آخر تیرماه

ساخت وبلاگ


بنام خدا
دیشب تاصبح خواب های بدوکابوس درموردپدرم می دیدم وصدقه دادم ونگران حالشان شدم ؛تماس گرفتم وخوشبختانه خوب واستراحت میکردند اماحالم گرفته شد؛فرصتی نشده خدمت ایشان برسم که انشاالله می روم-بعدمدتهاکه وقت مطالعه نداشتم مجله اندیشه پویاشماره ۵۱ که همراهم بود راخواندم؛واگویه ی خاطراتی درآن بشدت متاثرم کرد؛اصلا قتل وکشتارواعدام درهرزمینه ای متاثرم میکند وخواندن مطالبی دراین زمینه دراین شماره بیشتر؛مطالب قابل تامل دیگری هم داشت وجالب بود-به دوستان مشترک پیام دادم تاحدالمقدوردرمراسم فرزند عباس فراهانی شرکت کنند وبه مادرم هم اطلاع دادم ؛چون ایشان چندسال پیش سری به پدرومادرم زده بود وخانواده اش رامی شناختند؛ایشان هم متاثرشدوتماس گرفته وتسلیت گفته بود-درآخرازامین خواستم پیام تبریک مرابه ریحانه ی کوچک به مناسبت تولدش برساند وبگویدیادش هستم-سری هم به شهربازی وبازی هایش زدم جالب بود اما به لحاظ وضع جسمی نمی توانستم ازبازی هاووسایلش مثل سابق وایام شباب استفاده کنم امامحیط پرشوروشوق وهیاهووسرزندگی اش جالب بودبرایم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 177 تاريخ : شنبه 30 تير 1397 ساعت: 17:57