نمایشگهی از روزگاران

ساخت وبلاگ


به نام خدا
نیرومندی تماس واز حضور جوانی بنام عقیلی گفت که مدتها بود یادش بودم وخبری از او نبود با او هم تلفنی صحبت کردم وخیلی متاثر شدم آنجا هست؛ خیلی خوشحال بود که اسم او وپدرش وشماره اش هم یادم هست؛ امیدوارم مشکلاتش حل شود- تا صبح مطالعه روزنوشت ها را ادامه دادم؛ آمین هم طبق روال نزد من بود وجالب این است مادرش راخوابانده ویواش خودش را به من میرساند! وبادقت هم نگاه میکند وکمی هم بازیگوشی و اذیت وعصر هم برای اینکه او مثلا یاد بگیرد روی سفره تمرکز وغذا بخورد تذکری علنی وجلوی میهمانان به من دادند بسیار خویشتن داری کردم چیزی نگویم ولی حال رفتن به فاتحه ای هم که میخواستم بروم از من سلب شد- رفتم ماشین را نشان فرهاد بدهم هرچه زنگ زدم جواب نداد ومغازه اش را هم پیدا نکردم وبعد مشخص شد بیرون بوده وگوشی در مغازه وبنا شد فرصت دیگری بروم چون برگشته بودم دیگر- عمران بالاخره پس از مدتی جواب تلفن را داد ومشخص شد گوشی اش مشکل دارد وبدون اینکه تلفن بزند وهماهنگ‌ کند رفته بود سری به مغازه میرصادقی زده بود که دیگر فعلا نیست آنجا وبعد آمد سری به من زد وتا آخر شب هم ماند؛ یک گوشی که میخواستم به شخص دیگری بدهم قسمت شد وبه او دادم والبته به روز رسانی وتنظیمات آن ساعتها طول کشید ونیمه تمام ماند که بنظرم انتقال مالکیت لازم دارد که هرچه با خسرو تماس گرفتیم و کدها را زدیم موفق نشدیم وباید دید چه باید کرد؟ وبنا دارد قسمتی از قسط ها را هم بدهد وبعد اعتراض را به رای دادگاه ثبت کند- پروین ونورالدین هم آدرس مادرم را گرفتند که سری به او بزنند وتشکر کردم از زحمت آنها- الی از بی حالی مادرش گفت واوضاع آنجا؛ دوست دارم سری به آنها بزنم ولی نمیدانم وهربار نشده- سهام هم از اوضاع واحوال خودش وپیمان گفت واینکه هنوز موفق نشده ویزا بگیرد برایش- فرید هم اطلاع داد مشهد است وزیارت قبولی گفتم- فیلی برای شکایت از قطع پیامک هایش گفت که در سایت مخابرات ایران نتوانسته درج کند ونحوه شکایت در همراه اول را برایش فرستادم- محمد جعفر هم از تشکیل پرونده ای قضایی گفت واختلاف با شریک که خیلی متوجه ابعاد آن نشدم وبنا شد لایحه ای بنویسد ومن هم اگر تمایل داشت ببینم- ایران هم از مشکلات کاری همکارانش گفت که گفتم در حدی که من در فضای مجازی دیدم اینها باید اقدام حقوقی شایسته کنند ورسانه ای که جای کار حقوقی را نمی گیرد- شکوه اطلاع داد نامه خودش را بالاخره به معاون دیوان عدالت اداری تحویل داده برای نحوه رسیدگی به پرونده گوشی های آیفون وامیدوارم توجه ودقت شود- تا صبح تقریبا پیوسته روزنوشت ها را خواندم وتمام شد؛ خوشبختانه ایرادها بسیار جزیی بود وابهامات هم کمتر که یادداشت کردم برای اصلاح- دکترلطفی هم سوالی در مورد شخصی داشت که راهنمایی کردم- باستان همسایه مان هم تماس واز نوه مرحوم استاد قدرت سوال کرد وتوضیح دادم برایش بسیار تعجب آور بود- سوالی حقوقی از طریق سامانه انتشار ودسترسی آزاد به اطلاعات از وزارت کشور کرده بودم؛ با کمال تعجب پاسخ آمد که این سوال نیست!!! واقعاً نمیدانستم باید هنگ کنم یا نه؟صرفاَ برای اینکه در سوابق باشد به کمیسیون انتشار ودسترسی آزاد به اطلاعات ارجاع کردم؛ شاید رسیدگی شود- شمعونی هم برای همسرش ونحوه درمان او استمداد داشت؛ متاثر شدم و پیگیری های او وتلاش هایش برای همسرش قابل تقدیر است- شهریار پسر دوستم هم از بسته شدن وام های بانک ملت گفت وبنا شد برایش هماهنگ کنم وبپرسم- بهزادی هم اصرار مجدد کرد برای رفتن به گرگان بخصوص با هوای آلوده این روزها- محمود هم در مورد نگرانی برای فرار متهم که شکایت کرده اند گفت؛ گفتم اگر نگرانی بیشتر دارند وهر نوع شکایتی در سامانه به دادستانی کل کشور منعکس کنند.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 15:35