سومین روز اردیبهشت

ساخت وبلاگ


به نام خدا
یکی از دوستان تماس و تبریک عید نوروز وعید فطر را گفت واحوال پرسی کرد؛ تشکر کردم؛ وظیفه من بود البته زنگ بزنم- با یکی از دوستان دیگر هم احوال پرسی کردم و از حال همسرشان سوال کردم که مرخص شده وشکر خدا دوران نقاهت را سپری میکنند- آمین آمد کسی نبود وبچه ها خانه محسن یا بیرون بودند؛ کمی بازی کردیم وسرگرم هم؛ کمی فضول هم شده باید بیشتر مواظب ومراقب او باشم- تولد مرتضی شوهر طوبی را تبریک گفتم وکادوی تولدش قبض موبایلش را دادم تشکر کرد وخوشحال شد- خواهر دوست قدیمی ما آقای منوچهری هم شنیدم فوت کرده؛ تسلیت گفتم وان شاالله بتوانم در مراسم او بروم- خسرو از ناهماهنگی برای نصب وفعال کردن تلویزیون خودش گفت؛ بنا شد دنبال کند- مازیار احوال پرسی کرد که تشکر کردم از توجهش وگفت تا خرداد نمیتواند بیاید؛ مشغول کار است- شکوهمند هم احوال پرسی وفال فرستاد برایم؛ صحیح نبود؛ این روزها بازار فال زیاد شده و پر رونق- نصف روزی هم کمک آورده بودند خانه را نظافت کند که خدا قوت گفتم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 7 ارديبهشت 1402 ساعت: 13:14