دومین روز ماه دوم پاییز

ساخت وبلاگ


به نام خدا
حمیده پیام وحال سام را پرسید؛ نگفتم کجاست؟اما گفتم حالش مساعد است و اورا دیده ام؛ خواست به او بگویم او هم تحت درمان است- شعبان زاده هم مشورتی در مورد یک پرونده داشت که راه های قانونی ای که میشناختم گفتم- دوست جاوید که دوره قبل خیلی دیر عمل کرد امروزهم در آخرین مرحله انتقالات برای همسرش مشورت کرد که هیج راهی در توان من نبود وفرصتی برای پیگیری- حاذقی از پیگیری های سند مادرم گفت که دستی نمیدهند و گفتم عجله ای نیست وپست بیاورد اشکال ندارد-وکیل اطلاع داد فاضل بدون معرفی خود ونام بردن از من سوال خودش را پرسیده واو هم جواب داده؛ حداقل امیدوارم عمل کند- برگه عدم سوابق سامه هم ابلاغ شد که به شهره گفتم برایش بفرستند- نمونه موتورهای وسپا را دیدم که میخواستم برای امین بخرم که فعلا نشد و خودش هم گفت این نمونه عین موتور خودش هست-یک سیم کارت داشتم که سالهاست استفاده نمیکنم وبا پیشنهاد همسرم بدرد یکی از بستگان میخورد آن را فروختم تا بعدا اقدام برای بنام شدن بشود-با آرمین و پدرش و انصاری جداگانه تبریک گفتم تلفنی؛ تولدشان را و برای آنها هم کادو قبض موبایل را پرداخت کردم و آرمین هم اینترنت فرستادم؛ خیلی خوشحال شدند- عصرهم ابتدا دندان پزشکی رفتم برای اصلاح دندان که انجام شد وهرچه هم اصرار کردم به بهانه اینکه همان دندان سابق است که اصلاح میشود پولی نگرفتند وخیلی تشکر کردم- قنادی رفتم ومقداری وسایل برای خانه خریدم با همسر ومدتهاست مشتری آنجا شده ام وکیفیت خیلی خوبی هم دارد کارهایش وبعد برای سیم کارت های مشابه رفتم وخریدم؛ مرد خوبی هم بود نمایندگی اپراتور؛ احمدی را هم که از مسافرت برگشته بود دیدم و ساعتی هم آورده بود که بسیار زیبا اما جوان پسند بود- یگانه هم احوال پرسی کردم وگفت ۱۰ روز دیگر نوبت مسابقه آنهاست؛ آرزوی موفقیت دارم- احمد رسیده بود وآرزوی سفر خوشی کرده بودم پیش از آن وبازهم از او عذر خواهی کردم که روزها را اشتباه گرفته بودم و نشد دعوتش کنم- سلطانی یک حکم فرستاده بود که متوجه نشدم منظورش چه بود؟وچه مشکلی دارد؟- عمران هم پیگیری نکرده بود پرونده را تاکید کردم حتما برود فردا وگفت زنگی هم به سروش زده واحوال پرسی که او هم خوشحال شده بود- تاجری متاسفانه به حرف من گوش نکرده بود وتوجه به پرونده اش که حکمی فرستاد که محکوم شده ومتاثر شدم باید تلاش کند با لایحه مستدل در تجدید نظر بر آن فائق آید هم به دیه محکوم شده وهم حبس- گرامی اطلاع داد شرکت محل کار پسرش مراتب را برای استعلام به سازمان اداری واستخدامی ارجاع کرده وامیدوارم مشکل انتقال او هم حل شود- شمعونی برای وام های اشتغال مشورت کرد که گفتم به اداره جهاد محل مراجعه کند- ساجدی برای فروش ماشین شان که دست برادر همسرش هست مشورت کرد- با محسن برای کار شاهین هم که نزد او رفته بود مشورت کردم- موسوی دوستم در خصوص خرید یک آیفون ۱۲ مشورت کرد که به میرصادقی راهنمایی کردم- با ساکی و امینی هم برای کاردادگاه فردا مشورت کردم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 15:08