فروردین ماه در انتهای خود

ساخت وبلاگ


به نام خدا
امروز تولد امیر دوست جوانم؛سام است برایشان پیام دادم واولین نفر در اولین دقیقه شروع روز؛بسیار خوشحال شدند؛هرچند شنیده ام از نظر بعضی این پدیده وسنت همه ساله ودیرین من محل تامل وتحقیق هم شده است؛گرچه خبرهای جسته وگریخته ای هم به من میرسد که بقیه افعال هم در تیررس رصد است وبرادران مکرم تصورشان این است اگر احترامی به من میشود ویامحل رجوع برای مشورتم محتمل ناشی از ادعای انتساب من به شخص یا جایی است واین برداشت های ناصواب ناشی از دوری از واقعیت موجود است؛خیر است ان شاالله-مدتی بودآرمان درپی خرید یک دستگاهی بود ومن پول نداشتم بخرم وآن را به تهیه ومهیا کردن هزینه موکول کردم؛دیشب وقتی این روزها شوق وشعف او وبرادرانش را هم دیدم به فکرم رسید از محل پس اندازی که برای کار دیگری گذاشته بودم آن را فعلا برایش بخرم وبا تصور ویقین به اینکه حساب هایم درست است به امین گفتم سفارش دهد؛آخرشب متوجه شدم ناشی از پیری وکهولت حساب وکتابم درست نیست ومقداری کم است؛سفارش داده شده وتا صبح بین خواب وبیداری راهی برای جبران آن کسری میکردم؛آرمان دم ظهر گفت مقداری پول داری واینا را هم ببین؛یادم آمد پول نو برای ایام عید داشتم آنهارا شماردیم وتا پولی که کم بودفقط ۵۰ هزارتومان کسری داشت که آنهم تامین واز این لطف بزرگ الهی شاکرم وبسیار خرسند شدم واز خوشحالی بچه ها بیشتر.-با امینی برای تولدش که امروز است صحبت کردم؛پیامک مرا ندیده بود؛خیلی خوشحال شد وبنظر میرسد با توجه به اینکه مرخصی ها تمدید نشده -حد اقل تا امروز-باید برود داخل؛امیدوارم مشکلش حل شود.-با عباس وقف همسایه قدیمی صحبت کردم وسری به مرحوم اخوی زده بود وشماره مادرم را خواست تا با او تماس بگیرد؛تشکرکردم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 171 تاريخ : چهارشنبه 3 ارديبهشت 1399 ساعت: 17:22