روزعاشورا

ساخت وبلاگ


به نام خدا
خداوند رحمت کند مرحوم سید محمد را که روز تاسوعا فوت کرد وامروز هم روز عاشورا به خاک سپرده شد؛ من البته کلی شرمنده شدم که نتوانستم در مراسم شرکت کنم؛ برای ایمان ودوخواهرانش هم بلیط هواپیما گرفتم وشب رفتند وخاله و شوهر خاله هم با ماشین برگشتند وسعادت دیدن آنها را هم نداشتم- عصر برای عیادت شهرام رفتیم و سری هم به مادر همسرش زدیم که شکر خدا بهتر بود- مددزاده تماس واحوال پرسی کرد وبرای خانواده اش هم گوشی خریده بود بالاخره؛ وقتی ارزان بود گفتم بگیر که گوش نکرد والان با افزایش قیمت تهیه کرد- یکی از دوستان که سرش کلاهی رفته پیام داد که قصد خودکشی دارد و بارها خودش را سرزنش میکند و.. اول تصور نکردم جدی است ولی بااحتمال ضعیف هم تماس گرفتم دیدم جدی است وساعتی با او از هردری صحبت کردم که شکر خدا از این فضا خارج شد؛ حال روحی او را نه بخاطر پول بلکه بخاطر حس بد سادگی و...خودش ؛ درک میکنم ولی بهرحال چه باید کرد؟ انسان از همین تجارب تلخ کمی آبدیده میشود- صبری تماس وباز شایعه دیگری برای تغییر مدیریتشان گفت که گفتم احتمالا باز کذب است- بامادر وخواهر فروشگاهی رفتیم وبرای پرستار با معرفت پدرم کادویی خرید وخودم هم خریدم- خسرو تماس واحوال پرسی کرد وظاهرا هنوز هم رضایت شاکی خودش را جلب نکرده؛ به امان خدا رها کرده- فریده تماس وشوهرش که شب برمیگردد خداحافظی کرد؛ برایش سفرخوشی آرزو کردم؛ امسال او را ندیدم وظاهرا کربلا ونجف بوده ونزد دوستان وخانواده هم-دکتر سعید هم تماس واحوال پرسی کرد و سروش هم از مرخص شدن مادر دامادشان گفت- به امینی هم برای پیگیری پرونده های پدرم مجددا یادآوری کردم که بنا شد دنبال کند این هفته- کمی از رفتارهای اطرافیانم وباری به هرجهت ها ونظم نداشتن ویا عدم اطلاع به شخص من در مواردی که مرتبط با من است وبارها تذکر داده ام ناراحتم؛ صبوری میکنم مدتهاست البته؛ فعلا- تولد امیرعلی و دوستم قمر را هم جداگانه تبریک گفتم که فرداهست.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 12:29