باز هم‌ روز بیست و یکم آبان

ساخت وبلاگ


به نام خدا
امروز خواستم روایت تلخ این روز را فراموش کنم البته کمی؛ ومگر میشود؟- بازار رفتم؛ عمران وخسرو هم آمدند؛ مراکزی که میخواستم در برنامه داشتم رفتم؛ نهار هم جای جدیدی پیدا کردم حوالی دیزی قبلی وخوب وجالب بود؛ مقداری هم وسایل خریدم و برای خسرو هم لوازم تحریر وعینک مطالعه گرفتم که متاسفانه به درمان چشم توجه ندارد وعمل هم؛ در کنار قهوه خانه قدیمی هم مدرسه علمیه قدیمی بازار را دیدم جالب بود- عباس میهمانی نزد نصراللهی رفته بود وشام دعوت بود؛ کمی سر به سر او میگذاشت وخوشحال بودند- مادر وبرادر حسن تماس گرفته وبرای پرونده اش مشورت کردند؛ او کماکان فراری است؛ برادرش از دیدن فیلم نزد شاکی گفت وبسیار ناراحت بود؛ با دو وکیل هم مشورت کردم تقریباً ابا داشتند که وکالت او را بر عهده بگیرند؛شکوه هم که گفت بعد از فرهاد اصلا حال وتوان پذیرش چنین پرونده هایی را ندارد- حسین از یکی از دوستان مشترک پس از مدتها که طلب داشته اطلاع داده بود که نیازدارد وبه من گفت وگفتم اشکال ندارد گفته ای ویادآوری بوده- خواهرم برای داروها و وسایلی که خریده بودم گفت که حساب کند؛ گفتم اینها را هدیه گرفته ام- بخاطر آلودگی هوا تصور کردم فردا تعطیل است که به آرمان وعلیرضا و آرمین گفتم وبعدا مشخص شد اشتباه بوده- امینی مجددا پیگیر درخواست آزادی مشروط خود بود به شعبان زاده گفتم دنبال کند- حاذقی از عدم توجه کانون سردفتران به درخواست استعلام خود گفت که بالاخره به حرف من رسید که سرکارش گذاشته اند- عبد همسایه مان از نامه نگاری ومشکلات خودش در فاتحه نوری گفت وبشدت اصرار عجیب برای پیگیری داشت؛ بنا شد نامه ای بنویسد ومن دنبال کنم؛ دیدم خبری از او نیست؛ عجیب بود؛ سوال کردم گفت یادش رفته بوده اصلا!!! ودر اولین فرصت میفرستد؛ این نمونه ها واقعا تکراری شده- شمعونی گفت هنوز مشکل خون حل نشده وامیدوارم حل شود- همسر شهرام هم اطلاع داد بالاخره حقوق او وصل شده توسط تامین اجتماعی که خوشحال شدم حداقل کمی برای هزینه های درمان کمک باشد- نیمی از بدهی ام را به یگانه دادم تا فردا ان شاالله تسویه کنم- نامه ارجاع واستعلام ریاست جمهوری از فولاد به دستم رسید وامیدوارم سابقه ای از آن یافت شود واینها به حق وحقوق خود برسند- آزما تماس وگفت تهران است واحتمالا سری میزنند- احوال پرس امین ذرتی شدم که خوشحال شد- ایمان مجددا از عدم اختصاص امتیازات ایران کارت گفت که راهنمایی کردم- جعفری از ناهماهنگی تیپاکس گفت برای کیف فاطی که فرستاده و شکایت کرده وامیدوار بود فردا دستش برسد- حسین وطاها از پدرشان گفتند که تصمیم به عدم اعتراض دارد وگفتم خیر است وصلاح خودشان را بهتر میدانند- نسرین زن سیدرضا لوایح دکتر لطفی را فرستاد که شاید اشکال دادگاه را مرتفع کند وامیدوارم به موقع اقدام شود- عمران هم آخر شب خبر فوت دایی همسرش را با ملاحظات حال روحی وجسمی به همسرش گفت وبسیار متاثر شد.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 19:02