در هفت قدمی نوروز

ساخت وبلاگ


به نام خدا
تولد رضا پسرعمویم را تبریک گفتم وبه بستگان دیگر هم اطلاع دادم وتولد نواسیری را وهمچنین تولد علی ذرتی همسایه ی مان را؛ با اینکه حالم مساعد نیست اما در ذهنم بود که پیامک را بفرستم در اولین دقیقه شروع روز بعنوان اولین نفر؛ برای عزیزانم خیلی مهم است این توجه- شنیدم برادر عبادی فوت کرد؛ اخیرا بیمارشده وبستری بود؛ از امیر وحافظ و فواد وامیرحسین خیلی عذر خواهی کردم که نتوانستم برم مراسم آنها وتسلیت گفتم- سالار؛ مادرم؛ زیبایی؛ نیرومندی ودوستان دیگری مرتب پیگیر حالم بودند که از یکایک آنان متشکرم- عمران احوال پرسی کرد وپیام داد که نزد دکتر بوده وگویا بیماری صعب العلاج او برگشته؛ بسیار متاثر شدم وآرزوی سلامت وبهبودی برایش دارم- دادخواه اطلاع داد بنا دارند فردا دیدن آقا بروند که تشکر فراوان کردم از توجهشان- جنتیان بسیار نگران خواهرش بود واز ترس او گفت ومشکلاتی که ممکن است مترتب باشد- خواهرم اطلاع داد کفش او که از جعفری گرفته بود رسیده و زیبا وراحت بود؛ تشکر کرد- اژدری در مورد اقدام اجرای احکام به اخطار به کفیلش گفت که متنی نوشتم تا کفیل او به اجرای احکام بفرستد تا شاید پیش از ضبط وجه الکفاله وتا رسیدگی دادگاه اعسار موضوع متوقف شود- حسین اطلاع داد بالاخره نامه اش از معاون اول به معاونت فرهنگی نهاد ریاست جمهوری ارجاع شده وامیدواراست راهی برای کمک وتظلم خواهی اش بیابد- ساجدی هم برای فروش خانه اش مجددا مشورت کرد.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 65 تاريخ : شنبه 27 اسفند 1401 ساعت: 15:58