پیچیده اما ساده مثل بارون

متن مرتبط با «آمین» در سایت پیچیده اما ساده مثل بارون نوشته شده است

ششم شب؛شب آمین

  • به نام خداآمین را بردم برای اینکه کمی بیرون سرگرم بشود؛ شهربازی در اوپال وخوب تعامل کرد وبعد اورا آرایشگاه بچه ها بردم واولین بار موهایش را زد؛ آرام بود وکمی آخرش خسته شد؛ جالب بود؛ موهایش کوتاه شد بیشتر شکل من شد!!؛ رستوران بچه ها هم بردم وخوب بود؛ چون با موتور برده بودم بیشتر نگران هوای آلوده ام که اذیت نشود وچون دیر راه افتادم چاره دیگری جز موتور نبود- خواهرم وهمسرش تماس تصویری گرفته واحوال پرسی کردند- حاذقی گفت بالاخره لایحه را از امینی گرفته وگفت خودم دنبال میکنم- از امیری سوال کردم چه کرد؟ که گفت بیمار بوده ودر بیمارستان بستری بوده که نشده جلسه دادرسی هم برود- با محمد جعفر برای اینکه با مدیر شهرام صحبت کند برای اینکه بتواند ملاقاتی کند صحبت کنم شاید مشکلات حل شود- حسین اطلاع داد با دامادهایش برای پیگیری کار رضا می آید- تاجری برای متن نامه اش مشورت کرد که ببرد برای پیگیری وملاقات با قاضی- بنیادی اطلاعی نداشت از جزییات شکایت دوستش ودیدم پاسخ آمده واعتراض هم کرده اند و.. چه بگویم؟-شکوهمند گفت که شهریار خودکشی کرده وخوشبختانه نجات پیدا کرده؛ از رفتار زنش که آمده بود وباز رفته گفت؛ خیلی متاثرم کرد- جاوید برای دوستش مشورت ودنبال کرد که من قبلا به خود او گفتم- پس از مدتها بالاخره مجله روز آروز را که به معرفی کتاب ها می پردازد و خیلی مطالعه آن طول کشید را تمام کردم؛ دوجلد دیگر هم مانده- پیمان باز تماس واز مشکلات خانوادگی اش و پرونده اش گفت که متوجه نشدم بالاخره چه میخواهد کند و داستان چیست؟- حسن اطلاع داد که اجرای احکام رفته وگفته اند شنبه بیا تا تصمیم گرفته شود وعجیب است این نوع رفتار؛ من سابقه ای ندیدم ودرک نمیکنم داستان چیست؟- امین با دوستانش مسافرت رفت که توصیه کردم احتیاط, ...ادامه مطلب

  • کشف امین از آمین

  • به نام خداغروب خواهران برای خرید به مرکزی رفته بودند که کارت های بانکی را جا گذاشته بودیم و امین لطف کرد با اینکه موتورش را که یک هو خراب شده بود و تازه تعمیر کرده بود رفت گرفت وبرایمان در مرکز خرید آورد؛ متوجه حالتی زیبا در چانه آمین شد وگفت وخیلی برایم جالب بود من تا الان متوجه نشده بودم!!! -میهمان ها شب هم خانه علی رفتند ومقداری هم خرید داشتند که آنهارا بردم تهیه کردند وقرار بود امروز بچه ها به خانه خاله بروندکه خاله هم خانه دخترش بود وبه بعد موکول شد؛ میعاد هم تازه زایمان کرده ونیازمند استراحت است وباید مراعات شود- یکی از دوستان در مورد دادگاهش گفت که مجددا بزودی تشکیل میشود ومن جزییات آن را هم نمیدانم- یکی از دوستان برای کمک به موسسه خیریه ای که دارند برای دانش آموزان گفت که به یکی از دوستان توصیه کردم- شهره برای بردن سگ یکی از بستگان با خودش به خارج از کشور وممنوعیت جدیدی که وضع شده گفت وتوصیه کردم از شاهین زاد مشورت بگیرند- الکس هم احوال پرسی کرد وخوشحالم که سر خانه وزندگی اش است- ناعم در مورد نحوه تشکیل کمیسیون پزشکی قانونی سوال داشت که من اطلاعاتی نداشتم ونخواستم هم دخالت ویا پیگیری کنم- نیمه شب مواجه با قطعی آنتن گوشی آیفون شدم که امیدوارم طبق رویه گذشته فردا هم حل شود؛ داستانی شده است این قطع ووصل ها- فواد پسر مرحوم آلبودویرج تماس واحوال پرسی کرد؛ خیلی از توجهش تشکر کردم وخوشحال شدم؛ روح پدرش شاد ان شاالله- نصرالله تماس واحوال پرسی کرد- حسین آخر شب آمده بود وپیام داد که برایم میگو آورده و رفتم گرفتم وسری هم زدم؛ خانه کوچکی اجاره کرده روزانه وهرچه تعارف کردم بیاید خانه ما نیامد- ابوالفضل حرم رضوی بود ونایب الزیاره؛ زیارت قبولی گفتم- به عمران تاکید مجدد کردم برای پرد, ...ادامه مطلب

  • روز آمین

  • به نام خداشب مبعثِ پیامبر اعظم- صل الله علیه وآله- را به همه مسلمانان وعزیزانم تبریک وتهنیت عرض میکنم و مدتی هم به پاسخ به پیامک های تبریک واصله گذشت؛ همیشه برای عزیزان پیام های زیاد ومتعدد تبریک میفرستادم و امشب تصمیم گرفتم پیام نفرستم وببینم چقدر پیام وکیا خواهند داد؟- حسین برای تهیه سیم کارت برای برادرش صادق مشورت کرد و برای فروش سیم کارت مسعود گفتم که قرار شد مشورت کند وبعد خبر دهد- مهدی کاشانی خبر داد که با احمدی توسط برادرش صحبت کرده وقرار شده که بروند حضوری پیگیری کنند- ایرج خان حسابی احوال پرسی کرد؛ تشکر کردم از توجهش- عباس گفت برای اجرای حکم رفته تکاب وبعد غیبت کرده تا بررسی به غیبت- پیگیرشیرهای خشک آمین هم شدم که فروشنده گفت احتمالا پولها را پس خواهد داد ونتوانسته شیر تهیه کند والبته گفت در مسیر گرفته اند که چندان باور پذیر نبود-‌‌ سوالاتی دوستان در فرصت باقیمانده برای نحوه تهیه گوشی آیفون ۱۴ داشتند مثل ارسیا که گفتم تنها ترین راهی که به فکرم میرسد که در فرصت باقیمانده یکی دوروزه گوشی تهیه وببرید تا کشور مجاور وبرگردید ودر سامانه گمرک اظهار کنید؛ واقعا اگر به کسی بگوییم برای تهیه یک گوشی باید از داخل گوشی تهیه وآن را خارج از کشور ببریم وبیاوریم معلوم نیست چقدر باور کنند؟ داستانی شده- غروب برای آمین جشن تولد خانوادگی مختصر گرفته شد وعلی البته کمر درد داشت نیامد؛ خانواده دایی به جز یارا که مبتلا به بیماری شده بود وخواهر رویا وخانواده اش و دوست یکی از منسوبینم به همراه همسرش آمدند؛ از توجه آنها وهمچنین شراره وشهره برای زحمت های فراوانشان متشکرم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها