...ادامه مطلب

  • باران بهمن ماهی

  • به نام خدااز دیشب باران رحمت الهی ادامه دارد اگرچه زیاد نیست؛ در شهرهای دیگر بارش برف هم بوده و البته خبرهای تاسف باری از تصادف ها درجاده ها منجمله سمت دلیجان در رسانه ها دیدم که متاثرم کرد؛ امیدوارم این بارش ها ادامه دار باشد وکمی سفره های زیر زمینی را پرکند وزمین تشنه را سیراب کند- عمران گفت با دختر وهمسرش بخاطر تولدش به شمال رفته ودر مسیر معطل مانده بود و توصیه کردم برگردند بهرحال رفت وبه سلامت رسید؛ برایشان آرامش آرزو دارم؛ کادوی تولدش برای شارژ هم نرسیده بود که با پشتیبانی تماس گرفتم وراهنمایی کرد وحل شد شکر خدا- باشناس تماس وقدری گپ وگفت کرد؛ آخر هفته می آید برای اینکه بیمارستان برود و حین صحبت کردن حس کردم همسرم ناراحت است که میخواهد بیاید وبرای حجاب گرفتن سختش هست وحاضر هم نیست همین را به میهمان بگویم با اینکه کمتر میهمان خانه دعوت میکنم وغالبا با دوستان رستوران قرار می گذارم ویا جای دیگری- شهرام در خصوص کسی گفت که ماشین های زیادی دارد وهر ماشین را ده میلیون تومان زیر قیمت بازار به فروش میرساند؛ گفتم یک جای کار می لنگد وگفت خودت زنگ بزن که گفتم نیازی ندارم من زنگ بزنم ومهم نیست اما مراقب باشد- از امروز یا دیشب گویا برنامه هایی ایرانی که روی گوشی آیفون نصب میشوند غیر فعال شده اند وداستان عجیب وغریب دیگری برای دارندگان این گوشی ها ایجاد شده وشهرام هم گفت برنامه همراه کارتم غیرفعال شده- آمین را بردم پیش برادرهایش وتا آخر شب بود؛ خوابش برده بود ودلم نمی آمد اورا برای لباس پوشیدن اذیت کنم واز طرفی دوست هم ندارم شب پیش مادرش نباشد وهردو اذیت شوند؛ مادرش هم چون شب بود بیم داشت با ماشین بیاید ومن هم دوبار به امین زنگ زدم سرموقع نیامد تاکسی گرفتم بردم اورا؛ این روزها بیشتر به, ...ادامه مطلب

  • باران اسفند ماهی

  • به نام خداامروز روز وکیل مدافع است؛بهانه ای شد تا به این مناسبت از وکلا وفعالان این عرصه که برای عدالت ودادرسی منصفانه تلاش می کنند تقدیر کنم وبازتاب خوبی داشت؛خوشحالم-دیروز یکی از دوستان در وانفسای ش, ...ادامه مطلب

  • شروع آذرماهی

  •  بنام خدا دیروز آقای میرزایی عزیز تماس گرفت و حالم را پرسید و برای فصل برداشت زعفران دعوت کرد آن جا بروم که خیلی دوست داشتم بروم و فعلاً ممکن نیست، تشکر کردم-تلفنی جویای احوال پیرمرد و پیرزن مهربانی ش, ...ادامه مطلب

  • پنجشنبه و جمعه ایی اسفند ماهی

  • به نام خدامدتی بود تمایل داشتم سری به آقای روستا بزنم ودیروز عصر این فرصت حاصل وبا بچه ها هم دیدن اوخانواده اش رفتیم؛خوش گذشت وسالیانی هم بود که آن منطقه را ندیده بودم وامیدهم که درآن حوالی درس میخوان, ...ادامه مطلب

  • یکشنبه ی آبان ماهی

  • به نام خدارفتم دادسرا پیگیر قضیه شدم؛با قاضی محترم هم صحبت کردم وامیدوارم بزودی تکلیف روشن شود؛از رفتارانسانی واستماع صحبت هایم متشکرم-برای اولین بار موزه عبرت رفتم؛ فضای سنگین آنجا وآنچه را که دیدم ب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها