ده قدمی سال جدید

ساخت وبلاگ


به نام خدا
ساجدی برای فروش خانه اش گفت؛ بسیار مناسب است وقیمتی هم؛ دوست داشتم آن را بخرم که پول لازم را ندارم؛ به حسین هم گفتم ویکی از منسوبینم هم به خواهرم اطلاع داد؛ خیلی حیف است- امروز بالاخره گوشی آیفون که چندروز بود آنتن دهی هایشان قطع شده بود مجددا یک ماه تمدید شد؛ خوب است اما بهرحال باید تکلیف دارندگان آن ها که مسافری وارد کرده اند حل شود اساسی- شعبان زاده تماس ومشورتی داشت که رفتم وسری زدم و مشورتی داشت که آنچه میدانستم راهنمایی کردم- امین هم گوشی ام را برای نصب لنز دوربین نزد میرصادقی برد که دیشب یادم رفته بود انجام دهم؛ میرصادقی هم از صبح درگیر کارهای ثبتی خانواده همسرش بوده واز وکیلشان بسیار ناراحت بود واز رفتار اداره ثبت هم بسیار بیشتر که مدت دار بودن وکالت نامه هم مزید بر علت شده بود از من مشورت میخواست عرض کردم که اینها به وکیل خودتان مربوط است ومن دخالتی نمیتوانم بکنم وارتباطی هم با من ندارند ولی اگر اداره ثبت اسناد محل ایراد می گیرند به بازرسی اداره کل یا سازمان ثبت مراجعه کنید وکتبی تظلم خواهی کنید- شرفی هم امروز نگران مفتوح بودن پرونده سیم کارت بود که به نتیجه ای نرسیده و گویا با وکیلشان صحبت کرده وایشان هم گفته بود آنها( واخواه)‌باید دنبال کند نه او؛ این مطلب صحیحی است اما با رعایت همه جوانب بهتر بود وکیل محترم در انجام صحیح وکالت پرونده را حضوری مطالعه میکرد وبررسی میکرد چرا معطل مانده است این داستان؟ که گویا صلاح نمیدانند!!- امید دادخواست را به دفتر خدمات قضایی برده و حدود ۲ ساعتی هم معطل شده اما گویا مسئولان دفتر خدمات قضایی چنین دادخواستی برای گوشی آیفون را تا الان متوجه نشده وندیده بودند وبا مشورت هم به نتیجه ای نرسیده اند و گفته اند برود با وکیل مشورت کند!!!واو هم یادش نبوده به من زنگ و مشورت کند وبنا شد دوشنبه باهم برویم منتها شب یکی از دوستان وکیل که قبلا هم مشورت کرده و اقدام کرده بود خواهش کرد او پیگیری کند ومن هم متن ها را ویرایش وبرای ایشان فرستادم وبا زور ودعوا!!!حق الوکاله ای هم پرداخت کردم که نمی پذیرفت تا ان شاالله با مدارک بفرستند ودر روال رسیدگی قرار گیرد که از توجهشان متشکرم- احمدیان برای خط دیگری هم که یافته بود مشورت کرد که مناسب بود ونظرم را گفتم تا خودش بررسی بیشتر کند- یک جلد کتاب خاطرات آقای صیدی مدیرعامل وقت بانک صادرات را هم میخواستم که یکی از منسوبینم لطف کرد وبرایم تهیه کرد تا بخوانم-نسرین خانم دلگیر از رفتار امینی از مشورت با وکیل دیگری گفت که وکالت را برعهده نگرفته و بنا شد مجددا بروند وبا دادگاه برای امکان پذیرش اعاده دادرسی صحبت کنند- نور محمدی اصرار داشت که من مجددا در جلسه با بهروز باشم که گفتم خودش برود وبا محسن مشورت بیشتر کند- خانم مالی هم عازم اهواز بود احوال پرسی کرد- کبری اطلاع داد که چند روز دیگر سالگرد یکی از بستگان آنهاست وخواست بروم که گفتم مجال ندارم واقعا وعذر خواهی کردم- امینی بالاخره شهرداری رفته ودستور را برای اقدام بعدی گرفت و امیدوارم به نتیجه برسد روند بعدی- احمد شوهر آذر هم مشورت در مورد پرونده ای از اقوام خودش خواست که گفتم بهتر است وکیل برود اقدام کند وجزییات را بررسی ‌کند که وکیل خوبی هم گویا گرفته اند که معروف است در استان شان- جنتیان با دانشجو صحبت کرده بود وگفت گفته نیاز به وکالت خاصی نیست واگر خواستند بعدا به او مراجعه کنند؛ خوشحال شد وکمی از نگرانی رها شد- شهرام گفت جمع امتیازهایش در ایران کارت تکمیل شده ومجددا طلایی مانده است- فاضل اطلاع داد که ۵ میلیون تومان با مقداری کسر از آن برایش وام تهیه وواریز شده؛ در حالی که درخواست او ۱۰ میلیون بوده!! نه به من نتیجه را گفت ونه به معرف خودش؛ خوب من چه بایدمیکردم؟!!! جالب است واقعا- حسین از پیگیری هایش در شهرداری وعدم پاسخ به استعلام او گفت که راه دیگری برای استعلام از مرکز متناظر گفتم- امید هم شب گفت اگر حق وحقوق مرا کامل پرداخت نکنند بروم شکایت کنم ودر آنجا را ببندم و... چیزی نگفتم ونگاهش کردم؛ امیدوارم کار مناسب دیگری پیدا کند وبرایش تجربه بشود برای تفاهم وتعامل بیشتر در اجتماع- مرتضی همسایه مان از مشکلات ارث ومیراث پدری گفت که درگیر شده ومانده چه کند؟- شکوه دیوان رفته بود وپرونده فرانک را پیگیری کرده بود که مُعِد رای هست ونگذاشته اند بخواند اما مدارک وراث را تکمیل وضم پرونده کرده است که تشکر کردم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 22:47