تنهایی آرام

ساخت وبلاگ


به نام خدا
دیروز نگرانی های عمومی ام تشدید شد وخبرهایی که در رسانه ها می شنیدم ومی خواندم وهمچنان از بی توجهی عمومی به این مهم ناراحت؛بچه ها هم که جوان اند وتوجه چندانی نمی کنند ومنهم فقط نگران آنها هستم وتحمل قرنطینه شدن را ندارند؛ قدر این نوع قرنطینه را اشخاصی میدانند که مدتی-هرچند کوتاه-در سلول انفرادی ویا حتی درجمع محدود بوده اند واین فضای دارای امکانات رفاهی واینترنت وشبکه های اجتماعی ومضاعف برآن وجود خانواده آرزویی فوق تصوراست که درباورنمی گنجد وبسیاری ازمردم تحمل ندارند-با این که کاری نیمه تمام ندارم اما مطالبی را از بدهی هایم یادداشت کردم وبرای خانواده ام فرستادم تا با این وضع سلامت خودم اگر حادثه یا بیماری برمن هم سرایت کرد حداقل بدهی جایی نداشته باشم و ترتیبی برای پرداخت هایم بدهند از روی دلسوزی وخواهر برادری-در اخبار خواندم خاویر پرزدکوئیار دبیرکل اسبق سازمان ملل فوت کرد؛نسل ما وبخصوص دردوران جنگ وپس از آن دوران آتش بس چه خاطره های زیادی ازاوداریم-سرشب اخبار متناقضی از درگذشت ووخامت حال خانم دکترفاطمه رهبر نماینده اسبق مجلس ومعاون کمیته امداد واخیرا هم منتخب مردم تهران درمجلس شورای اسلامی منتشرشد ومتاثرم کرد بویژه این که بسیار فعال در پیگیری مسائل مردمی بودند؛برایشان سلامت آرزو میکنم-پریروز ناگهانی خبر درگذشت دکتر تویسرکانی رییس سابق سازمان ثبت منتشرشد ودیشب هم ناگهانی خبر درگذشت حسین شیخ الاسلام دیپلمات ارشد وپیشکسوت وبا اندکی فاصله درگذشت آقای خلفی معاون قضایی رییس قوه قضاییه منتشرشد؛فوت های این گونه بهت عمومی را درپی داشت وتازه ابعاد این بیماری وشوخی گرفتن آن دارد هویدامیشود-دیروز تعداد زیادی از لباس هایم را که غالبا مانده واستفاده هم نمی کردم به اکبرآقا دادم تا هرطورصلاح میداند بین نیازمندان تقسیم کند؛بیخودی مانده و جا اشغال کرده بودند-اواخر دیشب مواجه با پیامی شدم که آقای نصیری فرستاد واطلاع داد که مبتلا به کروناشده ودربیمارستان بستری است؛ایشان همان تکنسین اورژانسی است که مدتی قبل در مترو افتاده بودم وایشان به موقع مرا نجات داد؛بسیار بسیار متاثرم کرد؛دوست داشتم به عیادتشان بروم که مقدورنشد؛برای سلامت این مرد نجیب وفهیم دعا میکنم-درمیان خبرهای تاثرکننده دیروز اما مادرالی اطلاع داد او از بیمارستان مرخص شده ودرخانه است ومیگویند کرونا نبوده وشاید مننژیت بوده است؛تصویری با او صحبت کردم واز سلامت نسبی اش خوشحالم.-ساجدی تماس گرفت وجویای احوالم شد ودرخصوص بیماری اش گفت با دکترسعید هم مشورت کردم وگفت باید منتظر پاسخ پاتولوژی باشیم-امروز تولد ایمان بود ومن بقدری دیروز ذهنم بهم ریخته بود که با ۱۷ اسفندماه اشتباه گرفتم وخانمش اطلاع داد بسیار ناراحت شدم وازاین که امسال اولین نفر نبودم که تولدش را تبریک بگویم ناراحتم وخودش هم گفت تا حدود۳صبح گوشی را چک میکرده که مسج هرساله مرا ببیند ونیامده وبسیار متاثرم کرد؛برای این برادر خوبم سلامت وتوفیق آرزو میکنم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 167 تاريخ : پنجشنبه 22 اسفند 1398 ساعت: 4:46