پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «اردیبهشت» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

اردیبهشت در نیمه ماه

  • به نام خدااجاره وبعضی حساب وکتاب های خودم را انجام دادم و تا ماه بعد را؛ خدا کند زودتر طلبی که دارم را تادیه کنند تا بخشی از حساب وکتاب ها وپولهایی که باید به دیگران بدهم را هم پرداخت و تسویه کنم- آمین سرگرم بازی با برادران بود وکمی هم خوابید وخلاصه مشغول بودند برادرها- با توصیه واخطار دکتر سعید دیروز که کلی پیاده روی کردم وامروز هم نیم ساعت در خانه پیاده روی کردم وبعدش اما خوابم برد عمیق؛ باید دوباره عادت کنم به پیاده روی شاید این مشکلات ونتایج آزمایشات معتدل شود- حیدری دوستم پس از مدتها تماس و برای ابلاغیه ای که برای علیرضا پسرش آمده مشورت کرد وبنا شد بفرستد مدارک را تا ببینم- حسین تلفنی با ناراحتی از اینکه برادرش پدرش را به بیمارستان برده وآنجا رها کرده گفت ورفته بودند او را آوردند؛ خدا خیرش دهد ان شاالله- با خواهران ومادرم تصویری صحبت کردیم وآمین هم- آرمان برای پیدا شدن عارضه هایی پوستی با میعاد مشورت کرد ونسخه نوشت که تهیه کرد و داروهای تقویتی مرا هم تهیه کرد که باید هفته ای یکی دوبار مصرف کنم- کادوی تولد زهرا را فرستادم خوشحال شد- سالروز فوت مادر نواسیری هم هست که یادش را گرامی میدارم؛ خوشحال شد یادم بود- شهره هم امتیازات طلایی ایران کارتش حاصل شد بالاخره- راجا از حل شدن کار دوستش برای گزینش گفت؛ خوشحال شدم- مادر الی اطلاع داد انگشت الی در خواب شکسته وآن را به زمین میزده!!! تعجب کردم وعکس فرستاد که گچ گرفته اند؛ احوال پرسی کردم- زن بابک همسایه مان از اینکه گروهی کلاهبرداری سازمان یافته مجازی کرده اند گفت وبرای طرح شکایت کیفری مشورت کرد- پریسا هم امروز تولدش بوده ونمیدانستم و تبریک گفتم خوشحال شد- مهران دوستم هم از کار خودش ناراضی وبرای بیماری های مادرش مشورت کرد بنا شد , ...ادامه مطلب

  • به سرعت روزهای اردیبهشتی در حال سپری شدن است

  • به نام خداصبح ملکی عکس فرستاد که بسیار بینی و صورتش زخم شده وبعد زنگ زدم توضیح داد افتاده روی زمین و گویا سکته کرده و همین جاری شدن خون باعث نجات او از مرگ شده؛ عصر به عیادتش رفتم و خواهر وشوهر خواهرش هم بودند ومشورت هایی هم کردند برای کارهای خانوادگی شان؛ با دکتر ثابتی هم تماس وبرای اینکه برود نزد او برای عمل مشورت کردم وتوصیه؛ آرزوی بهبودی برایش دارم- قانون برای پیگیری پسرش تماس واز پسرش هم سوال کردم قرار شد برنامه تهیه و با جایی که توصیه کردم دنبال کنند شاید نتیجه بخش باشد- واعظ هم تماس واحوال پرسی کرد وتشکر کردم از لطف او- راجا تماس واز مشکل گزینشی شخصی گفت که دقیق هم نگفت ودر حدی که میدانستم راهنمایی کردم- به ایران برای پیگیری تغییر نام سیم کارت که یادش رفته بود یادآوری کردم- هویزه هم طبق معمول پیگیر کارهای خودش بود وامید به توجه دارد- سالار هم تماس وموضوع شخصی را گفت که گفتم توجه نکند- امینی را تماس گرفتم و گفت یک هفته مرخصی داده اند واحوال پرسی کردم واگر شد سری به او بزنم بعدا- عباس از پیگیری کارهایش وطبق معمول مشکلات قضایی با اشخاص گفت- خشنود پیگیر موضوع انتقال دختر دوستش بود-شرفی سوالی داشت ومشورت پاسخ دادم- تولد نگار ویک دوست دیگری را هم جداگانه تبریک گفتم خیلی خوشحال شدند- داریوش همسایه مان برایش پیامک آمده که عریضه اش به شورای هماهنگی بانکها رفته ونمیدانست چیست؟ گفتم لابد نامه ای در سفر مسئولان دولتی داده ای ویادش آمد که ارجاع شده وبرای این است- آمین سرما خورده ودکتر رفت وشکر خدا تب پایین آمده وبیشتر با من سرگرم بود فکر کنم دیشب لباس مناسب نداشته در بیرون و مترو- ناعم هم طبق معمول پیگیری های بیهوده سوال در مورد وام بانکی داشت؛ راهنمایی کردم- محسن برای سیم کارت گف, ...ادامه مطلب

  • سومین روز اردیبهشت

  • به نام خدایکی از دوستان تماس و تبریک عید نوروز وعید فطر را گفت واحوال پرسی کرد؛ تشکر کردم؛ وظیفه من بود البته زنگ بزنم- با یکی از دوستان دیگر هم احوال پرسی کردم و از حال همسرشان سوال کردم که مرخص شده وشکر خدا دوران نقاهت را سپری میکنند- آمین آمد کسی نبود وبچه ها خانه محسن یا بیرون بودند؛ کمی بازی کردیم وسرگرم هم؛ کمی فضول هم شده باید بیشتر مواظب ومراقب او باشم- تولد مرتضی شوهر طوبی را تبریک گفتم وکادوی تولدش قبض موبایلش را دادم تشکر کرد وخوشحال شد- خواهر دوست قدیمی ما آقای منوچهری هم شنیدم فوت کرده؛ تسلیت گفتم وان شاالله بتوانم در مراسم او بروم- خسرو از ناهماهنگی برای نصب وفعال کردن تلویزیون خودش گفت؛ بنا شد دنبال کند- مازیار احوال پرسی کرد که تشکر کردم از توجهش وگفت تا خرداد نمیتواند بیاید؛ مشغول کار است- شکوهمند هم احوال پرسی وفال فرستاد برایم؛ صحیح نبود؛ این روزها بازار فال زیاد شده و پر رونق- نصف روزی هم کمک آورده بودند خانه را نظافت کند که خدا قوت گفتم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روزنگار اردیبهشت ماهی

  • به نام خداحاضران احوال پرسی کرد؛ تشکر کردم- ترکمن هم شنیدم که استوری گذاشته و ایراد گرفته برای واردات خودرو ؛ پیشنهاد دادم اینها تدابیر بزرگتری است که دخالت نکند تا موجب برداشت ناصواب نشود که حذف کرد- قریشی برای داوری خودش مشورت کرد بنا شد دنبال کنم- یکی از دوستان احوال پرسی کرد وحدود ۲۵ سال است اورا حضوری ندیده ام ظاهرا هنوز کمی نگران است هنوز؛ درک میکنم- اژدری مشورت کرد وبازهم یک قرار برای ضامنش آمده وگویا اعتراض نکرده اند سر موقع ومتاثر شدم- فیروزه گفت پدرش در بیمارستان بستری وآنژیو کرده؛ نگران شدم وپیگیر احوالش شدم- از جعفر و رفیعی جداگانه پیگیر روند درمان دیابت آنها شدم که آیا سر موقع درمان را ادامه میدهند؟- امیری برای اسناد خرید زمین که خریده مشورت کرد- احسان ؛ ساجدی؛ ادوارد جداگانه اطلاع دادند که نمیتوانند برای میهمانی بیایند- خسرو گفت بالاخره تلویزیون درست شد وخوشحال بود- صبری هم تماس واحوال پرسی کرد ومشورت داشت- دکتر حسین تماس واحوال پرسی وتبریک عید فطر گفت که نشده بود صحبت کنیم- خواهرم تماس وگفت مدارک را بالاخره امینی وکیل به قیم داده است وامیدوارم که به نتیجه مطلوب برسد- زی زی هم احوال پرسی کرد- سالاری برای میهمانی هماهنگی کرد- ابوالفضل تماس واحوال پرسی واز کادو برای تولد دخترش تشکر کرد واز کسب وکارهایش گفت- عمران دو روز است گویا در مجموعه خودش رفته و برای هماهنگی گفت که بچه ها می آیند یا نه؟- خانم مهندس هم احوال پرسی کرد وگله کرد که توجه نکرده ام زیاد به او؛ که گفتم اینگونه نیست- ماشین را برای تنظیم چراغ های آن بردم که انجام شد- شنیدم که موتورهای سیکلت گران شده وبه امید گفتم بپرسد از امین برای افزایش قیمت آن در بیمه بدنه؛ گویا امین هم چند روزی است مثلا با من قهر , ...ادامه مطلب

  • در سه قدمی اردیبهشت

  • به نام خداتولد سام را به خودش ومادرش تبریک گفتم خیلی خوشحال شدند؛ تولد فاضل دوست جوانم را هم تبریک گفتم وکادویی فرستادم وخوشحال شد و به همسر وبرادر امینی هم پیام دادم اگر فردا زنگ زد از جانب من تولدش را تبریک بگویند لطفا- جابر پیامی را به اشتراک گذاشته بود که مراسم فاتحه یک خانمی است وسوال کردم وگفت مادرش هست؛ گرچه تعجب کردم اما خودم را به مسجد برای فاتحه او رساندم و خودش یا برادرش نبود؛ گفتند مشکلی بوده نیامده ولی حس کردم مادرش نیست ویا در حکم مادر او بوده آن مرحومه؛ شب پیام داد که بیمار شده در مسیر وچرا برای افطاری نرفته ام؟گفتم فقط برای فاتحه آمدم؛ در عین حال غفران الهی برای آن عزیز سفر کرده آرزو دارم- یک سوال مهم وفوری ای از یکی از دوستان نسبتاَ قدیمی کردم ویکی دو روز آن را کِش داد برای پاسخگویی وبعد هم کلی وبدون جزییات گفت واین کارهایش چند بار تکرار شده وپیام روشنی به من بود وباید شرایط ایشان را درک کنم ومزاحمت نکنم؛ گرچه به دلایلی خیلی وقت است درپی آن ام این ارتباط قطع شود هرچند درحد صفر است- شنیدم حسین وهمسرم مجددا به عیادت رضا رفته اند که آرزوی شفای عاجل دارم- موضوع جالبی هم امروز پیش آمد بیات که پیگیر کار حبیب است اطلاع داد مددکار زندان گفته دیه متعلقه را پرداخت کرده اند و حتی وثیقه صد میلیون تومانی را ! تعجب کردم که من چطور خبر ندارم؟با همسر هم تماس واو هم گویا تایید کرده!! بعد بررسی کردم حمید وهمسرهم گفتند خواهر بزرگتر در پی آن است! وگفتم با فرض صحت چنین مطلبی پس از این همه سال پس به دیگرانی مثل او طبق رویه کمک شود ؛از مهین هم تشکرکردم پیامکی ولی بعدا از جای دیگری به من اطلاع داده شد تاکنون چنین تاییدیه ای از دادسرا دال بر پرداخت دیات وفیش وجه الضمان دال بر آزادی و, ...ادامه مطلب

  • دو قدم مانده تا اردیبهشت

  • به نام خدایکی از دوستان که دادگاه داشت از دادگاهش گفت والبته به نتیجه نهایی آن امیدوار بود؛ امیدوارم مشکلش حل شود- عمران آمد قدری هم کمک کرد به تنظیم وچیدن وجانمایی وسایل هایم کمک کرد که از او متشکرم- سری هم به احمدی وجعفری زدم و تبریک عید هم گفتم واحوال پرسی وکارت هم کشیدم برای خریدهایم؛ خواستم به میرصادقی هم سری بزنم که مغازه نبود-تماس با مادرم گرفتم واحوال پرسی کردم؛ کمی درد دل کرد وبسیار نگران سلامتی پدرم بود؛ از او عاشقانه پرستاری میکند؛ خواستم بلیط قطار بگیرم که چندین سال هم هست سوار قطار نشده ام وبروم سری به آنها بزنم واز پدرم هم عیادت که عید هم نرفته بودم؛ اما انگیزه وشوقی در همراهی کسی ندیدم و بعد تصمیم گرفتم بلیط هواپیما بگیرم صبح بروم وشب برگردم وآمین را هم ببرم که هم مادرم وهم مادرش گفتند بهانه می گیرد وهزار ایراد گرفتند که چیزی نگفتم؛ منتظرم همسرم برگردد و بروم سری بزنم- فیروزه گفت پدر دوستش ستاره که یک بار برای کار فیروزه با او صحبت کرده بودم فوت کرده؛ خواستم تسلیت مرا بگوید- حسین از بیماری مادرش وانجام عمل جراحی او گفت؛ ملاقات هم بدلیل شیوع کرونا در بیمارستان ندارند؛ آرزوی شفای عاجل برایشان دارم- کبری وطوبی هم جداگانه احوال پرسی کردند که تشکر کردم- شنیدم خاله خانم نوروزی هم فوت کرده که تسلیت گفتم- الی هم گفت مادرش را دکتر برده وگفتم بجای این کارها ووقت های طولانی اگر اینجا میشد بود وکارهای پزشکی اش را انجام میداد خوب بود- گویا شکایت خواهرم برای گم شدن بسته پستی او بالاخره این بار از طریق سازمان تنطیم مقررات وارتباطات رادیویی به نتیجه رسیده ومحرز شد پاسخ پست دال بر اینکه بسته به گیرنده تحویل شده کذب بوده است والبته جزییات را به من اطلاع نداده فعلا- بنا بود به, ...ادامه مطلب

  • درمیان گرمای اردیبهشت

  • به نام خدااینترنت کماکان محدودیت دارد ونوشته هایم را روی کاغذ می نویسم تا به وای فای وصل شوم بشود استفاده وبارگزاری کنم-گرمای بیرون بیداد میکند وآنهم در اردیبهشت ماه ودر خانه هم کولر گازی پرقدرتی هست که در مجاورت آن قرار می گیرم خوابم می  بَرد عجیب-عصر با غلامحسین به هفت بنگله رفتم که بلد بودم ونمیدانستم این هفت بنگله است که مجاور فلکه ۳ دخترهای قدیم بود؛و البته نمیدانستم که بیمارستان رازی قبلاً بیمارستان راه آهن بوده؛ فیلم آن حوالی را گرفتم وبرای رویا وشهرام فرستادم که برای خانم دانشور بفرستند که اینجا زندگی میکرده اند-یکی از دوستان تماس وبرای پسرش مشورت کرد-در افشان بازهم هماهنگ کردم ومیسر نشد دیدارش-دکتر حسین تماس واحوال پرسی کردم وقرارشد زیارتش کنم-همسرم برای خرید پول میخواست به کارت امین که دستش بود واریز کردم وامین تصور کرده بود برای خرید طایر موتور فرستاده ام ورفته طایر خریده بود ولی مجدداً برای مادرش فرستادم تا مشکل مالی دونفر حل شود-حسن اطلاع داد که لایحه واخواهی را فرستاده وامیدوارم که مورد قبول واقع شود-عمران احوال پرسی کرد وتشکر کردم-خسرو هم احوال پرسی کرد وتشکر کردم ونگران من بود؛من واقعاً نمیدانم مسافرت من این همه نگرانی دارد؟-سالروز درگذشت مرحوم دانشور است که یادش را گرامی میدارم وبه روان بزرگش درود میفرستم ومتاثرشدم که اورا در زمانِ حیاتش ندیدم-یکی از عزیزان وامی گرفته بود که به موقع بود وتشکر کردم از لطفش وبخشی از اقساط دیگر راهم دادم- زیبایی مشورت کرد برای پرونده خودش وباز هم اطلاعی نداده بود وچه بگویم؟ وامیدوارم که حل شود-برای محدودیت اینترنت هم شاکر وندا همسایه جداگانه در مورد محدودیت اینترنت گفتند وپیگیر اینکه کی وصل میشود؟-پرونده اعاده دادرسی اشفعی , ...ادامه مطلب

  • واژه های اردیبهشتی

  • به نام خدادیروز یکی از دوستان درخصوص یک موضوع دانش  بنیان مشورت کرد؛اطلاع چندانی از کم وکیف قضیه نداشتم توصیه کردم با کارشناسان این رشته مشورت کند-خلیل درموضوع کارخودش مشورت کردم گفتم با توجه به وضع ک, ...ادامه مطلب

  • بهار در اردیبهشت

  • به نام خدادیشب حسین یهوویی آمد؛ وگویا قصدی هم دارند به مخمل سری بزنند؛خوشحال شدم-ایران اطلاع داد با کسی که سگ با خود میبرده درگیر لفظی پیدا کرده وطرف خانم بوده وبجای عذر خواهی دشنام داده وبه مامور هم , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها