چو قطره ای از برگ گلی فرو افتادن

ساخت وبلاگ


به نام خدا
دیروز دم ظهر علی ذرتی اطلاع داد که ظاهرا خبری از بهمن همسایه قدیمی ما شده وفوت کرده؛با بهنام تماس گرفتم وگفت ظاهرا حدود۱ماه پیش کسی با او تصادف کرده واز صحنه هم گریخته وبهمن مظلومانه وغریبانه در بیمارستان هم بستری بوده وبعد فوت کرده است؛بسیار بخصوص با این شیوه فوت او متاثرشدم وبه دیگر همسایگان قدیمی هم اطلاع دادم وهمه متاثرشدند؛روحش شاد باشد ان شاالله؛سالها میخواستم سری به خانواده خسروی بزنم ومجالی نمیشد وبا این مناسبت بویژه برای عرض تسلیت به مادرمحترمش رفتم منزلشان که دریکی از شهرهای اقماری تهران است ودیگر خانواده راهم دیدم وب یکی از همسایگان قدیمی باهمسرشان هم تشریف آورده بودندرا هم زیارت کردم؛برایم بسیار تلخ بود فوت بهمن باعث دیدار مجدد اینها پس از سالیان طولانی شده است-موقع خروج اتفاق جالبی هم افتاد از یک مغازه ای بطری آب معدنی خریدیم ولی فرصت خوردن نشد؛در یکی از اتوبان ها دخترخانمی را دیدم آشفته درمیان خودرو ها هراسان میرود حس کردم مشکلی پیش آمده واز جایی یاکسی فرارمی کندو احساس خطر؛ماشین را نگه داشتم وفوری رفتم کمک دیدم فشارش بالا وبشدت هراسان حس خفگی دارد وبا مادر وخواهرش درماشین بوده واز ماشین پیاده شده ودرپی آب است بطری آب را به او دادیم وگویی با نوشیدن آب آرام گرفت وخانواده اش هم تشکرکردند ورفتند وراه افتادم؛از این حادثه حکمت الهی برایم روشن ترشدو خدارا برای این موهبت متشکرم-تولد حسام اشرفی راهم تبریک گفتم وبرایش سعادت وسلامت آرزومیکنم-گوشی قدیمی ام را که بسیارهم تمیز ومرتب نگه داشته بودم به بچه ها گفتم به آنها بدهم با اینکه گوشی هایشان تعمیرهم شده ویا شکسته نخواستند ومن نیز آن رافروختم تا بخشی از هزینه هایم نیز تامین شود؛خریدار محترم هم میگفت حیف است این را بفروشید؛معمولا من  مراقبت از گوشی ووسایل اهتمام دارم.

پیچیده اما ساده مثل بارون...
ما را در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mousavi289o بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 19 دی 1398 ساعت: 19:41