در حوالی محدودیت های شهرمان

ساخت وبلاگ


به نام خدا
محدودیت گرما ومحدودیت اینترنت وتقارن آن با هم جالب است در شهرمان-مادرم را اداره ثبت بردم وسندش را که در وثیقه گذاشته بود آزاد کردند ومرد خوبی هم بود سریع کار انجام شد وبعد به اداره ثبت دیگری بردم وپیگیر سند تک برگ شدم که گفتند امروز انجام وصادر شده وان شاالله پست میشود؛ بهرحال فعلاً این کارهای کوچک اما خیلی مهم انجام شد؛تاکنون منطقه پردیس را هم ندیده بودم که رفتم دیدم وشهر بسیار رشد توسعه ای داشته ودر زمان ما آخرین جایی که دیده بودم شهرک دانشگاه بود در آن نواحی؛در مسیر به منزل عمو غلام هم سر زدم واز دَمِ در دقایقی مادرم با آنها احوال پرسی کرد که سالهایی بود همدیگر را ندیده بودند وبعد هم خانه عمو رحمان به همین منوال ودر ادامه خاله ام که خوشحال شدند وباعث شد همدیگر را هم ببینند-عصر خودم سری به منزل منصور پسر عمویم زدم واحوال پرسی کردیم خیلی خوشحال شدم میلاد البته نبود که قبلا اورا دیده بودم اما مازیار را هم دیدم؛حیف که خانواده بزرگ ما تقریباً ارتباط مستقیم با هم نداشتند وهمیشه تلاش کرده ام آنها را به هم متصل کنم-شب شام میهمان خواهرم وهمسرش بودم که به یک رستوران رفتیم والبته با اینکه من چندان اهل غذا نیستم اما سبک وسیاق رستوران داری ومیهمان پذیری در اینجا بنظرم اصلا نهادینه نشده وکمتر رستورانی هست که اینها را رعایت کند وحیف-دکتر حسین اطلاع داد که فردا برای نهار زیارتشان کنم-متن نامه ای برای درخواست آزما نوشتم که ببرد بازرسی استانداری تا شاید راهی برای کمک به او وحل مشکلش فراهم شود-هدی همسایه قدیمی مان تماس وبرای مشکل خودش که با ارائه مدرک حقوقش کم شده گفت وبنظرم راهی پیدا نمیشود اما بهرحال چون در استان امکان پذیر نبوده توصیه کردم به مدیر عامل شرکت در تهران نامه ای بنویسد-نور دیده هم کمی این روزها بنظرم برای تغییر آب وهوا با اینکه بیرون نمیرود وبیشتر زیر کولر است مزاجش بهم ریخته که کمی نگرانم و آزمایشگاه رفت وآزمایش کامل دادیم وان شاالله که موضوع خاصی نیست؛مادرش هم اطلاع داد که بالاخره تامین اجتماعی هزینه هایش را واریز کرده که عیناً هزینه کرد خانه میشود-یکی از دوستان تماس واز تصویب افزایش قیمت روغن هم گفت که احتمالا این روزها اجرایی میشود وهمین خودش در ادامه پس از آزادی قیمت ها تورم وسلسله مراتب گرانی های دیگری را درپی دارد وان شاالله که تدبیر مناسب صورت گیرد-ابراهیم انصاری تماس واحوال پرسی کرد واز غلامحسین فهمیده بود من هستم که بنظرم مجال نمی یابم زیارتش کنم -میلاد خواهرزاده حسین آمد و کارت هم برایش کشیدم که ارتقا یابد و برای پدرم اقلام بهداشتی خریدم که اقلام عمده می فروشد-یاسی تماس ودر خصوص لزوم بستری کردن پدرش در آسایشگاه گفت وهزینه های آنجا که قرارشد بررسی کنم ومشورت هم-نامه دکتر حسین برای دانشگاهشان را پیگیری کردم به معاونت مربوطه ارجاع شده وباید خودشان پیگیری کنند-حسن تماس ودنبال تهیه بلیط قطار برای یک خانواده بود که بعداً هم پیگیری نکرد-زارع تماس ودرخصوص سررسیدهایی که فرستاده وکیفیت آن نظر خواهی کرد که گفتم مسافرتم وهنوز ندیده ام وببینم اطلاع میدهم- رضا در خصوص دوستش گفت که دادگاه قرار بازداشت را تایید کرده وگفتم عملاً دیگر تا حداقل یک ماه نمیشود کاری کرد؛ علیرغم وعده ای که وکیل آنها گویا داده بوده-آرمان احوال پرسی کرد؛ تشکر کردم؛ دل تنگ شده؛ من هم برای این پسر دلسوزم-یکی از عزیزان در خصوص پیگیری های پرونده اش وتهیه لایحه اعتراضیه برای عمران گفت-زن دایی مهناز فوت کرده بود؛خبر نداشتم وپیام تسلیت فرستادم-پرونده اشفعی عجیب شده وبالاخره مشخص نشد اعاده دادرسی را پذیرفته اند یا نه؟قرارشد که خودش مراجعه کند-نظر مشورتی رد دادرس توسط اداره حقوقی قوه قضاییه دیدم واقعاً عجیب است صِرف شکایت از قاضی را از موجبات رد دادرس نمیداند؟خوب با این تفسیر از آنجا که رسیدگی به اتهام قاضی مستلزم تعلیق اوست وبا تعلیق دیگر او قاضی نیست که بخواهد قرار متناسب صادر کند پس مجلس برای چه این فرایند را تصویب کرده است؟-مادر الی بیمار بوده واحوال پرسی کردم -یکی از دوستان در شهری که بودم برای گزینش پسرش مشورت کرد که قرار شد پیگیری کنم که موضوع چیست؟ولی بعید است مشکل خاصی باشد-در اخبار خواندم در خصوص کرونا ومدیریت آن شکایتی از دکتر نمکی وزیر سابق بهداشت ودرمان شده آنهم توسط چند پزشک که در حال رسیدگی است اما بنظرم نمی آید در این شرایط هم موضوع حاد باشد وگرنه اطلاع رسانی وسیع میشد-فاطی احوال پرسی کرد؛ تشکر کردم-یاسی مجدداً تماس وبرای موضوعی حقوقی برای خانواده همسر سابقش گفت وپیگیری شاهین که چندان متوجه نشدم وقرار شد با وکیل مشورت بیشتر کند-خانم مهندس از پیگیری پرونده اش گفت وچندان امیدوار نبود-زیبایی هم از پیگیری کارهایش وآمادگی برای انتشار کتاب شدن پایان نامه اش گفت؛ برایش آرزوی موفقیت دارم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 22 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:09