غبار کرونایی

ساخت وبلاگ


به نام خدا
اواخر ساعت پایانی پریشب برایم پیامکی آمد که حاوی نوعی وصیت بود وابتدا تصورکردم کسی مزاحم شده ویا سرکاری است ولی بعد تامل کردم که کسی با این خط رند مزاحم نمی شود وممکن است کسی نیاز به کمک داشته باشد بارهازنگ زدم ولی خاموش بود وبه یک دوستی موضوع را منعکس کردم وایشان بررسی کرد وگفت ۵شنبه فوت کرده؛هم متعجب وهم خودم پیگیری کردم ومتوجه شدم ظاهرا همسرش خواسته این پیامک را برای برادرش بفرستد که اشتباهی برای من آمده؛از لحن وسیاق نگارش پیام درد وشور این شخص متاثرم کرد وبعد عکس اورا درفضای مجازی دیدم بیشتر بهم ریختم وآرزو کردم کاش با من تماس می گرفت ومیتوانستم کمکی به ایشان کنم؛دیروز مراسم یادمان او بود با امین وآرمان رفتم؛شلوغی مراسم ومحبوبیت او بیشتر تنهایی اش آزارم داد؛برای این جوانِ تنهاوسفرکرده علودرجات وآرامش آرزومیکنم-یکی از دوستانم سوالی درخصوص یکی از دوستانش داشت که برایش پیگیری واطلاع دادم-خانم علیان نگران همسرش بود که گویا برای تحقیقات به مرجعی اعزام شده ونگران بود مبادا نتواندوثیقه را تودیع ورهاشود-خانم زمانی پیگیر کارهایش همسرش بود وبرای تعلیق ومرخصی پیگیر بود؛امیدوارم که مشکل اوهم حل شود-برای بیمه ماشین اقدام شد وتخفیف هم دادند ومناسب بود-یکی ازدوستان قدیمی تماس گرفت واز دغدغه این روزهایش وبیماری همسرش گفت واین که وسواس دارند وچقدراین وسواس برایش الان مغتنم شده-باوکیل پدرم صحبت کردم وقرارشد که ازطریق قانونی وطرح دادخواست اقدام شود؛به تسریع دراین روند توصیه کردم-مادر الی از حال خودش ووضع الی پیام داد بیشترنگرانم کرد وبرایشان سلامت آرزومیکنم-امروزهم تولد تدینی دوست خوبم است که تولدشان را شادباش میگویم وبرایش سلامت آرزودارم-برای رضا هم کادویی کوچک برای مجتبی فرستادم که مراسم عروسیش   به خاطر شیوع کرونا لغوشده وخواستم از جانب من هدیه بدهد-شنیدم محمد همسایه قدیمی مان هم باز از جایی که بوده هجرت کرده وامیدوارم که به مقصدش سالم وتندرست برسد؛نگران این بچه وآرزوهای طولانی اش هستم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 4:46