پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «نوشت» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

گریز روز نوشت

  • به نام خداسعید تماس وگفت دانشگاه آزاد برای انتقال علی میرود والبته چندان هم در جزییات چیزی نگفت وگفت اگر شد سری میزند بیرون او را ببینم؛ با اینکه خیلی سَرم شلوغ است چیزی نگفتم- صبری احوال پرسی کرد وسوال داشت طبق معمول- شب سالروز درگذشت مرحوم گلی است و همچنین عمو که جداگانه به بستگان و بازماندگان پیام دادم وبه روح بزرگشان درود میفرستم- عمران هم تماس ودادگاه رفته بود وتقاضای تسریع در ارسال به تجدید نظر نموده وامیدوارم تکلیف او بالاخره روشن شود- خسرو مشکلی برای تمدید اجاره دارد که بنا شد بنوعی حل شود وشد؛ شکر خدا- از یکی از دوستان دیگر سوال کردم آیا انتخابات شرکت کرده ؟گفت بله از حوزه تهران هم؛ امیدوارم که موفق شود اما در این حوزه خیلی بعید است وبه برادر دیگری هم گفته بودم همین را- احوال پرس حاجی قریب شدم و خبری نداشتم ونگرانش شدم که شکر خدا خوب بود وگفت شنبه ها امامزاده محل میرود که ان شاالله هماهنگ کنم خدمتش برسم؛ مرد شریفی است- شعبان زاده هم احوال پرسی وسوالی داشت حقوقی که از دوستی سوال کردم ودر جریان نبود- از شکوه خواستم در صورت امکان برای محاسبه بازداشت حسن با اجرای احکام مکاتبه کند که گفت میفرستد وتشکر کردم- جابر از ایجاد مشکل برای برادرش در روند تایید صلاحیت ها گفت واینکه ادعا داشت سابقه او را به جای برادرش القا کرده اند- الی احوال پرسی کرد وتشکر کردم- خواهرم گفت علی حرکت کرده که با مادر وبرادر همسرش برگشته واحوال پرسی کردم- سعید هم برای مشارکت در طاق بهشت آباد با خانواده عمو سوال کرد؛ گویا مادرم گفته بوده وتوجیهاتی داشت؛ هیچ بحثی نکردم و تشکر کردم وبعد به خواهرم زنگ زدم وبدون اشاره به این جریان تلفن گفتم که هزینه را خودم شخصا پرداخت میکنم واز اول هم خودم باید اینگونه ع, ...ادامه مطلب

  • کوتاه نوشت امروز

  • به نام خدااز یکی از دوستان مشورتی خواستم که سرشان شلوغ بود وبنا شد اول هفته اگر یادشان نرود دنبال کند- عمران پیگیر رضایت دادن یا ندادن شاکی خسرو بود که گویا نتیجه ای حاصل نشده فعلا وگرنه اطلاع میداد وعجیب است طبق معمول کارهایش- با یکی از دوستان ملاقات داشتم که اصرار عجیب داشت برای دیدن من وطبق معمول تکرار مکررات ونگرانی ها ومن چه میتوانم بکنم؟- با شهریار تلفنی صحبت کردم وحالش را پرسیدم ونگران او هستم برای آنچه برای خودش آورده بود وخدا کمک کرد که نجات یافت وتلخ بود وقتی که شنیدم گفت در بیمارستان به مادرش زنگ زده اند ونیامده بوده اورا ببیند- تولد زینب را تبریک گفتم که فردا هست ومادرش هم زنگ زد و گفت آمده با پدرش و دعوت کرد برای نهار که به فرصت دیگری موکول کردم- پرونده های جاری ومختومه بنا زاده را که بلد نبود نگاه کند برایش فرستادم وامیدوارم حل شود با این اوصاف؛ وقت وجوانی و زندگی خود وخانواده اش را سپری کرد با این مشقات وحیف- اسدالله تلفنی از مشکلاتی گفت با دوستش که گفتم برود نزد دادستان وبه او اطلاع وبا اجازه او هرکار میخواهد بکند- علیپور از پذیرفته شدن پسرش در آموزگاری آموزش وپرورش گفت- محسن از پیگیری هایش در صندوق گفت- همسرم سیم کارتی که به ایران فروختم گرفت تا برایش بفرستد- حاذقی هم از پیگیری برای ملک پدرم گفت که اگر برایش مشتری پیدا کند-آخر شب سهام پیام داد ومدتی بود از او خبر نداشتم واتفاقا در فکرش بودم که پیامش رسید؛ خوشحالم که خوب است. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امروز نوشت

  • به نام خدایکی از دوستان سوالی در خصوص مستندات قانونی چند نرخی داشت ظاهرا برای یک مقاله- همسرم از احتمال اینکه آرمان نسبت توجه بیشتر به آمین حساس باشد گفت که بعید میدانم اینگونه باشد وبسیار هم به او علاقمند وتوجه دارد در عین حال پیام به آرمان دادم که بداند چقدر برای من عزیز است- یکی از دوستان که مدتی پیش پس از توهین های بسیار پیامکی ؛ معذرت خواهی کرده بود ولی دیگر من پاسخی نداده بودم و چند بار دیگر هم ؛ مجددا پیام داد واز ایجاد مشکل برای دوستش که در یک پرونده مشترکاً متهم اند گفت وتصور میکند به همین سادگی حل میشود؛ علیرغم پیام های متعددش پاسخ ندادم- سمیرا همسایه مان از عدم صدور شناسنامه اش گفت که گفتم چون سوابق باید به روز رسانی شود حتما کمی طول میکشد؛ صبور باشد- مصطفی پل اینجا بود برای مسابقات ورزشی ودر استاتوس های واتس آپ او دیدم نوشتم برایش مشتاق دیدار هستم؛ سالهاست او را ندیده ام- ابوذر پیگیری بیمه اش نشد از مرجعی که من به او گفته بودم ودیگر چه بگویم؟- از محمد جعفر برای شهرام سوال کردم که چه کرده؟ هنوز به نتیجه نرسیده بود- جعفرزاده از ارجاع شکایتش گفت که به مدیرکل نظارت بانک رفته وجالب است معاون نظارت بانک مرکزی هم عوض شد امروز وامیدوارم موجب تحول در نظارت ورسیدگی به شکایات باشد- از موسوی وکیل محترم برای کمکی که به صندوق آنها شده یا نشده سوال کردم که گفت درگیر مراسمات برادر محترم بوده ودنبال کرد وامیدوارم نتیجه بخش باشد- از اژدری وفیلی برای اینکه قرارداد با ایران کارت ویا بامن بسته اند سوال کردم و اقدامی نکرده بودند؛ که برای جذب مشتری مهم است؛ بنا شد پیگیری کنند- جعفر همسایه مان گفت دوشنبه باید پیگیری نامه اش از استانداری را کند- خجسته فر هم گفت درگیر اجاره خانه و...بوده م, ...ادامه مطلب

  • روز نوشتک

  • به نام خداتولد ریحانه را تبریک گفتم به خواهر وپدرش؛ کادوی کوچکی هم دادم- سروش آمد وامروزهم به دو نگارخانه رفت اما در برگشت به من اطلاع نداد ومن هم در حوالی او بودم که اطلاع داد برگشته خانه! وآمین هم که دکتر رفته بود ومعمولا مادرش به من اطلاع میداد ومنتظر بودم که اطلاع دهد خبر دهند و در مسیر اورا بیاورند که اطلاع ندادند وهمین ها موجب عصبانیتم شد؛ ظاهرا اطلاع ندادن حتی با یک پیام کوتاه مشکل عام است- یکی از دوستان که مدتها پیش اورا در رستورانی اتفاقی دیده بودم برای کار جدید تولیدی خودش تماس ومشورت کرد ولی ایده هایی خام داشت ومتوجه نشدم چه کاری باید کرد؟- خواهرم برای مرکز درمانی دنبال نوبت بود که به دکتر گرایش گفتم اگر میشود مساعدت شود- مادر الی در مورد لنز مشورت کرد برای چشم که از فیلی سوال کردم قرار شد بررسی واطلاع دهد-حاج محمد هم نگران پیگیری هایش بود برای نظر کارشناسی واین درحالی است که هنوز ابلاغ نشده به او- عمران هم احوال پرسم بود- ساجدی عکسی از خودش فرستاد وبه دوستان مشترک هم فرستادم وگفتم که رفته؛ امیدوارم از استعداد علمی او بنحو شایسته بهره گرفته شود- بهزادی هم از فعالیت هایش گفت که خوشبختانه راضی بود. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روز نوشت بیست و دوم

  • به نام خدااحوال پرس علی شدم و با آمین هم تصویری صحبت کرد- دکتر حسین احوال پرسی کرد وگفت میخواد برای من دارو بفرستد گیاهی برای سرفه وبنا شد با امید هماهنگ کند- عمران آمد سری زد و برایش تعدیل اقساط رسیده بود که ماهی ۱۰ میلیون تومان شده ووقت رسیدگی دادگاه حقوقی هم برای ماه بعد معین شد وبا او هم سری به حاج محمد قصاب زدیم واز مغازه مجاور او هم داروی گیاهی گرفتم؛ اورا مرد خوب ومنصفی یافتم ومقداری ماهی وگوشت هم خریدم؛ من از کیفیت گوشت چیزی سر در نمی آورم اما خانواده وعمران هم بسیار از کیفیت آن تعریف کردند- همسر ملکوتی هم تماس واحوال پرسی کرد؛ از احوال پرسی اش تشکر کردم- مازیار هم پیام داد واحوال پرسی کرد- خسروهم همچنین احوال پرس بود- امید گفت مصاحبه رفته واز مصاحبه برای محل کار جدید راضی بود- آمین آمد کمی با او سرگرم بودیم و آرمان هم کمی عوارض تب ولرز دارد وخدا کند باز کرونا نباشد- شهرام از روند درمان رضا گفت وتاکید کرد حسین برادر همسرم هم رفته سر زده که تشکر کردم- سجاد دوستم هم در مورد باج گیری در بازار گفت ومشورت کرد- همسر بابک همسایه مان از سرقت گوشی بابک در ایام عید وهمچنین خواهر زاده اش گفت- تاجری هم احوال پرسی واز کارهای محرم دوست مشترکمان ودکه ای که در تجریش باز کرده گفت- ناعم برای رمز ارزها مشورت کرد که گفتم وارد آن نشود ربسک بالایی دارد- ایمانِ نورالدین هم از فوت یک بستنی فروش قدیمی در باغ شیخ اهواز گفت که من نمیشناختم البته؛ روحش شاد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • انتخاب سرنوشت..

  • بنام خداامروزانتخابات ریاست جمهوری وشوراهای شهروروستاودرحوزه هایی هم میاندوره ای مجلس شورای اسلامی است؛دراین دوره حساسیت هاوشرایط افزون برگذشته است ومیبایست همه ی ماباعقلانیت وتدبیردراین انتخابات شرکت کنیم؛درخصوص ریاست جمهوری هم بااحترام به همه ی نامزدهای محترم وهوادارانشان به کسی که اصلح تشخیص مید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها