پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «دوم» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

شروع نیمه دوم فروردین

  • به نام خداامروز کمی ضعف روزه بر من غالب شد وآن هم بنظرم ناشی از این بود سحر دیر متوجه اوقات شرعی شدم وبعد هم یکی دو لقمه نان خوردم البته عصر قند خونم را گرفتم خوب بود تقریبا- افطار میخواستم بچه ها را ببرم چنجه باشی آرمان وامید نیامدند برایشان غذا گرفتم و امین آمد؛ خوب بود واز برنامه هایش گفت- محسن تماس گرفت و از ناهماهنگی در برنامه هایش گفت وبا مقداری جابجایی زمان توافق کردیم برای پرداخت هایش؛ امیدوارم زودتر این حساب وکتاب ها ختم شود واسترس های آن که ناشی از خُلف وعده های اوست- احوال پرس خواهرها شدم ومادرم وشنیدم زن برادرم هم بازنشست شده وبرای آینده امید مشورت شد- خسرو تماس گرفتم حالش مساعد نبود کمی درد داشت وبیمار وآخرشب اطلاع داد پرونده هایش را چک کنم که حکم شورای حل اختلاف به اجرای احکام رفته است ونگران خلف وعده هایش بود- برای یاسی قهوه عمانی را که قول داده بودم توسط امین فرستادم واحوال پرسی وتبریک عید گفتم- یاسان برای انتقال پول قرض گرفته شده مشکل داشت بالاخره اطلاع داد پلیس فتا در استان دیگری حساب او را مسدود کرده وخودش هم نمیدانست چرا؟ دیر هم به من گفت وباید شنبه دنبال کند که موضوع چیست؟- با اشفعی برای خرید مشورت وپیگیری کردم وتشکر از لطف او کردم- بهنام نزد دکتر بیات رفت وراضی بود از معاینات ونظر او و باید سه ماه دیگر هم برود- قرار بود که یکی از دوستان را ببینم که احتمالا به فردا موکول شد- مازیار را هم قرار بود ببینم که نشد ونگران عدم اطلاع او شدم وگفت کمردرد شدید دارد و فردا هم بر میگردد واحتمالا بعد از عید فطر میشود- ابول هم اطلاع داد کارت بلو او آمده وفعال کرده- نظر مشورتی برای عدم وجاهت تعلیق سردفتر در فرض عدم صدور کیفرخواست در فضای مجازی دیدم برای حاذقی فرستادم اگر, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه دوم اسفندماه

  • به نام خداشرفی احوال پرسی ومشورت داشت وبرای یکی از همکارانش هم اطلاع داد که موضوع در همان مراحل بازپرسی حل شده ومتعجب هم بود - امین پاسخ آزمایش را گرفته وبرای سعید هم فرستاد واو هم صحبت کرد وگفت مشکل خاصی ندارد خدا را شکر؛ بسیار نگران شده بودم- فرید تماس وبرای خرید یک خط ۱۱۱ تهران مشورت کرد؛ موضوعی ‌که مدتهاست دنبال آن است ولی هیچ وقت هم عملی نشده- حسین برای پدرش وبستری در مرکز سالمندان مشورت کرد وبا همسرش هم مشهد رفته بود وطبق معمول عجله کرده بود وهتل خوبی نگرفته بود که برایش سفارش دادم وفردا به آن هتل برود- آزما تماس واز حال نامساعد محسن گفت وشب هم عیادت او رفته بود وتلفنی با من صحبت کرد؛ محسن حال مساعدی نداشت ولی متوجه شد واحوال پرسی کردم وآرزوی شفای عاجل دارم؛ مژده همسایه مان هم از بستری شدن مادرش در بیمارستان برای عمل چشم گفت که آرزوی شفای عاجل دارم- یکی از دوستان هم تماس واز اینکه با تاخیر تماس می گیرد عذر خواهی کرد و تبریک گفتم وآرزوی موفقیت برایشان- با عمران برای سفارش کت وشلوار رفتیم و سفارش دادم و قرار شد بعدا اطلاع دهند برای پرو بروم؛ از دیدن حبیب و محمد آقا مجددا خوشحال شدم- برای قلم گوشی که دچار مشکل شده یک مرکز موبایلی رفتم حدود نیم ساعت با آن کلنجار رفت ودرست نشد ونزد بدری رفتیم و خوشبختانه نزد یک فروشگاه رفتیم و فوری تعمیر کرد و بسیار خوشحال شدم وبا زور پول حق الزحمه گرفت- خسرو هم در مسیر آمد ویک فروشگاه قدیمی بوتیک دیدیم که عمران میشناخت آقای قاسمی واز او لباس پیراهن عالی خریدم با تخفیف ویژه؛ مرد خوب و مسلطی بر کار خود او را یافتم- کافه نادری رفتیم خوب بود ؛ دومین بار است میروم- سری هم به پلاسکو زدیم خوب ساخته شده پس از آن آتش سوزی دلخراش؛ جالب بود- دختر فیرو, ...ادامه مطلب

  • دومین روز از ماه آخر پاییز

  • به نام خداشب در راه رفتن به خانه؛ فیلمی از حوالی منزل الی ومادرش فرستادم؛ جالب بود برایشان- کلیپی از مراسم درگذشت مرحوم منوچهر حامدی در سال ۱۳۷۴ برای اولین بار دیدم که انبوهی از مردم وهنر پیشگان قدیمی شرکت کرده بودند که اکنون در میان ما نیستند؛ روحشان شاد؛ هنوز گویی دیروز بود در حین پخش سریال شبانه با بازیگری او در آن مکان خاص پای تلویزیون نشسته بودم که خبر فوت او مرا متاثر کرد؛ روحش شاد- صبری تماس واحوال پرسی کرد؛ تشکر کردم- از سهیلا برای ملاقات سام پرسیدم که گفت یکشنبه قرار است برود سری بزند- آزما پیگیری درخواست گردآوری سوابق خود را کرده بود که به من نگفته بود وعجیب بود برایم وراه را صحیح نرفته وبه جای یافتن سوابق در شرکت محل کار به جهاد معرفی شده؛ به دخترش گفتم باید از راه صحیح اقدام کند ودوباره مراجعه کند- آرمین ومادر وپدرش شوش رفته بودند و درحال رفتن به باغ زن عمویش بودند که احوال پرسی کردم وامیدوارم به آنها خوش بگذرد ومیخواست سیم کارت اعتباری اش را دائمی کند که نشد وبه بعد موکول کردم؛ امروز هم وقت زیادی از من از بابت پرداخت قبوض موبایل وثابت و بعد امتیازهای همراه اول آنها از من گرفت که البته پایان هم نشد وبرای دریافت کد های ورود البته کوتاه با بستگان ودوستان تماس می گرفتم واحوال پرسی مختصر؛ خوشحال شدم- خواهرم مبلغی اجاره را فرستاد که بسیار تشکر کردم والبته برای مادرم پیشاپیش فرستادم و پای مادرم نیز ضرب دیده بود که تماس واحوال پرسی کردم وخدا را شکر نشکسته بود- آمین کمی سرما خورده وآبریزش بینی دارد؛ دکتر رفت و علائم بیشتری نداشت شکر خدا؛ امیدوارم کامل بهبود یابد زودتر- ابوالفضل تلفنی احوال پرسی وبرای حکم اعسار یکی از دوستانش مشورت کرد- عمران نگران وناراحت از پرونده است, ...ادامه مطلب

  • اولین روز از ماه دوم پاییز

  • به نام خداتولد آرمین وپدرش را که در یک روز هست جداگانه تبریک گفتم و یکی از دوستان دیگر هم؛ آرزوی سلامتی و موفقیت برایشان دارم- مرسوله پستی مدارک مدرسه دخترش رسید وآخر شب با همسرم بردیم وتحویل دادیم اصلا در جایی بود که بنظرم بعید بود در عمرم روزی آنجاها بروم وشانس آوردیم عصر خسرو آزمایشاتش را آورده بود برای دکتر سعید فرستادم وتجویز مجددی کرد برای آزمایش بود وپس از اینکه شهروند رفتیم وخرید کردیم با ما آمد و درمسیر خانه اش بود وآنجا را با داستانهایی پیدا کردیم- مادر افسانه تماس وبرای کارها وپیگیری های طاووس تشکر کرد؛ امیدوارم که با تلاش وکیل وتوجه محکمه تجدید نظر فرجی بشود- عمران از ارجاع مجدد پرونده اش واین بار به دادسرای نیابت گفت؛ عجیب است که پاسخ استعلام ها رفته ولی دوباره ثبت شده است؛ توصیه کردم مراجعه کند و دنبال کند- زیبایی گزارشی از روند پزشکان ودرمانش داد؛ آرزوی شفای عاجل دارم- جعفر تماس وگفت رفته شرکت وامور حقوقی توجهی نکرده به ابلاغات قضایی و توصیه کردم به شرکتی که هیات مدیره شرکت خودشان هست هم نامه بنویسد شاید فرجی شد واگر نشد نهایتا به دادستان شکایت کند- حاذقی هم گفت به کانون سردفتران رفته ودرخواست خودش را داده وامیدوارم راهی قانونی برای کمک پیدا شود- سهبلا گفت سری به توکلی زده و از او سنگ خریده اند؛ جالب بود آشنایی بخاطر سام- سینا هم از پیگیری هایش گفت از ریاست جمهوری گرفته تا خصوصی سازی و ایمیدرو که از تلاش هایش تقدیر کردم- طاها دوست جوانم هم از پیگیری هایش برای تبلیغات گفت- دکتر سیاوش هم احوال پرسی کرد که تشکر کردم- ساجدی اطلاع داد که ویزای تحصیلی را به اقامت تبدیل کرده اند وهردو همسر سر کار میروند؛ خیلی خوشحال شدم- احمد را خواستم فردا شام دعوت کنم که متوجه شدم ا, ...ادامه مطلب

  • دومین روز ماه دوم پاییز

  • به نام خداحمیده پیام وحال سام را پرسید؛ نگفتم کجاست؟اما گفتم حالش مساعد است و اورا دیده ام؛ خواست به او بگویم او هم تحت درمان است- شعبان زاده هم مشورتی در مورد یک پرونده داشت که راه های قانونی ای که میشناختم گفتم- دوست جاوید که دوره قبل خیلی دیر عمل کرد امروزهم در آخرین مرحله انتقالات برای همسرش مشورت کرد که هیج راهی در توان من نبود وفرصتی برای پیگیری- حاذقی از پیگیری های سند مادرم گفت که دستی نمیدهند و گفتم عجله ای نیست وپست بیاورد اشکال ندارد-وکیل اطلاع داد فاضل بدون معرفی خود ونام بردن از من سوال خودش را پرسیده واو هم جواب داده؛ حداقل امیدوارم عمل کند- برگه عدم سوابق سامه هم ابلاغ شد که به شهره گفتم برایش بفرستند- نمونه موتورهای وسپا را دیدم که میخواستم برای امین بخرم که فعلا نشد و خودش هم گفت این نمونه عین موتور خودش هست-یک سیم کارت داشتم که سالهاست استفاده نمیکنم وبا پیشنهاد همسرم بدرد یکی از بستگان میخورد آن را فروختم تا بعدا اقدام برای بنام شدن بشود-با آرمین و پدرش و انصاری جداگانه تبریک گفتم تلفنی؛ تولدشان را و برای آنها هم کادو قبض موبایل را پرداخت کردم و آرمین هم اینترنت فرستادم؛ خیلی خوشحال شدند- عصرهم ابتدا دندان پزشکی رفتم برای اصلاح دندان که انجام شد وهرچه هم اصرار کردم به بهانه اینکه همان دندان سابق است که اصلاح میشود پولی نگرفتند وخیلی تشکر کردم- قنادی رفتم ومقداری وسایل برای خانه خریدم با همسر ومدتهاست مشتری آنجا شده ام وکیفیت خیلی خوبی هم دارد کارهایش وبعد برای سیم کارت های مشابه رفتم وخریدم؛ مرد خوبی هم بود نمایندگی اپراتور؛ احمدی را هم که از مسافرت برگشته بود دیدم و ساعتی هم آورده بود که بسیار زیبا اما جوان پسند بود- یگانه هم احوال پرسی کردم وگفت ۱۰ روز د, ...ادامه مطلب

  • روز دوم شهریور

  • به نام خداعمران احوال پرسی واز کارهایش گفت وخسته است کمی از شرایط پیرامون- شکوه هم احوال پرسی ودر مورد اخذ لوایح پرونده های بچه ها برای گوشی ها که شکایت کرده اند یادآوری کردم- سری به جعفری زدم و بخشی از بدهی هایم را با ایران کارت ها دادم؛ سری به احمدی ها زدیم وخودم دوپیراهن خریدم و از همسرش هم خرید کردیم؛ آمین خیلی خسته شده بود وبی قراری میکرد وسرپا سری به میرصادقی زدیم وبرگشتیم- مادر الی مدارک پزشکی الی فرستاد ودر مورد او که از بیمارستان مرخص شده مشورت کردم با دکتر سعید وگفت نیازمند معاینات بالینی است وشرایط منطقه ای وصحیح هم گفت؛ تصویری با الی که حال نداشت هم صحبت کردم- حاج محمد طبق روال عجولانه خودش دقیقه۹۰ تماس گرفت و از هیات پنج نفره کارشناسان ایراد گرفت؛ هرچه گفتم این ایرادها باید کتبی توسط خودش ویا وکیل خودش به رییس هیات کارشناسان منعکس شود گوش نکرد وپسرش هم گفت من از این قضیه خودم را کشیده ام کنار؛ دیگر چه بگویم وقتی کسی نمیخواهد راه صحیح را گوش بدهد؟- قبض های موبایل ها طبق روال پرداخت شد- به همسر شهیری تولدش را تبریک گفتم- حیدری تماس وبرای ایمیل هایی که برای دخترش میرود مشورت کرد وبعد فرشته زنگ زد وتوضیح دادکه اطلاعات دقیقی نداشتم- حسین اطلاع داد حرکت کرده و رفته اند وبنا بود نیایش مال برویم که نشد ؛ دم صبح زنگ زدم ونزدیک مقصد بودند-حسن تصویری با ساجدی وگودی تماس گرفته بود واحوال پرسی کرد- به طوسی برای رجوع به محاکم ویا عرض حال توصیه کردم- متن عرض حال برای جعفر نوشتم که شنبه ببرد استانداری وامیدوارم حل شود- اسدالله برای فروش پول های قدیمی دوستش مشورت کرد- طوبی احوال پرسی کردم وتوصیه کردم برای ادامه درمان اینجا اقدام کند؛ در جریان نبودم از بیماری اش- صباغ از امتحان وک, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه دوم مرداد

  • به نام خداخواستم خانواده شهیری را دعوت کنم که در حال درمان وچکاب بودند وعصر هم با خانواده خودشان که به بعد موکول شد- خواستم خانواده مقیم را هم دعوت کنم که فریده گفت شب عازم است ونشد اورا ببینم ومتاثر شدم- خانم مهندس گفت امروز بازدید آمده اند وامیدوارم که مشکلاتشان حل شود ودر فضای مجازی هم دیدم خوشحال شدم- از پسر حسن سازگار برای سربازی پرسیدم که اقدام خاصی نکرده بود- الی از انجام آزمایشات در بیمارستان برای خودش گفت- وکیل اطلاع داد که وقت رسیدگی دادگاه تجدید نظر که مواجه با تعطیل رسمی بود تجدید وبرای آبان تعیین شده برای امینی فرستادم- برای خجسته فر هم که برای املاک همسرش گفته بود با یکی از وکلا مشورت کردم بنا شد عصر بروند که آماده بودند وبه فرصت دیگری موکول شد- سینا برادر همسر ساجدی از پیگیری هایش در فولاد گفت- شکوهمند از فوت دکتر گاورسی گفت که وصف اورا شنیده بودم و مشهور به مرتبط با اجنه بود و فرصت نکردم دیدن او بروم تا صحت وسقم آن را بررسی کنم؛ کاش دیده بودم او را- از رحمتی پیگیری دوستانش شدم که خبر دقیقی نداشت- از علی ثبتی هم پیگیری شدم که مشکلش در سامانه حل نشده اما دستی انجام شده بود؛ بنا شد که وقت داشته باشم وداشته باشد اورا ببینم؛ سالهاست اورا ندیده ام- مقداری از اقساط وبدهی ها وبه حساب وکتاب هایم نظم دادم وخرسند شدم- برای تاجری سیم کارت هایش را گرفتم و آمد سری زد واز مشکلات خودش ودامی که در آن افتاده گفت؛ متاثر شدم- نیرومندی احوال پرسی کرد وخبر از بازداشت ملکان گفت؛ متاثر شدم؛ بارفتارهایی که دیده بودم این سرنوشت عجیب نبود- تولد مطوری را تبریک گفتم؛ در رستورانی که کار میکند برایش تولد گرفته بودند که خوشحال شدم ؛ اگر شد اورا هم ببینم پس از مدتها- خسرو تماس وساعتی احوال پ, ...ادامه مطلب

  • دومِ دومِ دوم

  • به نام خداامروز که رُند ترین روزِ سال خورشیدی است؛ شنبه هم هست وعید فطر هم؛ ان شاالله مبارک ومیمون باد بر همه ی ما-فطریه را هم به انجمن اطلاع رسانی دیابت گابریک واریز کردم و با دکتر سعید هم که برای تبریک تماس گرفتم او هم واریز کرده بود وتشویق کرد که انجمن بسیار خوب علمی است- با مادرم؛ دو خاله ها؛ واعظ؛ حاج عباس؛ شهرام وسهام و عباس جداگانه تماس واحوال پرسی کردم وتبریک عید هم گفتم وبا علیرضا وآرمین و پدر ومادرشان هم احوال پرسی وتبریک عید گفتم- از اشرفی حال رضا را پرسیدم وگفتم حداقل مجالی است وفرصتی که برای معافیت سربازی اش اقدام کند؛ متاسفانه گویا مادرش به معافیت پزشکی راضی نیست ومن هم به خودشان واگذار و دخالتی نکردم- ندا از بیماری دیابت خاله اش گفت و نیازی که به عمل جراحی دارد- حسین هم تماس واحوال پرسی و تبریک عید گفت- کبری تماس وخواست وساطت کنم با پسرعمه اش که در دوبی هست و کمکی در یک مورد کند؛ چون نمیشناختم وضرورتی هم ندیدم دخالت نکردم- احمد تماس ومشورتی هم برای یکی از بستگان در امر برق داشت- به خاله با آمین ومادرش هم سری زدیم؛ میلاد هم بود خیلی خوشحال شد وهدیه هم به آمین داد که تشکر کردم ؛ در برگشت هم مدتی بود میخواستم به یک ساندویچی در ضلع شمال شرقی سید خندان سر بزنم و رفتم وساندویچ خریدم خوشمزه بودند- امید وهمسرم هم تبریک عید فطر گفتند که تشکر کردم- فاضل برای پیگیری کارهای برادرش که پدرش گفته بود گفت خودم دنبال میکنم'تشکر کردم- حسن هم مشورتی برای یک دوستش که محکوم شده داشت- از میلاد هم برای برنج وقیمت ونحوه ارسال سوال کردم- روز معماری را به معماران محترم تبریک وخدا قوت گفتم وبه زیبایی هم پیام دادم، درحال تهیه یک کتاب معماری بوده؛ خیلی خوشحال شد- دم صبح بعد از چند روز که, ...ادامه مطلب

  • روز نوشت بیست و دوم

  • به نام خدااحوال پرس علی شدم و با آمین هم تصویری صحبت کرد- دکتر حسین احوال پرسی کرد وگفت میخواد برای من دارو بفرستد گیاهی برای سرفه وبنا شد با امید هماهنگ کند- عمران آمد سری زد و برایش تعدیل اقساط رسیده بود که ماهی ۱۰ میلیون تومان شده ووقت رسیدگی دادگاه حقوقی هم برای ماه بعد معین شد وبا او هم سری به حاج محمد قصاب زدیم واز مغازه مجاور او هم داروی گیاهی گرفتم؛ اورا مرد خوب ومنصفی یافتم ومقداری ماهی وگوشت هم خریدم؛ من از کیفیت گوشت چیزی سر در نمی آورم اما خانواده وعمران هم بسیار از کیفیت آن تعریف کردند- همسر ملکوتی هم تماس واحوال پرسی کرد؛ از احوال پرسی اش تشکر کردم- مازیار هم پیام داد واحوال پرسی کرد- خسروهم همچنین احوال پرس بود- امید گفت مصاحبه رفته واز مصاحبه برای محل کار جدید راضی بود- آمین آمد کمی با او سرگرم بودیم و آرمان هم کمی عوارض تب ولرز دارد وخدا کند باز کرونا نباشد- شهرام از روند درمان رضا گفت وتاکید کرد حسین برادر همسرم هم رفته سر زده که تشکر کردم- سجاد دوستم هم در مورد باج گیری در بازار گفت ومشورت کرد- همسر بابک همسایه مان از سرقت گوشی بابک در ایام عید وهمچنین خواهر زاده اش گفت- تاجری هم احوال پرسی واز کارهای محرم دوست مشترکمان ودکه ای که در تجریش باز کرده گفت- ناعم برای رمز ارزها مشورت کرد که گفتم وارد آن نشود ربسک بالایی دارد- ایمانِ نورالدین هم از فوت یک بستنی فروش قدیمی در باغ شیخ اهواز گفت که من نمیشناختم البته؛ روحش شاد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شروع نیمه ی دوم

  • به نام خدابنا داشتم که یکی از دوستان را پس از مدتها ببینم وتماس گرفتم و هماهنگی نبود و بنا شد احتمالا به هفته بعد موکول شود- کمش را هم بنا داشتم ببینم که امروز کمی سرم خلوت بود وپیام دادم و او مسافرت خارج از کشور بود وبه بعد موکول شد- عصر بالاخره عزم کردم والبته مجال که بروم سری به شعرباف بزنم وسری زدم وبیشتر احوال پرسی بود و در پی توسعه شرکت خودش بود وبرنامه های برگزاری مراسم ها وجشن ها وخواستم علیان را هم ببینم که مرتب میخواست مرا ببیند وآمد همان جا چند دقیقه ای اورا هم دیدم بیشتر مراد دیدن بود والبته شب تماس ومشورتی حقوقی هم برای مهلت تخلیه خانه ای داشت که پاسخ دادم- چون از دفترچه وامکانات بیمه ای یکی از منسوبان که برایم گرفته بود در کارهای درمان دیروز استفاده کردم؛ فاکتور ها ودفترچه را به ایشان دادم تا کارهای بیمه را انجام دهند- به صادقی که پیام داده بود ومیخواست با او تماس بگیرم زنگ زدم ومشکلی قضایی با همسایه شان داشت که به محکمه کشیده ومشورت داشت- شهرام پیک فرستاد وجواب آزمایش را گرفت واز دکتر هم وقت گرفت و رفت ویزیت شد و تجویزهای دارویی به او داد- به شاهین پیام دادم وموضوعی را که با من مشورت کرده بود پرسیدم که گویا پیگیری نکرده بود- از امیر شمس هم سوال کردم برای وسایل بچه واسباب بازی که قرار بود بیاورد برای آمین تهیه کنم که یادش رفته بود گویا والبته پاسخی نداد- خواهر دوستانم سازگار برای حق وحقوق شوهر خواهرشان که اخیرا فوت کرده؛ سوال کرد وبا توضیحاتی که داد توصیه کردم به محکمه دادخواست دهند- فتحی از بایگانی شدن پرونده اش وختم به خیر شدن گفت وبرای نحوه برگشت به کار سوال کرد که گفتم بهتر است با وکیل مشورت بیشتری کند- تلفنی احوال پرس آرمین شدم که مدتی است با او صحبت نکرده , ...ادامه مطلب

  • دومین روز خرداد

  • به نام خداهروقت دوم خرداد میشود ناخودآگاه به آن جمعه ای یادم می آید که در حیاطِ  توحید به سید محمد خاتمی وآن هم با قید جناب سید الاعلام وحجت الاسلام آقای محمد خاتمی رای دادم وداستانی بود واقعاً؛ از آن جمع در سالن ۴ آن؛ با پیروز همچنان در ارتباطم وبقیه را یادم نیست وخبر دقیقی ندارم؛داستانی بود واقعاً-تولد حسین را پیام فرستادم وتبریک گفتم خیلی خوشحال شد وکادوی تولد هم برایش شارژ اینترنت فرستادم؛ خوشحال شد-عصر سری به مولایی زدم وگِلس گوشی هم خراب شده بود؛ با قیمتی مناسب آورده بود گرفتم؛ تشکر کردم-به آقای احمدی هم سری زدم و مقداری البسه برای کادویی وبچه ها خریدم؛همسرم هم رفته بود با امتیازات ایران کارتی مقداری خرید کردبرای خانه-آمین برای عکس گرفتن به عکاسی رفته بود وقبلاً توصیه کرده بودم هرجا اولین بار میرود آنجا؛ عکسش را بگیرند ولی توجه نکرده بودند وکمی ناراحت شدم-امین برای کارت کشیدن به مطب میعاد رفته بود که او هم فعالیتی کرده باشد وتبلیغی؛ وبرای جوش روی کتف خودش هم مشورت کرد وتشخیص او این بوده که باید عمل کند واحتمالاً هفته آینده میرود انجام دهد-چای را که احمد فرستاده بود رسید وفَله ای است وبوی خاصی داشت باید مصرف کنیم وبعد ببینم چطور است؟-خواهرم از پیگیری هایش برای سند گفت و کارهای محضری اش ویکی از عزیزان هم برای پیام مزرعه گفت که اگر میسر است تخفیف داده شود که گفتم توافقی شده تمام وبیش از این دخالتی نمیکنم-حسین تماس واز کلاهی که بر سرش رفته برای خرید زمینی که بارها وبارها به او گفته بودم معامله نکند گفت؛ متاثر شدم وبالاخره چه میتوانم بکنم با این تصمیمات عجولانه اش؟-شاکر حدودِ ظهر اطلاع داد دقایقی پیش ساختمان متروپل در آبادان ریزش کرده ومتوجه نمیشدم ابعاد آن را؛ عکس هایش, ...ادامه مطلب

  • جمعه بیست و دوم بهمن

  • به نام خداظهر با همسرم وآرمان و شهرام برای سرزدن به دیانا همسایه ی قدیمی رفتیم وبعداز سالیان متمادی اورا با بچه هایش دیدم والبته همسرشان نبود؛خوشحال شدیم وکلی گپ زدیم؛ دختر خانم های بزرگوارشان را هم دیدم وداماد محترمش را؛ بعدا" سری به حسن زدیم وقدری از همسایه شان هم برنج با قیمت مناسب خریدم و با او سری هم به عمو رسول زدیم که دفعه قبل هم رفته بودم ومرد خوب ومردم داری است با باقلاهای خوشمزه ترش؛کمی در فضای قدیمی مغازه اش باقلا خوردیم ومقداری هم خریدم وتخم مرغ محلی هم؛ حسن تعریف کرد چون سواد ندارد ودستگاه کارت خوان هم ندارد؛ بعض از جوانان به او پول های تقلبی میدهند ویا اصولا هزینه اش را نمیدهند وخیلی متاثر شدم والبته خودش گِله ای نداشت ومیگفت خدا بزرگ است-قرار بود ابوالفضل را هم ببینم که این دومین بار است وتوجیه داشت که سرکار است و..بنظرم آمد ملاحظاتی دارد ودیگر اصرار نکردم واگر این هم صحت دارد بهترین راه کار این بود او بیاید جایی عمومی زیارتش کنم؛ خیراست ان شاالله-شام هم با اصرار میهمان حسن وخانواده محترمشان بودم و از توجهشان متشکرم؛بیماری های مادرش هم تشدید شده بود که برایش وقت پزشک برای فردا وپس فردا گرفتم که برود وان شاالله درمان را جدی بگیرد-محمد جعفر تماس واز بی تفاوتی شکوه که وکیل شده گفت و ناراحت بود وگفتم با شخص مورد اعتماد دیگری تماس وبا ایشان مشورت کند وایشان هم  با شکوه صحبت کرد و به جمع بندی نهایی نرسیده بود؛گویا قرارشده با خودشان مشورت شود-خانم مالی اطلاع داد که درِ خانه ماست وما منزل نبودیم وتعجب کردم چگونه اطلاع نداده بوده وبنده خدا مدتی ماند ومسیر ماهم طولانی ومنزل یکی از دوستانشان بود وآخر شب در مسیر اورا آوردیم؛ پیگیر کارهای علی است وقرار است فردا برود بر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها