تماشاگران بی پناه تورم روزانه

ساخت وبلاگ


به نام خدا
اتفاقی دیدم آرمان دفتری دارد وروزانه برنامه هایش را می نویسد و تمام میشود خط میزند وخاطرات هم می نویسد؛ خیلی خوشحال شدم او از الان این چنین عمل کند بسیار موفق خواهد بود-آیینه ماشین شکسته یکی از منسوبینم را به همراه بخشی از سپر ماشین که کمی خراش داشت بردم و پولیش کردم ودرست شد؛ قیمت ها البته با تخفیف از اندک زمانی قبل تر افزایش یافته بود در موارد دیگری هم اینگونه است وما همچنان روزانه تماشاگر بی پناه تورم ایم!- یکی از دوستان آخر شب با وجود خستگی ام واتس آپی مشورت برای ارائه دادخواست اعاده دادرسی داشت واشکالاتی شکلی داشت که راهنمایی کردم- جعفری دوست جوانم اطلاع داد در کمیسیون پزشکی بالاخره معاف دائم شده؛ خوشحال بود من هم خوشحال شدم از پیگیری هایش که به نتیجه رسید؛ گفتم نامه را به دادگاه نظامی ببرد تا دوماه دیگر که مرخصی داده اند وبرود صورت جلسه را از بهداری ارتش بگیرد- مهدی زمانی در مورد دادخواست یکی از دوستان گفت که بنا شد مدارک را بفرستد من ببینم که نفرستاد-در اخبار فضای مجازی مطلع شدم که قاتلان اکبر لیموچی که در ایذه به قتل رسیده بود در اصفهان دستگیر شده اند واطلاعات بیشتری نداده بودند؛ بسیار پر ابهام است این موضوع- لادن برای نامه دخترش اطلاع داد که پست کرده اند وامیدوارم توجه شود- رضا داماد حسین هم از پیگیری هایش برای گزینش گفت که خودش هم مستاصل مانده چرا پاسخ نمیدهند؟- از پیمان پسر نوری سوال کردم وگفت وکیل اعتراض کرده و باز طبق معمول اطلاعی نداده ودر این صورت من چه باید بکنم؟وچه مشورتی دارد؟- زن مرحوم سید رضا اطلاع داد که نسیم دخترش با پسر برادرش نامزد شده؛ خوشحال شدم وتبریک گفتم؛ جای سید رضا خالی است؛ روحش شاد- احوال پرس دانشجو شدم وخوشحال شدم مدتی است اورا هم ندیده ام وجویای حالش بودم- تاجری باز داستان جدیدی برایش آمده وآن هم اظهار نامه دیگری دال بر طلب؛ که پاسخ داد- حاذقی از پیگیری اجرای احکام مدنی پرونده پدرم گفت وبنا شد شنبه دنبال کند- خواهرانم اطلاع دادند که فردا می آیند برای درمان وپیگیری کارشان- قیمت گوشی ای که میخواستم با تخفیف به آرمین بدهم را از میرصادقی و بدری سوال کردم ونهایتا داستانی داشت و او وپدرش قبول نداشتند واصولا از فروش آن منصرف شدم با این رفتار- حسن تماس ودر مورد طلب پولی که دایی اش گفته گفت وسردر نیاوردم چه میخواهد؟و یا رویش نشد بگوید-روز ملی خبرنگار را به فعالان در این عرصه که شماره ای از آنها داشتم تبریک گفتم- عمران آزمایشات خودش را گرفته و نزد دکتر رفته بود راضی بود- ابول هم طبق معمول احوال پرسی کرد وگرفتار- صبری اطلاع داد که مدیر جدید قسمت شان آمده و خوشحال بود از تغییرات- احوال پرس ریاحی شدم که گفت بیمار است ومبتلا به این ویروس های جدید؛ آرزوی شفای عاجل دارم- سری به جمشید زدم واحوال پرسی ودوستانش را پس از مدتها دیدم که پیگیر کارهایشان اند در شرکت گردشگری وامیدوارم که فعالیت هایشان هدفمند وبا نتیجه باشد؛ برایشان با محسن هم مشورت کردم وسیاوش هم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 13:24