آخر هفته مردادی

ساخت وبلاگ


به نام خدا
پیام تبریک به فضه داده بودم پاسخ نداده بود وعجیب بود پیام دادم خوبید؟ و زنگ زد کمی سرماخورده بود؛ تشکر کرد؛ احوال پرس خودش وهمسرش هم شدم وآرزوی برکات وسلامتی برایش دارم- شاهین دوست ابوذر هم پیام گذاشته واحوال پرسی کرده بود که تشکر کردم- متنی با عکسی تحت عنوان غمگین ترین عکس جنگ در یک کانال تلگرامی بنام بام های کاهگلی خواندم که آقای قاسم خرمی نوشته بود؛ خیلی خیلی متاثرم کرد؛ در مورد تنهایی همسران شهدا وبرای دیگر دوستان هم فرستادم وتقریبا همه متاثر شدند؛ در سالهای جنگ وپسا جنگ این گونه امور را دیده بودم اما خواندن این روایت سخت مرا بهم ریخت؛ تبعات جنگ عجیب وغریب است گاه حتی پس از چند نسل ادامه دارد- جمشید برای پیگیری شرکت واشخاص سوال کرد اما عجیب است راهکاری که داده بودم را گویا دنبال نکرده اند تا الان- طاووس برای نحوه پیگیری پرونده اش گفت که بیاید برود دیوان؛ گفتم به افسانه گفته ام وراه پیگیری سیستمی را هم؛ ظاهرا خبر نداشت- عینک خواهرم که بنا بود امروز آماده شود مهیا نبود وبنا شد شنبه پیگیری شود- یکی از دوستان که مدتی قبل در مورد نزاع دسته جمعی مشورتی کرده بود وگفتم سوابق آن را برایم بفرستد ونفرستاده بود؛ تماس واز تایید حکم در دادگاه تجدید نظر خبر داد ودر پی چاره بود! وتازه فهمیدم برادران خودش بوده اند که خجالت کشیده بگوید وچه اشتباه بزرگی!؛ توصیه کردم به دیوان عالی استدعای اعاده دادرسی کنند وامیدوارم راهی مهیا شود برای کمک به آنها- جابر هم احوال پرسی کرد و پیگیر شخصی بود که ادعا داشت بازداشت بوده و... که من چنین خبری نشنیده بودم وعجیب است کارهایش - آرمان وامین ومادرشان میهمان ایران بودند در لواسان به نهار؛ تصویری هم با آمین که نزد من بود صحبت کردند وبعد هم که خانه آمدند از خستگی خواب رفتند وآمین هم که از صبح پیش من بود ساکت وبدون سر وصدا وبهانه گیری بازی میکرد؛ عصر در ماشین ناگهان در بغلم بی حال وخوابید؛ یک آن ترسیدم بعد متوجه شدم از خستگی خوابیده است؛ میهمانان هم برای خرید به مراکز خرید رفته بودند- در حساب وکتاب هایم مقداری پول برای هزینه های جاری کم آوردم ودیروز ناگهان با حساب وکتاب مجدد متوجه شدم پولی هم اضافه آورده ام!!! این پول گویی برایم معجزه بود؛ خیلی خوشحال شدم وبه برنامه های جاری ام میرسم- خانم نوروزی اطلاع داد که گوشی او هک شده وبعد مشخص شد که پیامک ابلاغیه آمده واو هم باز کرده است؛ این همه اخطار وتذکر هم میدهند هیچ-شخصی که مدتی قبل طلبکارانه پیام داده بود که گویی من وظیفه ای دارم برای کمک به او و...ومن پاسخ نداده بودم پیام داد و مثلا عذر خواهی کند با توجیهات عجیب وغریب دیگری که پاسخ ندادم وتوجهی هم- امانی پس از چند روز پاسخ داد که برای کارهای مالیاتی اش نرفته دنبال کند واز او همین هم انتظار میرفت- بنازاده هم از پاسخ پزشکی قانونی به دادسرا گفت وامیدوارم مجازات با نظر پزشکی قانونی ودادگاه تبدیل شود.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت: 15:20