سایه ی متبرک پدر

ساخت وبلاگ


به نام خدا

از پدرم که شب تولد ایشان است با همه وجود فرا گرفته ام که :
فقط آن زمان كه ميبينى هيچ چيز نمي تواند كمك كند،
ميفهمى كه به هيچ كمكى احتياج ندارى...
ان شاالله سایه متبرکشان مستدام باد- سالروز تولد زهره همسایه ی مان هم هست که پیام دادم وتبریک گفتم خوشحال شد- شب سالگرد درگذشت ننه؛ همسایه ی مان هم هست که یادش را گرامی میدارم و رضوان الهی بر او باد ان شاالله؛ پیام به بچه هایش هم دادم- ظهر برای کارهای موتور امین رفتم رفتم تا گمرک والبته نمایندگی بسته بود وسری هم به اشرافیان زدم واو هم تلاش کرد میله را شکسته پیدا کند که نشد وبه شنبه موکول شد اما با راهنمایی یک مغازه دار میدان قیام رفتم ویک کارگر وارد وخبره آن را جوش کاری و درست کرد وبسیار تشکر کردم از لطف او وهمکارش که هردو افغانستانی بودند واز همان حوالی از هانی هم برای خانواده غذا گرفتم که تا الان فرصت نشده بود بروم آنجا- میرزا علی تماس وخواست مرا ببیند که قرار شد هماهنگی کنیم - امانی مجددا برای کار دیگری نیاز بود مرا ببیند که قرار شد هماهنگی کنیم- احمد تماس واحوال پرسی وبرای کار کردن اقتصادی شخصی مشورت کرد که خودش اطلاع کافی از خواسته اش نداشت وگفت حکم او هم صادر شده وهفته بعد شاید به محل جدید برود- حسن هم تماس وگفتم باید دنبال وکیل گرفتن برود وگفت کسی تا الان قبول نکرده وبا شکوه هم مجدد صحبت کردم اصلا حس خوبی نسبت به این پرونده نداشت واکراه داشت بخصوص در مورد سابقه فرهاد که قبول کند- همسر عقیلی تماس وبرایش توضیح دادم که قرار موقوفی تعقیب صادر شده نسبت به شکایت او وبهرحال باید اعتراض کند اگر ادله ی محکمی برای شکایت خود دارد که دادگاه توجه کند؛ ایشان هم از تناقض در رفتارها وادعاهای همسرش گلایه داشت در این شکایت- دختر فیروزه همسایه مان برای پیگیری نامه درخواست خودش پیام داد وخلاصه اش اینکه من تماس بگیرم ودنبال کنم که گفتم بیش از این نمی توانم دنبال کنم و تا جایی که میتوانستم دنبال کرده ام مابقی با خودشان است؛ اصلا بعد از رفتار خاله اش و انتظارات بی حد و حصر دل ودماغ پیگیری بیشترندارم وامیدوارم در همین مراحل هم نتیجه مطلوب حاصل شود- از محمد جعفر سوال کردم برای پرونده ای که قرار بود لایحه بدهد چه شد؟ که گفت تنبلی کرده بنویسد!!!- مجتبی برای نحوه رضایت در یک پرونده دوست همسرش سوال کرد که برای مراجعه به سفارت و رضایت نوشتن راهنمایی کردم- اژدری وهمسرش در مورد جشنواره ای که در رستوران بنا دارند برای یلدا بگیرند اطلاع دادند که تشکر کردم- حسین گفت استعلام دفتر خانه برای کار محسن رسیده که بنا شد دنبال کند- توکلی هم فیلمی از غذای مددجویان فرستاد که در چهره آنها غم واندوه می دیدم فرستاد وحالات آنها را درک میکنم؛ تشکر کردم از او و زحماتش- از هدی هم سوال کردم برای حکم دیوان که گفت هنوز صادر نشده.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت: 2:56