پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «نیمه» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

اردیبهشت در نیمه ماه

  • به نام خدااجاره وبعضی حساب وکتاب های خودم را انجام دادم و تا ماه بعد را؛ خدا کند زودتر طلبی که دارم را تادیه کنند تا بخشی از حساب وکتاب ها وپولهایی که باید به دیگران بدهم را هم پرداخت و تسویه کنم- آمین سرگرم بازی با برادران بود وکمی هم خوابید وخلاصه مشغول بودند برادرها- با توصیه واخطار دکتر سعید دیروز که کلی پیاده روی کردم وامروز هم نیم ساعت در خانه پیاده روی کردم وبعدش اما خوابم برد عمیق؛ باید دوباره عادت کنم به پیاده روی شاید این مشکلات ونتایج آزمایشات معتدل شود- حیدری دوستم پس از مدتها تماس و برای ابلاغیه ای که برای علیرضا پسرش آمده مشورت کرد وبنا شد بفرستد مدارک را تا ببینم- حسین تلفنی با ناراحتی از اینکه برادرش پدرش را به بیمارستان برده وآنجا رها کرده گفت ورفته بودند او را آوردند؛ خدا خیرش دهد ان شاالله- با خواهران ومادرم تصویری صحبت کردیم وآمین هم- آرمان برای پیدا شدن عارضه هایی پوستی با میعاد مشورت کرد ونسخه نوشت که تهیه کرد و داروهای تقویتی مرا هم تهیه کرد که باید هفته ای یکی دوبار مصرف کنم- کادوی تولد زهرا را فرستادم خوشحال شد- سالروز فوت مادر نواسیری هم هست که یادش را گرامی میدارم؛ خوشحال شد یادم بود- شهره هم امتیازات طلایی ایران کارتش حاصل شد بالاخره- راجا از حل شدن کار دوستش برای گزینش گفت؛ خوشحال شدم- مادر الی اطلاع داد انگشت الی در خواب شکسته وآن را به زمین میزده!!! تعجب کردم وعکس فرستاد که گچ گرفته اند؛ احوال پرسی کردم- زن بابک همسایه مان از اینکه گروهی کلاهبرداری سازمان یافته مجازی کرده اند گفت وبرای طرح شکایت کیفری مشورت کرد- پریسا هم امروز تولدش بوده ونمیدانستم و تبریک گفتم خوشحال شد- مهران دوستم هم از کار خودش ناراضی وبرای بیماری های مادرش مشورت کرد بنا شد , ...ادامه مطلب

  • نیمه فروردین

  • به نام خدامحسن امروز قرار بود بخشی از بدهی اش را بدهد؛ امین گفت در توانش نبوده وطلب داشته وطلبش را وصول نکرده فعلا- بهنام همسایه مان برای وقت دکتر یادآوری کرد که برایش از دکتر بیات وقت گرفتم اگر فرصت کند فردا برود- یکی از منسوبین عزیزم هم اطلاع داد شکر خدا رفته آزمایشات تجویزی را انجام داده؛ آمین هم مجددا رفت برای ویزیت دکتر وتجویز به انجام آزمایشات داده است- امتیازات کارت همسرم شکر خدا برگشت به طلایی وببینم بچه ها هم چه میشوند؟ دوستان دیگر وبستگان هم که مقداری پول قرض دادم باید کمی کار کنند چون امتیاز های موجودی تقریبا تکمیل شده- امید آمد واز برنامه هایش برای ازدواج گفت وخواستار آن شد من هم دختر را ببینم؛ الکی الکی یعنی میخواهم پدر شوهرشوم؟!!!! موکول به تمهیداتی کردم- تولد زن عمو را تبریک گفتم و به خانواده هم اطلاع دادم- حسن تماس وپیگیر کارهای هم بندی اش بود؛ گفتم خودش وکیل حاذقی دارد وخوب هم دنبال میکند ودر مرحله ماده ۴۷۷ است ان شاالله مشکلش حل میشود- ابوالفضل رفته بود بالاخره برای اخذ گواهینامه ماشین وکار خوبی کرد؛ همان جایی که من گواهینامه گرفته بودم؛ امیدوارم موفق شود وبه دوستان آنجا هم سلام برساند- احوال پرس ایمان شدم که شکر خدا بهتر بود؛ آرزوی شفای عاجل دارم برایش- امینی اطلاع داد که دکتر مواساتیان که وکیل واستاد دانشگاه اهواز بود فوت کرده؛ رحمت الله علیه- ابول زنگ زد وخواسته بود مرا ببیند که نشد وخواب بودم واز روزه بیحال وعذرخواهی کردم- علیان هم احوال پرسی کرد وبرای رستوران پیگیری کرد که طرف جواب نداده؛ گفتم تامل کند- آخر شب پیام ها در فضای مجازی خبر از احتمال واکنش ایران به حمله اسراییل وشروع جنگ میداد تا سحر؛ تا دید بالاخره چه میشود؟. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه دوم فروردین

  • به نام خداامروز کمی ضعف روزه بر من غالب شد وآن هم بنظرم ناشی از این بود سحر دیر متوجه اوقات شرعی شدم وبعد هم یکی دو لقمه نان خوردم البته عصر قند خونم را گرفتم خوب بود تقریبا- افطار میخواستم بچه ها را ببرم چنجه باشی آرمان وامید نیامدند برایشان غذا گرفتم و امین آمد؛ خوب بود واز برنامه هایش گفت- محسن تماس گرفت و از ناهماهنگی در برنامه هایش گفت وبا مقداری جابجایی زمان توافق کردیم برای پرداخت هایش؛ امیدوارم زودتر این حساب وکتاب ها ختم شود واسترس های آن که ناشی از خُلف وعده های اوست- احوال پرس خواهرها شدم ومادرم وشنیدم زن برادرم هم بازنشست شده وبرای آینده امید مشورت شد- خسرو تماس گرفتم حالش مساعد نبود کمی درد داشت وبیمار وآخرشب اطلاع داد پرونده هایش را چک کنم که حکم شورای حل اختلاف به اجرای احکام رفته است ونگران خلف وعده هایش بود- برای یاسی قهوه عمانی را که قول داده بودم توسط امین فرستادم واحوال پرسی وتبریک عید گفتم- یاسان برای انتقال پول قرض گرفته شده مشکل داشت بالاخره اطلاع داد پلیس فتا در استان دیگری حساب او را مسدود کرده وخودش هم نمیدانست چرا؟ دیر هم به من گفت وباید شنبه دنبال کند که موضوع چیست؟- با اشفعی برای خرید مشورت وپیگیری کردم وتشکر از لطف او کردم- بهنام نزد دکتر بیات رفت وراضی بود از معاینات ونظر او و باید سه ماه دیگر هم برود- قرار بود که یکی از دوستان را ببینم که احتمالا به فردا موکول شد- مازیار را هم قرار بود ببینم که نشد ونگران عدم اطلاع او شدم وگفت کمردرد شدید دارد و فردا هم بر میگردد واحتمالا بعد از عید فطر میشود- ابول هم اطلاع داد کارت بلو او آمده وفعال کرده- نظر مشورتی برای عدم وجاهت تعلیق سردفتر در فرض عدم صدور کیفرخواست در فضای مجازی دیدم برای حاذقی فرستادم اگر, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه دوم اسفندماه

  • به نام خداشرفی احوال پرسی ومشورت داشت وبرای یکی از همکارانش هم اطلاع داد که موضوع در همان مراحل بازپرسی حل شده ومتعجب هم بود - امین پاسخ آزمایش را گرفته وبرای سعید هم فرستاد واو هم صحبت کرد وگفت مشکل خاصی ندارد خدا را شکر؛ بسیار نگران شده بودم- فرید تماس وبرای خرید یک خط ۱۱۱ تهران مشورت کرد؛ موضوعی ‌که مدتهاست دنبال آن است ولی هیچ وقت هم عملی نشده- حسین برای پدرش وبستری در مرکز سالمندان مشورت کرد وبا همسرش هم مشهد رفته بود وطبق معمول عجله کرده بود وهتل خوبی نگرفته بود که برایش سفارش دادم وفردا به آن هتل برود- آزما تماس واز حال نامساعد محسن گفت وشب هم عیادت او رفته بود وتلفنی با من صحبت کرد؛ محسن حال مساعدی نداشت ولی متوجه شد واحوال پرسی کردم وآرزوی شفای عاجل دارم؛ مژده همسایه مان هم از بستری شدن مادرش در بیمارستان برای عمل چشم گفت که آرزوی شفای عاجل دارم- یکی از دوستان هم تماس واز اینکه با تاخیر تماس می گیرد عذر خواهی کرد و تبریک گفتم وآرزوی موفقیت برایشان- با عمران برای سفارش کت وشلوار رفتیم و سفارش دادم و قرار شد بعدا اطلاع دهند برای پرو بروم؛ از دیدن حبیب و محمد آقا مجددا خوشحال شدم- برای قلم گوشی که دچار مشکل شده یک مرکز موبایلی رفتم حدود نیم ساعت با آن کلنجار رفت ودرست نشد ونزد بدری رفتیم و خوشبختانه نزد یک فروشگاه رفتیم و فوری تعمیر کرد و بسیار خوشحال شدم وبا زور پول حق الزحمه گرفت- خسرو هم در مسیر آمد ویک فروشگاه قدیمی بوتیک دیدیم که عمران میشناخت آقای قاسمی واز او لباس پیراهن عالی خریدم با تخفیف ویژه؛ مرد خوب و مسلطی بر کار خود او را یافتم- کافه نادری رفتیم خوب بود ؛ دومین بار است میروم- سری هم به پلاسکو زدیم خوب ساخته شده پس از آن آتش سوزی دلخراش؛ جالب بود- دختر فیرو, ...ادامه مطلب

  • پنجمین روز و شب نیمه ی شعبان المعظم

  • به نام خداسری به طوسی زدم و احوال پرسی کردم؛ در مغازه ای کار میکند و راضی بود از اوضاع؛ امیدوارم همه مشکلات مرتبط هم حل شود در مسیر برگشت هم رستورانی را که کلی از آن تبلیغ میشد؛ دیدم ورفتیم اما آن گونه که تبلیغ میشد بنظر نیامد- یکی از دوستان هم برای انتخابات بماند یا خیر؟ مشورت کرد ولی بهرحال این نوع شیوه حضور در انتخابات بدون تبلیغ صحیح نیست ونمیدانم چه میخواهند بکنند؟- با طاها دوست جوانم برای تبلیغات انتخاباتی مشورت کردم او هم بسیار دیر اقدام کرده وامیدوارم موفق بشود- یکی دیگر از دوستان هم دیدم نامش در یکی از این لیست ها بود وتعجب کردم وخودش هم دنبال رایزنی برای حضور در لیست های نهایی بود- خواهرم وخانواده اش با دکتر سعید وهمسرش آبادان بودند ورستوران پاکستانی رفته بودند وباران شدیدی هم می بارید اما دیر هم رفته بودند و کمی شوهرش عصبی شده بود- کاشانی احوال پرسی کرد و بنا شد اگر وقت شد هماهنگ کنیم زیارتش کنیم- دکتر حسین هم تماس واحوال پرسی کرد و مشغول کارش هست وآرزوی موفقیت برایش دارم- به پیام های ایام شعبانیه ونیمه شعبان پاسخ دادم وتشکر فراوان و آرزوی سلامت وبرکات متقابل کردم- سری به بیمه زدم در محل برای بیمه ماشین که متوجه شدم مژده همسایه مان انجام داده اما متاسفانه هم قسطی صادر میکند وهم دیر می فرستد وبعدا پیام داد وگفت مادرش میخواهد سری بزند که بنا شد وقتی هستم بیایند- پاسخ موقت مناطق نفت خیز هم برای سوال اشرفی برای امریه سربازی آمد به او گفتم اما هنوز دنبال نکرده!! گفتم نه به آن پیگیری سفت وسخت ونه این اهمال!- سری به ابوذر هم زدم برای سلمانی- سینا از عدم پاسخ احتمالی ریاست جمهوری برای کپی نامه گفت- ساجدی برگی از یک کتاب فرستاد که نام او هم میان خاطرات بود؛ جالب بود- یکی از, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه دوم مرداد

  • به نام خداخواستم خانواده شهیری را دعوت کنم که در حال درمان وچکاب بودند وعصر هم با خانواده خودشان که به بعد موکول شد- خواستم خانواده مقیم را هم دعوت کنم که فریده گفت شب عازم است ونشد اورا ببینم ومتاثر شدم- خانم مهندس گفت امروز بازدید آمده اند وامیدوارم که مشکلاتشان حل شود ودر فضای مجازی هم دیدم خوشحال شدم- از پسر حسن سازگار برای سربازی پرسیدم که اقدام خاصی نکرده بود- الی از انجام آزمایشات در بیمارستان برای خودش گفت- وکیل اطلاع داد که وقت رسیدگی دادگاه تجدید نظر که مواجه با تعطیل رسمی بود تجدید وبرای آبان تعیین شده برای امینی فرستادم- برای خجسته فر هم که برای املاک همسرش گفته بود با یکی از وکلا مشورت کردم بنا شد عصر بروند که آماده بودند وبه فرصت دیگری موکول شد- سینا برادر همسر ساجدی از پیگیری هایش در فولاد گفت- شکوهمند از فوت دکتر گاورسی گفت که وصف اورا شنیده بودم و مشهور به مرتبط با اجنه بود و فرصت نکردم دیدن او بروم تا صحت وسقم آن را بررسی کنم؛ کاش دیده بودم او را- از رحمتی پیگیری دوستانش شدم که خبر دقیقی نداشت- از علی ثبتی هم پیگیری شدم که مشکلش در سامانه حل نشده اما دستی انجام شده بود؛ بنا شد که وقت داشته باشم وداشته باشد اورا ببینم؛ سالهاست اورا ندیده ام- مقداری از اقساط وبدهی ها وبه حساب وکتاب هایم نظم دادم وخرسند شدم- برای تاجری سیم کارت هایش را گرفتم و آمد سری زد واز مشکلات خودش ودامی که در آن افتاده گفت؛ متاثر شدم- نیرومندی احوال پرسی کرد وخبر از بازداشت ملکان گفت؛ متاثر شدم؛ بارفتارهایی که دیده بودم این سرنوشت عجیب نبود- تولد مطوری را تبریک گفتم؛ در رستورانی که کار میکند برایش تولد گرفته بودند که خوشحال شدم ؛ اگر شد اورا هم ببینم پس از مدتها- خسرو تماس وساعتی احوال پ, ...ادامه مطلب

  • سفر در نیمه شب مرداد

  • به نام خداسیل و زمین لرزه در جایی که آمده که احوال الی ومادرش را پرسیدم که گفتند نزدیک آنها نبوده شکر خدا- سالروز درگذشت حسن طحان بود که دخترش استاتوس گذاشته بود؛ یاد آن همسایه قدیمی را گرامی میدارم؛ دخترش همچنین برای درمان دندان پزشکی پسرش سوال کرد که دکتری که آرمان میرود را معرفی کردم- از جعفری برای کولرهای رو میزی سوال کردم که دوتا سفارش داده بودم به آخرهفته مجددا موکول شد ونداشت موجودی- از موتور فروشی که میشناختم قیمت موتور سوال کردم که امید وامین میگفتند وفعلا در توان نبود تهیه یا تبدیل موتور فعلی- شکوه از اخطار شعبه برای هزینه حق الوکاله سیم کارت گفت که ده روز وقت تکمیل دارد- هوشیار اطلاع داد به مکان قبلی دندان پزشکی خود میرود- دامادِ دیانا هم برای استخدام ونحوه جذب در بخش خصوصی گفت- خانم مهندس تماس وبرای مشکلی که برای یکی از همکارانش پیش آمده مشورت کرد؛ متاثر شدم وراهنمایی هایی کردم- زمانی در خصوص نحوه استعلام سردفتر ودفتریار سوال کرد- آذر تماس ودر مورد دخترش گفت ومشکلاتی که با او دارند؛ متعجب ومتاثر شدم- خسرو آمد سری زد وهمچنان در همان اوهام بود؛ بنظرم آمد همه پیامک های او را که باعث این همه اوهام است پاک کنم وبسیار ناراحت شد اما تاثیر زیادی نداشت؛ تلفن خجسته فر را گرفت وبا او پس از سالها صحبت کردم؛ خوشحال شد وشدم واگرشد او را ببینم- یاوری سوالی در خصوص نحوه شکایت از دادیاران ناظر سوال کرد که گفتم اگر وصف جزایی دارد باید به دادسرای کارکنان دولت واگر غیر آن باشد به معاون بازرسی دادگستری کل استان مربوطه مراجعه کند- وکیل محترم اطلاع داد که مدارک جامانده همسر ساجدی را به برادر او تحویل داده وخود ایشان هم همین را گفت- امینی نامه شهرداری را فرستاد برای پایان کار که امیدوارم, ...ادامه مطلب

  • شب نیمه

  • به نام خداپهلوان پیام داد وگفت شخصی که به او سرهنگ میگفت ودر همه سالهای زندان او به خانواده اش توجه داشته فوت کرده؛ متاثر شدم؛ تسلیت گفتم؛ روحش شاد ان شاالله- احمد هم بنظرم کمی از اوضاع واحوال شهر وخانواده ناراحت بود وزنگ‌زد و مشورت کرد که یک سال دیگر همان جا بماند که گفتم توجه نکند وپیش زن وبچه خودش باشد بهتر است ودر شهر خودش- به امین برای سرویس موتور وتعویض اقلام مصرفی یاد آوری کردم وبا دوستی که در این کار است تماس گرفت وقرار شد فردا ببرد انجام دهد- با آقا باقر کتابچی که قبلا هم برای تسویه بدهی احتمالی ام به انتشارات خودشان تماس گرفته بودم وقرار بود اطلاع دهد مجددا تماس گرفتم و شماره حسابدار سابق خودشان را داد اما بنا شد با برادر مرحوم موسس انتشارات تماس واطلاع دهد-صبح همسر شهرام را کمی سنگین بودم والبته کمترین بی احترامی نکردم وخودش گفت آیا شما ناراحت هستید؟گفتم نه وپاسخ دقیقی هم ندادم اما دیدم باز به شهرام ایراد گرفت که من دخالتی نکردم وخواستم بیرون بروم اکراه داشتم شهرام را ببرم که باز حاشیه دیگری درست نشود اما آمد وسری هم به دکتر سیاوش زدم که اصرار داشت مرا حضوری ببیند وشمه ای از پیگیری هایش گفت و توجهی که امید بسته بود حل شود وحرفهایش را شنیدم و با شخصی هم که ادعاهای فراوانی کرده بود هم خودش تماس گرفت ومن از حرف های ایشان که شنیدم گفتم این دروغ وکلاهبرداری است و مورد دوم هم از این بدتر است ودخالت نکند؛ به وضوح یاس وناامیدی وناراحتی را در وجود این جوان ساعی دیدم وبسیار متاثر شدم؛ کاش پیش از آنکه امید می بست با من ویا هرکس که تجربه ای داشت وصادق بود مشورت کرده بود که این چنین ناامید نمیشد؛ بهرحال البته باید توجه کند زود متوجه شده وخدا را شاکر باشد که بدتر نشد- شب در سر ر, ...ادامه مطلب

  • نیمه ی شهریورماه

  • به نام خدااولین اجاره ی جدید را دادم -احمد از شهر خودش ناراضی است ومستاصل است ودر جایی که بوده ارج وقربی داشته واکنون حس میکند آن جایگاه را ندارد در اینجا؛ تلاش کردم اورا قانع کنم راضی باشد اما هنوز از آن فضای مدیریت خارج نشده- دونفر از دوستان جداگانه پیام دادند که عازم کربلا برای شرکت در مراسم اربعین هستند وآرزوی زیارت قبولی کردم- صبح یک ماشین قدیمی در فرمانیه دیدم با پلاک ملی ایذه ودر مجاور یک ساختمان گران قیمت؛ فیلمش را گرفتم وبرای بستگان وآشنایان ایذه ای فرستادم خوشحال شدند وبرایشان جالب بود- یکی از دوستان در مورد کار خودش وفرزندش وحقی که از او ضایع کرده اند پیگیری ومشورت کرد- یکی دیگر از دوستان برای پیگیری پیشنهاد مسئولیتی که به او شده مشورت کرد وقرار شد که برای مصاحبه برود وامیدوارم که موفق باشد وآنچه خیر است حاصل شود- برادرم دکتر سعید تماس وپیگیر درمان وتجویز دکتر متخصص بود که توضیح دادم صبح خدمت دکتر رسیدم و نسخه تجویز والبته درمان بیشتر را منوط به انجام تست های تکمیلی کردند وتست اول را رفتم آزمایشگاه بیمارستان کودکان انجام دادم که حدودا یک ماه دیگر آماده میشود و تست دوم را عصر در بیمارستان مسیح دانشوری انجام دادم وجواب البته آماده شد که ماه بعد بروم نزد دکتر والبته تا آن موقع از تجویزهایشان استفاده میکنم که راضی بودند از این تجویز- عمران هم پیگیری درمان من را میکرد که تشکر کردم از توجهش-شکوهمند تماس واحوال پرسی کرد وگفت نزد برادرش کار میکند موقتا و سوالی داشت در مورد دانشگاه آزاد که گفتم شرح کتبی بنویسد وبا من مشورت کند- امانی هم احوال پرسی کرد وقرارشد که بعدا تماس بگیرم وصحبت کنیم- فیروزه تماس و از توقیف حساب خودش در بانک گفت وگفت از پلیس فتا پیگیر است-پیش نویس نام, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه ی دوم

  • به نام خدابنا داشتم که یکی از دوستان را پس از مدتها ببینم وتماس گرفتم و هماهنگی نبود و بنا شد احتمالا به هفته بعد موکول شود- کمش را هم بنا داشتم ببینم که امروز کمی سرم خلوت بود وپیام دادم و او مسافرت خارج از کشور بود وبه بعد موکول شد- عصر بالاخره عزم کردم والبته مجال که بروم سری به شعرباف بزنم وسری زدم وبیشتر احوال پرسی بود و در پی توسعه شرکت خودش بود وبرنامه های برگزاری مراسم ها وجشن ها وخواستم علیان را هم ببینم که مرتب میخواست مرا ببیند وآمد همان جا چند دقیقه ای اورا هم دیدم بیشتر مراد دیدن بود والبته شب تماس ومشورتی حقوقی هم برای مهلت تخلیه خانه ای داشت که پاسخ دادم- چون از دفترچه وامکانات بیمه ای یکی از منسوبان که برایم گرفته بود در کارهای درمان دیروز استفاده کردم؛ فاکتور ها ودفترچه را به ایشان دادم تا کارهای بیمه را انجام دهند- به صادقی که پیام داده بود ومیخواست با او تماس بگیرم زنگ زدم ومشکلی قضایی با همسایه شان داشت که به محکمه کشیده ومشورت داشت- شهرام پیک فرستاد وجواب آزمایش را گرفت واز دکتر هم وقت گرفت و رفت ویزیت شد و تجویزهای دارویی به او داد- به شاهین پیام دادم وموضوعی را که با من مشورت کرده بود پرسیدم که گویا پیگیری نکرده بود- از امیر شمس هم سوال کردم برای وسایل بچه واسباب بازی که قرار بود بیاورد برای آمین تهیه کنم که یادش رفته بود گویا والبته پاسخی نداد- خواهر دوستانم سازگار برای حق وحقوق شوهر خواهرشان که اخیرا فوت کرده؛ سوال کرد وبا توضیحاتی که داد توصیه کردم به محکمه دادخواست دهند- فتحی از بایگانی شدن پرونده اش وختم به خیر شدن گفت وبرای نحوه برگشت به کار سوال کرد که گفتم بهتر است با وکیل مشورت بیشتری کند- تلفنی احوال پرس آرمین شدم که مدتی است با او صحبت نکرده , ...ادامه مطلب

  • درحوالی نیمه آبان

  • به نام خداامروز تولد برادرم است؛تولدش را تبریک گفتم وبرایش سلامت وشادکامی آرزو کردم-پیگیر پرونده پدر هم بودم که گویا وقت دادرسی نزدیکی تعیین شده؛خرسندم وامیدوارم که نتیجه مطلوب حاصل شود وشنیدم وکیل ای, ...ادامه مطلب

  • نیمه ی این آبان

  • بنام خدا    دیروز صبح آرمان را برای تست سلامت عمومی که مدرسه اش گفته به سرای سلامت محله بردم واز ایجاد این سرای سلامت درمحلات که تا کنون اطلاع نداشتم ورفتار انسانی وفوق العاده ی آنها  نسبت به همه مراج, ...ادامه مطلب

  • درحوالی نیمه شعبان

  • بنام خدا  میلاد با سعادت حضرت بقیت اله العظم - روحی و ارواحنا له الفدا- را تبریک می گویم و شادکامی برای همگان آرزو دارم-امروز قدری کتاب خاطرات سال73 آقای هاشمی را می خواندم و البته مشغول بودن به کارهای دیگر مانع تندخوانی معمولم شد، تا اینجا که خواندم کلی خاطرات آن سال را که سال پرخاطره ای برای من هس, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها