جمعه ی اسفند ماه

ساخت وبلاگ


به نام خدا
احوال پرس ملکی شدم وگفت با برادرش به مسافرت رفته وانگشتش درد میکرد که ضرب دیده بود برایش شفای عاجل آرزو دارم والبته برای شخصی هم مشورت داشت که مشکل با استاندارد دارد وخودش هم نمیدانست مشکل چیست؟- حسین گوشی گرفته بود کوچک و جالب بود وعکس فرستاد وخط دوم خودش را فعال کرده بود- اسدالله عکس سنگ مزار کبری را فرستاد و تلفنی از مراسم چهلم وبرنامه های آن گفت؛ عذرخواهی کردم که نمیتوانم بروم- حاذقی تلفنی ادامه موضوعات دیشب را گفت وبنا شد خودش دنبال کند- تلفنی با یکی از دوستان پس از مدتها صحبت کردم واز خاطرات خود گفت ودل مشغولی های این روزهایش- عمران آمد سر زد ومقداری وسایل اضافه را برای شخصی برد- حسن هم کنفرانسی با صبری صحبت کرد و همچنان امیدوار است که مشکل حل شود با رضایت شاکی ولی نمیدانم چه خواهد شد؟- امین از طرح بیمه گوشی و سرقت آن گفت که برای خودم و آرمان انجام دادم اما برای بقیه نشد و علت را هم متوجه نشدم- روز ملی مهندس را به مهندسانی که میشناختم تبریک گفتم وآرزوی برکات وخیرات و موفقیت برایشات دارم وبسیاری از دوستان وفعالان این عرصه خوشحال شدند- یکی از دوستان هم از اوضاع شهرشان گفت وهمچنان پیگیر اوضاع خودش- زهرا دختر حسین عکس های نهار که خدمتشان بودیم را خواست برایش فرستادم-عشرت سوالی در مورد قیمت درهم خواست از اشفعی سوال کردم وگفتم- شب حسین که بهتر شده شکر خدا انگشتر را که سفارش داده ولطف کرده گرفته بود برایم آورد؛ بسیار زیبا وتشکر کردم از لطف او- آمین با مادر وخاله خانه خاله مهری رفته بود وبرایش جشن مختصر تولد گرفته بودند خوشحال بود واز خاله ودخترش تشکرکردم- به اشرفی وهمسرش برای سال پدرشان که شهرام گفته بود تسلیت وعذر خواهی کردم نتوانستم بروم- شکوه از معاف شدن برادرش گفت که بسیار نگران بود وخوشحال شدم- زمانی از حل شدن قطع پیامک های اشتباهی بانکی گفت که شعبه همکاری نمیکرد وبالاخره با تهدید مراجعه به بازرسی حل شد- مجید دوست جوانم از فوت مادر بزرگش گفت که متاثر شدم وتسلیت گفتم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 12:50