دربیست قدمی سال جدید

ساخت وبلاگ


به نام خدا
با فرانک برای وکالت دادن به وکیل صحبت کردم وبا وکیل هم برای کمک به ایشان برای آخرین مرحله دادرسی که البته شواهد وقرائن همه به ضرر اوست بخصوص نظر رییس قوه قضاییه که اعمال ماده ۴۷۷ شده-حسین احوال پرسی کرد و پیگیر رسیدنم بود واحوالاتم که تشکر کردم- امروز همه وسایل ها را هم در ماشین گذاشتیم و آماده حرکت؛ چند بار عمران گفته بود بسیار مایل است که بنادر گناوه و دیلم را ببیند ومن هم با توجه به وضع ماشین و دوری راه برای رفتن ملاحظاتی داشتم ویک بار گفت دیگر به سن وسالِ من نمیرسد دیدن آنها بسیار متاثرم کرد لذا رفتن را به تعویق انداختم و اورا تا ترمینال رساندم وبا ماشین امیدیه فرستادم و از شهرام خواستم اورا تا دیلم ببرد؛ خوب بود بنظرم اما تصور میکنم چندان این دونفر نتوانسته اند با هم جمع شوند وعمران آخر شب که به امیدیه برگشته بود پیام داد" امروز بدترین روزم بوده"!! وتوضیح بیشتری نداد واز سویی شهرام هم تماس واز ناراحتی های عمران از بدو ورود گفت؛ از مجموع حرفهای شهرام برداشت میکنم که عمران متوجه لطف ومنظور من برای مسافرت او نشده وبرداشت کاملا اشتباهی کرده است؛ حالا باید بیاید بررسی کنم قضیه را- احوال پرس یکی از دوستان شدم که مدتها بود تصویری زیارتشان نکرده بودم؛ خوشحال شدیم؛ گاهی که شرایط متعدد کارهایم باعث میشود که کمتر پاسخ دهم دوستان حمل بر بی توجهی من میکنند که اشتباه است- حسین از پیگیری هایش برای لوایح ودادخواست وکیل گفت؛ امیدوارم دادگاه اقدام شایسته کند وتوجه به مطالب سطحی وکیل او نکند ویادداشت دیگری هم برای معاون اول از شخصی گرفته بودند که فرستادند- تلفنی با امیری در خصوص ملکی که میخواهد بخردو مشورت کرد صحبت کردم وایضاً تولدش را هم تبریک گفتم وکادوی کوچکی فرستادم- سولماز خواهر دوستم برای ماشین که ثبت نام کرده مشورت کرد ومن آشنایی برای پیگیری نداشتم- به میلاد برای تهیه برنج برای مادرم توصیه کردم که کمی البته بازهم گران شده است- لشنی احوال پرسی کرد وشماره زمانی را خواست دادم- بالاخره قبض تلفن فاطی را که قطع بود پرداخت کردم وامیدوارم وصل شود- رستم پیگیر رفتن ورسیدن من بود از توجهش بسیار متشکرم- جنتیان مشورت های متعدد دیگری برای وکیل کرد که به وکیل سفارش کردم- گوشی نوکیا قدیمی جالبی دیدم که برای مادرم خریده بودند واز خواهرم خواستم بگیرد وبا آرمین رفت تهیه کرد؛ تشکر کردم- اشرفی برای ویرایش متن وشکایت خودش به راه وشهرسازی مشورت کرد؛ امیدوارم به نتیجه برسد- از محسن برای طرح نور محمدی سوال کردم که قبول نداشت قضیه را و بنا شد که مجددا اورا بببیند وبررسی بیشتر کند- خواهرم شب آمد با همسر وآرمین ؛ کیک هم آورد وعکس هم گرفتیم اما نمیدانم چرا آرمین و خواهران چندان حوصله جشن نداشتند وکمی در ذوق او خورد که تلاش کردم تفقد کردم- با یکی از دوستان هم برای مشورت حقوقی عبادی مشورت کردم که امیدوارم به نتیجه برسد- مولایی گفت شعبه تجدید نظر خواهی پرونده اش مشخص شده ولایحه تکمیلی را نوشت که بفرستد- انصاری زاده هم برای ادعای کلانتری محل نسبت به یکی از موکلین خود گفت و تصمیم داشت از کلانتری به دادسرای نظامی شکایت کند که بنظرم آمد کمی در آسمان است وباید واقعیت موجود وملموس را درک کند.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 14 اسفند 1401 ساعت: 1:47