این چهارشنبه با چاشنی حاشیه

ساخت وبلاگ

این چهارشنبه با چاشنی حاشیه
به نام خدا
اتفاقی اسم شخصی را در گوگل سرچ کردم ومتوجه شدم عضویت در هیات مدیره های شرکت هایی دارد جالب بود به خودش نوشتم گفت استرس گرفتم چند سال پیش با کسی دوست بوده ام و مدارک داده ام شاید کار اوست!!!؛ عجیب بود- محمد پسر عمویم برای عضویت در موسسات داوری یا کارشناسی دادگستری مشورت کرد که برایشان اطلاعیه آمده بود گفتم خوب است برود ومفید- مسلم در حرمین شریف علوی؛ حسینی وعباس علیهم السلام یادم بود بسیار تشکر کردم وزیارت قبولی گفتم و خواستم برای مادر وپدرم و شهرام وهمه بیماران دعا کند- خاله عکسی از نوه تازه به دنیا آمده فرستاد؛ عالی وجالب ماشاالله- دینی گفت دوستش به وکیل زنگ زده ومشورت کرده ولی البته به من اطلاعی نداده بود- الی ومادرش تصویری تماس والی با وجود اینکه بیمار بود برای مادرش جشن کوچکی گرفته بود؛ آرزوی سلامتی دارم- شیخی پیام داد وخواست فرصتی شود زیارتش کنم که موکول به هماهنگی کردم بزودی- امیر محمود اطلاع داد کارشناس نظرش را داده که امیدوارم حل شود- نیرومندی از پیگیری پرونده اش گفت- حاج محمد تماس ونزد وکیل هم بود؛ طبق معمول با استرس برداشت های خودش را گفت وبعد با وکیل او صحبت کردم که گفت تا کنون آنچه عمل شده طبق قانون است و ...؛ بازهم خواستار ملاقات با من است که من مگر چه کار فوق العاده ای میتوانم بکنم؟!!عجیب است کارهایش- تاجری رفته بود با مقام قضایی صحبت کرده ودستور رسیدگی داده بود ونزد اجرای احکام هم رفت؛ از راهی که توصیه کرده بودم زنگ زد وکلی تشکر کرد؛ امیدوارم حل شود- از خواهرم سوال کردم آیا امین سری زده؟گفت با دوستانش هست وسرشان گرم گردش ونیامده وگفت ماهی خریده ومیدهد بیاورد- شهره برای مشکلی که برای سامه پیش آمده گفت وخدا را شکر به موقع گفت؛ مشکل خاصی حل شد وتوصیه هایی کردم که با راهنمایی یکی از منسوبینم حل شود- حاذقی همچنان به جد پیگیر پرونده است اما چون ذی نفع نیست باید وکلا بروند- دکتر سیاوش اطلاع داد دچار آسیب از ناحیه پا شده و عمل کرده؛ در جریان نبودم؛ بسیار متاثر شدم وآرزوی شفای عاجل دارم؛ پیام دادم هروقت آمادگی داشت بروم عیادت او- آمین امروز هم همچنان بی حال بود ومادرش اورا بیرون برد کمی سرش گرم باشد ومشغول- نوک قلم نوشتن گوشی ام بازهم شکست ونوک قلم ندارم!! به دوستانی اطلاع دادم ببینم پیدا میشود؟- ملک پور عکس پسرش را فرستاد که به دنیا آمده اسمش را سورن گذاشته؛ خوشحال شدم وبه دوستان مشترک هم اطلاع دادم خوشحال شدند- داماد حسین پیگیری گزینش کرد که مثبت بوده ولی پاسخ استعلام روتین اطلاعات نرسیده بوده که امیدوارم زودتر واصل ومشکلش حل شود؛ عصر هم حسین ودامادها رفتند واصرار کردم بمانند که نماندند؛ موقع رفتن همسرم هم در اتاق بود وآرمان هم فکر کرده خواب است او را مطلع نکرده که بعد متوجه شدیم بیدار بوده وناراحت شد از عدم اطلاع او وعدم خداحافظی برادرش ومیهمانان؛ همین امر موجب حواشی تلخی شد.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1402 ساعت: 17:31