گذشت روز کمی با بیحالی و خستگی

ساخت وبلاگ


به نام خدا
میخواستم امروز اگر میشود بازار برویم که دیر بیدار شدم و چون پنجشنبه هم بود بازار رفتن به تعطیلی می کشید و بعد از ظهر هم دیدم بقیه خوابیده اند باز دوباره خوابم برد!- تلفنی احوال پرس شهرام شدم و بنظرم آمد حال مساعدی نداشت؛ آمین ومادر وخاله اش دیدنش رفتند که شب هم نزدشان بمانند کمی روحیه اش عوض شود؛ خودم حال دیدن او را نداشتم وآرزوی شفای عاجل برایش دارم-جمال تماس و برای مشورت با وکیل برای موضوع دوستشان گفت وبا ساکی تماس گرفته و راهنمایی کرده بود- محسن آزما امروز عمل کرده و تلفنی از غلامحسین ودخترش احوال پرس او شدم ونگران او هستم؛ به همسایه های دیگر هم اطلاع دادم - سری به استاد مهدی زدم وبرف پاک کن های ماشین یکی از منسوبینم را که خراب شده بود تعویض وتنظیمات طایرها هم انجام شد؛ در هنگام رانندگی با آن حس کردم عملا ماشین تعادل نداشت- حسین هتل جدید رفت وبسیار راضی بود وبرایم فیلم هم فرستاد وچند بار حرم هم رفته بود وخوشحال بود؛ زیارت قبولی گفتم- محمودی تماس واحوال پرسی کرد واطلاع داد که جسد آن کودک را که برای بدهی وهزینه بیمارستان نگه داشته بودند با کمک خیرین داده اند؛ عکسش را دیدم بسیار منقلب شدم- دو جلد کتاب خاطرات سال ۸۰ آقای هاشمی را که سفارش داده بودم آوردند تحویل دادند از سرعت آن متعجب وتشکر کردم- حاذقی تلفنی برای کارهای جعفری گفت وخود عمران هم توضیح داد وامیدوارم که مشکلات حل شود- بیمه بدنه ماشین هم انجام شد برای سال آتی- معصومه دختر قندی همسایه مان برای مشکل مدرک تحصیلی همسرش مشورت کرد وبنا شد مدارک را بفرستد ببینم مشکل چیست؟- همسر رضوی گفت از اپراتور تماس وگفته اند تلفن های همسرش از طریق دادستانی کل کشور قطع شده و مربوط به اینستاگرام است ومن نمیدانم دقیقا چه کرده اند؟- یکی از دوستان هم احوال پرسی وبرای پیگیری کارهای دوستش یادآوری کردم ومشورت وحسین هم از به بن بست رسیدن برنامه هایش وشعبه در مرکز خرید گفت؛ متاثر شدم؛ حیف این استعداد- عباس فراهانی هم از مشکلات و ارائه راهکارهای خود گفت وبالاخره نفهمیدم میخواهد چه کند؟ و یا اصولا مشکل چیست؟- لیلا همسایه مان شماره شمعونی را خواست واحوال پرسی کردم- سعید دوستم از بهم خوردن برنامه ها ومشکلات بینی و درمان گفت- با سهام برای کارهای اداری ومسافرتی مشورت کردم- از علیشاهی برای پیگیری کارهای برادرانش سوال کردم که هنوز نتوانسته بود دنبال کند- امین برای تهیه فریم عینک و شیشه مشورت کرد- الی هم احوال پرس بود تشکر کردم- طوبی هم احوال پرسی کرد وخواست بداند عید ایذه میروم؟- امانی برایش ابلاغیه آمده بود و به نفع او بود و خسارت تاخیر تادیه را باطل کرده برای چک پس از ۲۸ سال که خواهان اقدام کرده- واعظ هم احوال پرسی کرد ومشورت برای اعمال ماده ۴۷۷ که برایش شرح دادم در این دوره قوه قضاییه جز در موارد نادر چنین اقدامی نمیشود- همسرم وآرمان هم میهمانی خانه دایی اش بودند به مناسبت حضور محمد و خود محمد هم اطلاع داد میخواهد مرا ببیند که گفتم خوشحال میشوم وهماهنگی با خودش؛ تنها آمده برای کاری اداری گویا و زود برمیگردد.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 14:22