پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «تشدید» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

تشدید بیماری ام و دردهای آن و اطلاع از کرونای مجدد

  • به نام خداتا صبح درد شدید گوش بسیار آزارم داد و دم صبح مزاحم خانواده نشدم وناچارا میدانستم موقع نماز مادرم بیدار است زنگ زدم وگفت گوشم را با کهنه داغ نگه دارم وبعد همسرم هم آمد انجام داد وبخور کمی به گوش داد ودود واین کارها؛ کمی بهبود یافتم؛ پیامکی به دکتر سعید ودکتر ثابتی هم گفتم که دکتر سعید گفت اگر درد برگشت باید گوش معاینه شود و دکتر ثابتی تا عصر پاسخ نداده بود که عذر خواهی کرد وگفت درگیر بیماری مادرش بوده و چون عصر درد برگشت نوبت اینترنتی گرفتم وتنهایک خانم متخصص برای امروز نوبت داد که با امین وآرمان ناچارا رفتیم؛ جالب بود که در مطب گویی من وصله ناجور بودم همه دختر ها وخانم ها در صف معاینه برای جراحی بینی!! ومن تنها بیمار درمانی! لطف کردند و زود معاینه و نسخه تجویز کردند و به سرم و آمپول ضد عفونت وآنهم زدن در بیمارستان توصیه کردند؛ در حال رفتن به بیمارستان بودیم که با دکتر ثابتی مشورت کردم وگفت اصلا نزن ونیازی به این مشقت نیست وبا سوالاتی مبتنی بر درمان وتجربه؛ نسخه نوشت وآن را از داروخانه گرفتم واز شب شروع به درمان کردم بر پایه خوراکی؛ امیدوارم بهبودی حاصل شود البته تا آخر شب دردی برنگشت اما کمی در اتاق خوابیده بودم نفسم گرفت که فوری با کمک امید وآرمان به صحن خانه برگشتم- جالب اما دکتر سعید بود که از دهانش در آمد که من مبتلا به کرونا بوده ام ونخواسته اند به من بگویند وخوب هم شد نگفتند وعلی نگران بوده مبادا از من بگیرد که اینجا بوده!- در برگشت از دکتر با استفاده از بُنی که علی داده بود رفتم هاکوپیان و دیدم به اندازه کافی کت وشلوار دارم وامین هم نخواست برای آرمان کت وشلوار وکفش خریدم وچقدر این بچه زیبا وجنتلمن تر شد با این کت وشلوار؛ مرتب تشکر کرد ومن خوشحال که از خوشحالی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها