بیست و ششمین روز زمستان

ساخت وبلاگ


به نام خدا
از روز ۱۶ دی تا الان روز نوشت هایم را ننوشته بودم والان چند ساعت است پیوسته در حال نگارش وتایپ آنها بودم که امروز فعلا معوقات روز نوشت پایان یافت(۱۰روز)-سری به قریشی زدم و احوال پرسی واز کربلا هم هدایایی گرفته بود داد؛ تشکر کردم؛ درفشان هم آمد وخوشبختانه مشکلاتش حل شده واز دیروز مشغول به کار شده؛ خوشحال شدم- سری به نسرین وهمسرش و بچه ها زدم وشکر خدا پسرش خوب بود واز دیدنشان خوشحال شدم- دوباطری مودم بالاخره سفارش دادم وهرکدام یک میلیون تومان!!!عجیب داستانی است- دکتر حسین دارو تهیه کرده تقویتی وبرایم فرستاد تشکر کردم از توجهش؛ بیرون بودم و خودش را ندیدم- جعفری نژاد تلفنی از مراجعه به مرجع زندانها واطلاع واقناع پدر زنش از کلاهبرداری بودن آن پیام زندانی گفت وتشکر از راهنمایی کرد- یکی از دوستان تماس واحوال پرسی کرد واز کار هایش ودر حقیقت بیکاری فعلی اش گفت- لادن همسایه مان تماس وتسلیت گفت واز عمل جراحی مجدد چشم مادرش وحال پدرش گفت؛ تشکر کردم- بهروز همسایه مان برای میلاد وضامن وشروط آن گفت وتوصیه کرد به شعبه مجددا مراجعه کند- آزما تماس وتبریک تولد خودم وهمسرم را گفت بنظرم دخترش گفته بود- امین بالاخره مجال پیدا نکرد که نامه اش را گمرک ببرد تحویل بدهد؛ یکی از منسوبینم زحمت کشید وآن را فرستاد که ثبت دبیرخانه گمرک شد؛ امین برای تولدم هم متنی یادداشت وفرستاد که در حد من نبود واغراق کرده بود تشکر کردم از او؛ نامه امیدرا هم یکی از منسوبین تایپ کرده وعصر رفته بود آن را امضا کرد که ایشان قبول زحمت کرده وبفرستد وآمین را هم دیده بود وچون مدتی بود امید را ندیده بود گفت ابتدا کمی غریبه بودن در آورده؛ امید گفت خیلی دلم برایش تنگ شده بود- عمران احوال پرسی کرد وتشکر کردم وحال آمین را پرسید- خواستم امروز حرکت کنم که تا عصر طول کشید واعلام شد مه شدید در مسیر است و مادرم ودیگران هم نگران که منصرف شدم تا فردا-امامی که رستوران کباب دارد واخیرا آشنا شده بودیم تماس واحوال پرسی کرد؛ تشکر کردم- با شکوه مشورت حقوقی داشت تبادل افکار کردیم- وکیل محترم تصویر لوایح خودش به کارشناس را فرستاد وگزارشی از کارهایش را گفت خواندم وبنظرم آمد که اصلاحات ویرایشی من اعمال نشده گرچه چون نامه من نیست وامضای من وقضیه هم ربطی به من ندارد کنکاش وتوجه بیشتری نکردم - شکوه در خصوص لایحه نهایی اعتراض برای شهره مشورت کرد- ناعم در خصوص نحوه دریافت مرخصی برای زندانیان به شکل فعلی سوال کرد که راهنمایی کردم- احمد تلفنی احوال پرسی کرد ومجددا برای کارت هدیه تولد حسین پسرش گفتم که خبری نشد- حسن تماس واحوال پرسی کرد وبرای ادغام محکومیت هایش گفت- شهین همسایه مان تبریک تولد گفت تشکر کردم- جعفری دوست جوانم چندین سوال در مورد نگارش و مطالب الحاقی برای درخواست سربازی گفت؛ دیدم دارد سرخود هی مطلب اضافه می کند گفتم هر کاری میخوای بکن؛ ظاهرا ایشون هم با آزمون وخطا میخواد پیش بره؛ مثل دیگران-الی احوال پرسی کرد وهرچه میخواست تصویری صحبت کند وصل نمیشد؛ تشکر کردم از توجهش.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 89 تاريخ : جمعه 30 دی 1401 ساعت: 17:45